نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هاتف ری» ثبت شده است

تقدیم به همسرم با عشق

بیا یک شب مهتابی مشترک از این عمر کوتاه را طولانی کنیم

بیا با هم از بین شبهای آراممان فقط یک شبش را طوفانی کنیم

بیا از میان تمامی آن کوچه ها همان کوچه ی عشق بازی هایمان

همان را که تاریک بود و کنج‌ و دنج تمام محله اش را چراغانی کنیم

بیا امنیت را بگیریم از کوچه ها شرارت کنیم با هم از نو از ابتدا

شرارت نه از آن کارهای وقیح ازین اطوارهای خیابانی کنیم

بیا با هم از آن مسیر محلی که بود عقب‌تر کمی قبل از کوچه ی عاشقی

همان باغچه ای را که یک گل نداشت به یک شاخه حتی گل افشانی کنیم

بیا دیگر الان که از دور صوت اذان می آید به گوش از سمت قبل از طلوع

تمامش کنیم این رویا را ولی همیشه همان سمت رویا‌ پرانی کنیم

مجتبی قره باغی (هاتف ری)

 
bayan tools مجتبی قره باغیکوچه ها (برای منای جان)

دانلود موزیک

  • مجتبی قره باغی

حس می کنم انگار دگر وقت فرار است

یک عمر همین بود و همینست و قرار است

خون دل و تنهایی و تاریکی مفرط

آغاز چنین بوده که در نهایت انتظار است

هر روز شروع تازه امید به بهبود

دنیا نه به بهبود مکافات به دار است

یک روز پدر روی خر و طفل پیاده

یک روز دگر هر دو پیاده و خر اینبار سوار است

سخت است شرایط برود هر که نخواهد

هجرت هم از این خاک نه از روی خیار است

هر روز فرو میبَرَدم ایده ی رفتن

ای داد که این ایده ی پایانی کار است

تصمیم خودت گیر که هاتف نه به فکر است

اینجا که خزان شد برو آنجا که بهار است


مجتبی قره باغی (هاتف ری)

 
bayan tools مجتبی قره باغیهجرت

دانلود موزیک

  • مجتبی قره باغی

پروردگار عالم

به نام خداوند بخشنده مهربان

سلام بر تو ای کودک ای نوجوان

خدا کیست میدانی ای جان من؟

همو که به یک لحظه در یک زمان

بنا کرد کوه و دریا ولی این همه

سر سوزن اند از عالم بی کران 

چراغانی و نور شب را ببین

ستاره چراغ زمینست در آسمان

همه روشنایی و نور در جهان از یکیست

ز خورشید و خورشید از قدرتی پر توان

خداوند واحد خداوند نور

خداوند مالک همان پادشاه جهان

بیا بابت این همه لطف بی حد او

تشکر کنیم از خدا خالق بندگان

تو هم همچو هاتف نما شکر او

تشکر برای همه آشکار و نهان

مجتبی قره باغی (هاتف ری)

  • مجتبی قره باغی

کلاغم کلاغی سیاهم کلاغ

تو را میدهم پند و شرط بلاغ

نزن بر تنم چوب و سنگ گران

منم مثل تو احساس دارم الاغ

پنیری مرا بود بر منقار و نیست

هنوز بابتش میزنندم چماق

مرا روبه داستان ندادم فریب

تو باعث شدی ژان بمیکم سماق

من آنم که رستم بود پهلوان

که مالید روبه به ماتحت زاغ

مجتبی قره باغی (هاتف ری)

  • مجتبی قره باغی

فرزند روح الله

  • مجتبی قره باغی

پادکست صوتی شعر قدیمی (غزل زندانی دل)

 
bayan tools مجتبی قره باغیزندانی دل (منای جان)

دانلود موزیک

  • مجتبی قره باغی

پادکست صوتی شعر خاتم (غزل قدیمی خودم که از حضرت حافظ تخلص هاتف رو گرفتم)

 
bayan tools مجتبی قره باغیخاتم (منای جان)

دانلود موزیک

  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات