نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۳ مطلب در خرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

سه زن مسلمان برمه کشته شدند

حداقل سه زن از  مسلمانان برمه در تیراندازی پلیس به سوی جمعیت معترض کشته شده‌اند.

یکی از این زنان حامله بود.

                                                                      

در این تیراندازی چند نفر نیز زخمی شده‌اند.

این افراد در اعتراض به طرح دولت برمه برای انتقال آنها به یک اردوگاه موقت دست به اعتراض زده بودند.

منازل این افراد سال پیش در خشونت‌های بودائیان علیه مسلمانان برمه از بین رفته بود.

در این خشونت‌ها صدها نفر کشته شدند و هزاران نفر نیز خانه و کاشانه خود را از دست دادند.

مسلمانان روهینگیا شهروند برمه محسوب نمی‌شوند و با تعبیض رو به رو هستند.

بیش از ۱۳۰ هزار نفر از ساکنان این منطقه از خشونت‌های قومی سال پیش گریخته‌اند. بیشتر این افراد در حال حاضر در اردوگاه‌های موقتی به سر می‌برند.

  • ۰ نظر
  • ۱۵ خرداد ۹۲ ، ۱۹:۲۷
  • مجتبی قره باغی

از گذشته تا امروز، اداره کشورها، ملتها و اقوام، توسط بزرگان و سیاست مداران، اهمیت خاصی داشته است. شاهان در ادوار و اعصار مختلف نیز همیشه سعی در انتخاب افرادی لایق و فهیم به عنوان مشاور یا نخست وزیر برای اداره ی هر چه بهتر کشور و دولت خود می نمودند.

گسترش تفکرات کشورهای دموکراتیک و تاثیر آن بر سرزمین های مختلف باعث شد تا دیگر کشورها برای احقاق دموکراسی و مردم سالاری به سمت و سوی جمهوریت و برگزاری انتخابات مردمی حرکت کنند.

در این شرایط مردم خود را موظف می دانند تا برای این جمهوری، ریاستی لایق برگزینند. فردی که در گذشته به عنوان مشاور یا نخست وزیر در خدمت شاه، برای کشورگشایی و اداره ی کشور انتخاب می شد. فردی از دربار.

اما امروز مردم با انتخاب او به عنوان رئیس جمهور، به جای کشورگشایی و خدمتگذاری شاه، او را در خدمت خود می گیرند.

رئیس جمهور قرار است تا وارد عرصه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ... در جامعه شود. پس بهتر است فردی از دورن مردم باشد، شخصی که با مردم آشناست.

اکنون برای انتخاب رئیس جمهور باید چندین کاندیدا خود را به مردم معرفی کنند تا هم مردم حق انتخاب داشته باشند، هم اینکه انتخابات معنا پیدا کند.کشورها و دول مختلف برای برگزاری انتخابات، سیاستهای خاص خود را دارند.

ایران نیز در این میان فیلترهایی برای تایید صلاحیت کاندیداها دارد. گذر از وزارتهای مختلف و شورای نگهبان از بدیهیات سیاست داخلی ایران است.

اما زمانی که یک کاندیدا از فیلتر عبور می کند و در جایگاه انتخاب مردم قرار می گیرد، تازه زمان معرفی مفصلش فرا می رسد.

شخصی که شاید مردم او را قبلا در جایگاه و مسئولیتهای مختلف دیده اند و حالا او باید خدمات پیشین خود و البته برنامه هایی که برای آینده مردم در دوران ریاستش دارد را برای مردم تشریح کند.

                          

این شرح و معرفی گونه های مختلف تبلیغات را شامل میشود.

تبلیغات توسط رسانه های جمعی فرا گیر مانند رادیو و تلویزیون .

تبلیغات مطبوعاتی مانند روزنامه ها و نشریات.

تبلیغات میدانی مانند پوستر، بنر و تراکتهای تبلیغاتی.

این تبلیغات هزینه های خود را نیز در بر دارد. هزینه های هنگفت که در بیشتر مواقع دور ریختنی بیش نیست. وقتی آقای حسین و علی و ... که دارای سوابق اجرایی مشخصی هستند این سوابق در گذر از مراحل مختلف موثر بوده، باز هم محتاج تبلیغاتی گسترده با هزینه های سنگین هستند؟!!

                      

البته باید متذکر شد که از زمان ورود رئیس جمهور احمدی نژاد به عرصه سیاست و اعلام کاندیداتوری از سوی او، ابداع اولین همیاری و تاسیس ستادهای انتخاباتی مردمی با مشارکت و همیاری مالی مردم صورت گرفت.

در تبلیغات دوره دوم ریاست جمهوری وی، دیگر کمتر به این قضیه اشاره شد و شاید دیگر تبلیغات، آن قدرها هم که جنگ نرم داخلی به کمکش آمد، کارآمد نبود.

امروز نیز با نزدیک شدن به پایان دوره ریاست جمهوری، ترفند جذب حمایت های مالی و مردمی در تبلیغات دوره ی نهم، در مدل جذب همکاری در ستادهای انتخاباتی کاندیداهای انتخاباتی دوره یازدهم مشهود است.

                         

اکنون چند سوالی که برای بنده و امثال بنده مطرح می شود این است که:

1-    آیا کاندیداهای ریاست جمهوری از طرف دولت حمایت مالی نمی شوند؟

2-    آیا مردم برای اینکه کاندیدای مورد نظرشان به پست ریاست برسد تا شاید برخی از شعارهای انتخاباتی خود را محقق کند، ما باید به عنوان طرفدار و حامی، هزینه های او را پرداخت کنیم؟


                                      

  • ۰ نظر
  • ۱۴ خرداد ۹۲ ، ۱۸:۴۱
  • مجتبی قره باغی

مادر کمی صبر شاید

با وزنی اندک

حتی سبکتر از تولد

سنگینی غمی را

برایت هدیه آورم

غمی کوچک اما

به بزرگی ندیدنم

خاطره ای کوچک اما

به بزرگی یادآوریش

مادر...

می خندی وقتی میروم اما می گریی

و می گریی وقتی می آیم ولی من خندیدم

مادر طنین صدایت در گوشم

آرام کرد و سکوت شد

صدای موج خمپاره

اکنون خمپاره در زمین است و من با ملائک در آسمان

مادر وزنم را تحمل کن

من آمدم

اینبار با دو تکه استخوان

 

مجتبی قره باغی

  • ۰ نظر
  • ۰۱ خرداد ۹۲ ، ۱۸:۵۹
  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات