نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۱۵۸ مطلب با موضوع «هنر» ثبت شده است

لَخوَند

لَخوَند

زیباتر از لبخند است

این را مدتیست که فهمیده ام. وقتی دخترم کلماتی را اینگونه اشتباه تلفظ می‌کند در میابم که آن غلط زیباتر از آن صحیح رایج است. این را زمانی فهمیدم که دخترانم را خدا به من هدیه کرد.

لخوند شعریست که دخترم سرود

وقتی‌که حرف زدن را تازه آموخته بود

  • مجتبی قره باغی
شراب خلر شیراز داده ام از دست

یه مسابقه داریم!

غزل زیر خیلی بازدید داشته و کپی شده. ازتون میخوام زحمت بکشید در خصوص این غزل نظراتتون رو بنویسید. اگر نقدی دارید یا نکته ای به ذهنتون میرسه براش کامنت کنید.

به سه تا از بهترین کامنتها نفری یک عدد گردنبند طرح سنتی (به مبلغ یک میلیون و پانصد هزار ریال) به یادگار هدیه داده میشه.

روی لینک پست مسابقه کلیک کنید.

مهلت شرکت در مسابقه تا آخر همین برجه یعنی تا پایان دی ماه 
.....................................................................................................
در چالش کامنت چون تعداد زیادی شرکت کننده نداشتیم اسامی شرکت کننده ها رو ریختم داخل یه ظرف و شانسی سه تا اسم در آوردم. این رو هم بگم که روی محتوای کامنت سخت گیری نکردم و حتی اون نفری رو هم که قصد شرکت در چالش رو نداشت در قرعه کشی شرکت دادم

نازی، حمید و محمد برنده شدن و منتظرم که آدرسشون رو برام بطور خصوصی ارسال کنن تا هدیه های ناقابلی که قولش رو داده بودم براشون بفرستم

.....................................................................................................

اگر زِ گور، به جایی دری نباشد چه؟!

وگر تمام شود، محشری نباشد چه؟!

گرفتم اینکه دری هست و کوبه‌ای دارد...

در آن کویر، کسِ دیگری نباشد چه؟!

کفن‌کِشان چو در آیم زِ خاک و حق خواهم،

دبیرِ محکمه را دفتری نباشد چه؟!

شرابِ خُلَّرِ شیراز داده‌ام از دست...

خبر زِ خمره‌ی گیراتری نباشد چه؟!

چنین که زحمتِ پرهیز بُرده‌ام اینجا،

به هیچ کرده اگر کیفری نباشد چه؟!

بَرَنده کیست در این بازیِ سیاه و سپید؟

در آن دقیقه اگر داوری نباشد چه؟!

حسین جنتی

.

  • مجتبی قره باغی
چهل سال بعد - خوزستان هنوز دست دشمنه

چهل سال گذشته و هنوز خرمشهر دست عراقی‌هاست.

شهرک‌های مسکونی ساختن و هنوز دارن با لودر خونه‌های مردم آبادان رو خراب می‌کنن.
شیراز زیر آتیش بمب و موشک‌های عراقی‌هاست و هر روز کلی کشته و زخمی می‌دیم.
مادرها شهید شدن و بچه‌ها زیر آوار موندن. پدرها داغدار عزیزاشونن.
هر روز مردم خوزستان تلاش می‌کنن تا شهرشونو پس بگیرن.
همه‌ی دنیا سکوت کردن. بعضیا هم گاهی با هشتگ و کامنت و لایک از کودک کشی عراقی‌ها تو فضای مجازی یه فعالیت‌هایی می‌کنن.

سالهاست یه گروهی از شبه نظامی‌های ایران داره تلاش می‌کنه با سلاح‌هایی که از فلسطین و لبنان و سوریه براش ارسال شده دشمن رو بزنه و خرمشهر رو پس بگیره اما همه دنیا دارن تو رسانه‌هاشون میگن ایران جنایتکاره و داره خونه‌های عراقی‌ها تو شهرک‌های خرمشهر رو میزنه!

سپاه اعلام کرده بود که عراقی‌ها چند روزی فرصت دارن خاک ایران رو ترک کنن و بعدش قراره بهشون موشک بزنن ولی باز هم به ما میگن جنایتکار!

برادر و خواهر چهار و شش ساله‌ی من وقتی داشتن تو کوچه لی لی بازی می کردن زیر موشک عراق‌ها کشته شدن اما حالا که ما داریم اون‌ها رو بیرون میکنیم ما شدیم آدم بده‌ی ماجرا و بدتر از همه اینکه همه هم دارن ما رو محکوم می‌کنن.


«حرومزاده‌ها ما هنوز زنده‌ایم»

"یک مبارز ناشناس سال 1402 از پس کوچه‌های خرمشهر"

 
bayan tools لونا کرمبذکر بالخریف (به یاد فیروز)

دانلود موزیک

  • مجتبی قره باغی
مهتاب و مین و من - بخش اول

به خاطر ایام دفاع مقدس به ذهنم رسید بد نیست که بخشی از کتاب خاطرات علی خوش‌لفط با نام وقتی مهتاب گم شد رو پادکست صوتیش کنم. اگر حس میکنید صدا مناسب نیست بذارید پای نداشتن امکانات لازم و مناسب مثل وویس رکورد و اتاق نریشن و استودیوی عایق و استفاده از موبایل و پتو برای عایق کردن محیط.

 
bayan tools مجتبی قره‌باغیکتاب وقتی مهتاب گم شد

دانلود موزیک

  • مجتبی قره باغی
داستانهای کوتاه چخوف

کتاب داستانهای کوتاه چخوف کتاب جدیدیه که کنار بقیه کتبی که بازشون کردم و همه رو دارم باهم جلو میبرم شروع کردم.

البته این سبک مطالعه مختص من نیست ولی بنظرم جالبه. بخصوص اینکه من بیشتر کتابهایی که کنار دیگر کتب شروع میکنم بخاطر بچه ها یا همسرم هستن. 

کتاب برای من سرگرمی هم هست اما بیشتر علاقه به کسب تجربه و علم و اموزش و هر چرندی که از بچگی بهمون گفتنه. اما حقیقتا برای بقیه میخونم تا بخوابن. 😉

این کتاب رو که شروع کردم به ذهنم رسید از قدرت چخوف یه محتوای صوتی کوچیک که در بخش اغازین کتاب نوشته شده تولید کنم و اونو منتشر کنم تا بشنوید.

 
bayan tools با صدای مجتبی قره‌باغیبخشی از مقدمه کتاب بهترین داستانهای کوتاه چخوف
  • ۰ نظر
  • ۰۶ شهریور ۰۲ ، ۲۰:۵۸
  • مجتبی قره باغی
سیزده جان

سیزده جان فیلمی است که سایتهای مختلف دانلود فیلم هر کدام، ژانر آن را نسبت به حس و هیجانات خود در طبقه بندی های مختلفی قرار داده اند. یکی آن را اکشن و دیگری حتی آن را ترسناک قلمداد کرده است.

اما بهترین ژانر انتخابی برای آن زندگی نامه ای است که البته نمی توان هیجان انگیز بودن آن را کتمان کرد.

فیلم کاری است از ران هاوارد که فیلمش را فیلم ژانر بقا نیز ذکر می کنند. در سینما مبارزه ی میان خیر و شر هستند که داستان فیلم، پیرو آن، قهرمان خود را معرفی میکند. گاه انسان با انسان در تقابل است، گاه انسان با طبیعت و ... .

در این فیلم به تقابل انسان با طبیعت پرداخته شده است. عده ای نوجوان که پس از تمرین فوتبال، قبل از رفتن به جشن تولد یکی از دوستان خود مربی خود را راضی می کنند تا به غاری معروف در نزدیکی محل زندگیشان در تایلند بروند.

  • ۰ نظر
  • ۰۶ فروردين ۰۲ ، ۱۹:۱۵
  • مجتبی قره باغی
گرچه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم کش

مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم

طایر قدسم و از دام جهان برخیزم

به ولای تو که گر بنده خویشم خوانی

از سر خواجگی کون و مکان برخیزم

یا رب از ابر هدایت برسان بارانی

پیشتر زان که چو گردی ز میان برخیزم

بر سر تربت من با می و مطرب بنشین

تا به بویت ز لحد رقص کنان برخیزم

خیز و بالا بنما ای بت شیرین حرکات

کز سر جان و جهان دست فشان برخیزم

گر چه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم کش

تا سحرگه ز کنار تو جوان برخیزم

روز مرگم نفسی مهلت دیدار بده

تا چو حافظ ز سر جان و جهان برخیزم

  • ۰ نظر
  • ۱۱ اسفند ۰۱ ، ۲۳:۳۹
  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات