یتوکل
اسلام شاخص نظام بود برای بنا شدن جمهوری اسلامی ایران
اما ورق برگشت
و جمهوری اسلامی ایران شاخص تشخیص مسلمان از غیر مسلمان گردید
یعنی اگر اعتقادی به نظام و انقلاب نداری در اصل مسلمان نیستی
این البته مکتوب نیست اما همین است که هست
یتوکل
اسلام شاخص نظام بود برای بنا شدن جمهوری اسلامی ایران
اما ورق برگشت
و جمهوری اسلامی ایران شاخص تشخیص مسلمان از غیر مسلمان گردید
یعنی اگر اعتقادی به نظام و انقلاب نداری در اصل مسلمان نیستی
این البته مکتوب نیست اما همین است که هست
جمهوری اسلامی موفق شد. پیروز شد. پرچم شکست را بالا میبرم به نشانه عقب نشینی!
چه کسی میتوانست یک عمر زندگی یک جوان را هدر دهد؟ چه کسی میتوانست کاری کند جوان در آستانه چهل سالگی دچار افسردگی شود؟
چه کسی میتواند با سالها دروغ و وعده و وعید هر بار مردم را فریب دهد و به بهانه ایستادگی در مقابل دشمن آنها را در بزنگاههای مختلف پای کار بیاورد. مثلا همین انتخاباتهای گوناگون که در حقیقت مشروعیت حکومت را تایید میکنند هر نوبت،با دروغ و فریب مردم با وعده های دروغین کاندیداها شروع و با عملی نشدنشان به پایان میرسد و دوباره و دوباره و دوباره همینطور این تسلسل ننگین ادامه میابد و البته در ادوار مختلف با جابجایی و دست به دست شدن ساختار ظاهری حاکمیت میان چپ و راست حکومتی فشارهایی نیز به مردم وارد میشود.
یعنی داستان به دروغ و وعده و وعید ختم نمیشود بلکه باید فشار و مجازاتی هم برای این مردم در نظر گرفته شود.
در کتاب توسعه و مبانی تمدن غرب سید عزیز شهید آوینی میخواندم که خداوند به رسولش فرمود `فاصبر کما امرت`. زمانیکه رسول اکرم و امت مومن به او در شعب ابی طالب در تحریم سه ساله بودند، پیامبر همراه با امتش در این تحریم روزانه شاید یک یا دو خرما میل میکردند.
دقت بفرمایید! رسول اکرم همراه با مردم فشار اقتصادی و تحریم کفار را تحمل کردند تا روز پیروزی بر کفار و شکست تحریم.
اما سوالاتی که برای من در همینجا و در همین لحظه پیش میاید این است که در حکومت اسلامی جمهوری اسلامی ایران که به گفته `نمیدانم چه کسانی` بناست بدست امام زمان سپرده شود از مقام معظم رهبری تا سایر مسئولین حکومت و علمای مذهبی و و و چه کسانی همراه با مردم در حال تحمل فشار تحریمها هستند؟
از میان مردم نیز هستند کسانی که نه فشار را میفهند نه تحریم را که البته اهمیتی نیز در این یادداشت ندارند، اما مسئولین چرا!
شعب ابی طالب جمهوری اسلامی بناست چه زمانی به پایان برسد تا امت همراه با امامشان از دره شعب پیروز بیرون بیایند؟
ایا در شعب هم عده ای بودند که هنگام تحریم، به نام دور زدن آن اقدام به واردات خرما با قیمت گزاف به شعب مینمودند و پس از پیگیریها میگفتند که تحریم باعث این گرانی هاست؟
ایا جمهوری اسلامی هنوز معتقد است تحریم دشمن اثری بر مردم و زندگی آنان ندارد؟
آیا حکومت اسلامی مدبر به وجود ارتباط میان کم شدن جمعیت، عدم موفقیت در ازدواج جوانها و بیشتر شدن طلاقها و عدم اقدام جوانان برای ازدواج با تحریم و فشار اقتصادی پی نبرده است؟
مقام معظم رهبری یکی از برترین و دوست داشتنی ترین مسئولین کشور در مقام حقوقی و در مقام مذهبی برای من بوده و شاید هنوز هم هست اما همیشه سوال من در مقابل کسانی که میگویند فرزندان ایشان خانه ای از خود ندارند این بوده و هست که ایا انها هیچ وقت دغدغه کرایه خانه هم نداشتهاند؟ اینکه کسی از خود خانه نداشته باشد چندان مهم نیست در مقابل اینکه او توانایی تهیه خانه اجاره ای هم نداشته باشد.
آیا فرزندان مقام معظم رهبری دغدغه شغل دارند؟ وقتی شغلی با حقوق خوب باشد میشود خانه هم کرایه کرد اما آیا تیک گزینه مذکور برای همه فعال است؟
ایا مسئولین لشکری و کشوری اعم از سردار و سرتیپ و وزیر و وکیل هیچکدام دغدغه هایی ازین دست که مردم دچارشانند دارند؟
گاهی پیش میاید که هنگام مطالعه کتب شهید آوینی - همان که ذکر شد - با خود فکر میکنم ایا اگر ایشان امروز بود، کتابهای خود را مانند شعرهایش از سر هر چیزی و شاید از سر شرم و خجالت به اتش نمیکشید؟
خط به خط اندیشه های وی تفکرات ولایتی فردیست که به امامش مومن بود و آرمانهای وی را متصل به الوهیت میدانست و از حکومت اسلامی ایران چنان میگفت و مینوشت که - در مقابل دشمن طوری جبهه گرفته است و اندیشههای اقتصادی اسلامی و غیر غربی او چنان خاص و الهی است - گویی شخص پیامبر ناظر بر حکومت است.
اما زمانیکه از سطرها یک به یک عبور میکنی و مثالهای روژه گارودی را که شهید از انها فکت اورده است در خصوص غربی که به سرعت در حال نابودی دنیاست میخوانی، عرق شرم بر پیشانیات مینشیند! نه از اندیشههای وی! خیر. از اینکه تفاوت فاحش میان اندیشههای گذشته تا اعمال امروز حکومت دیده میشود. از اینکه آرمانهای انقلاب را خط خطی هایی در میابی که نه حتی عملیاتی نشده اند بلکه بیشتر شبیه به همین وعده و وعیدهای پوچ و خنده دار کاندیداهای مجلس اند که یک سال قبل از شروع دور جدید انتخابات، در فیلمهایی که توسط خودشان با بودجه های کلان بطور حداکثری در فضای مجازی و شکبه های اجتماعی منتشر میشوند.
سه سال رسیدن به امور خویش و فعالیت های اقتصادی و رانت خواری و رشوه خواری، البته با عناوین غیر حرام برای حفظ پوشش و به محض نزدیک شدن به سال اخر نمایندگی، انتشار فیلمهایی در حال عربده کشی به نفع مردم. مردمی که در طول سه سال گذشته هیچ امری در گشایش اقتصادی و حل مشکلاتشان صورت نگرفته، هدف اماج تیرهای تبلیغاتی و پروپاگاند کثیف نمایندگان فعلی مجلس قرار میگیرند تا به امید حق دوباره فریب عملیاتهای روانی ایشان را خورده و در دور جدید انتخابات به همان دروغگوهای سابق رای دهند و یا در گردشی ۱۸۰ درجه ای دروغگوهایی جدید را برای اغاز کثیفی دیگری رقم بزنند. (این مثال برای کاندیداهای ریاست جمهوری نیز بسیار دقیق است)
کلام اخرم؛
پرچم شکست را امروز پس از گذشت یکسال از اتفاقات و مشکلات عجیب در زندگی که هیچ مقصرتری از نظام اسلامی جمهوری اسلامی ایران در آن نمیبینم بالا میبرم و باید بگویم که اعتقاد خود را به اسلامی بودن این حکومت از دست داده ام که هیچ، اصلا این حکومت را اسلامی نمی دانم مگر به نام.
معرفی کتاب:
مبانی توسعه و تمدن غرب از نگاه شهید اوینی
حال توضیح ندارم، بخوانید بهتر است.
در فیدیبو نیز هست.
«من دربارهى تو به آنها نگفتم؛
اما تو را دیدهاند که در چشمانم شنا مىکنى!
من دربارهى تو به آنها نگفتم؛
اما تو را در کلمات نوشته شدهام دیدند.
عطر عشق نمىتواند پنهان بماند..»
«نزار قبانی»
سیزده جان فیلمی است که سایتهای مختلف دانلود فیلم هر کدام، ژانر آن را نسبت به حس و هیجانات خود در طبقه بندی های مختلفی قرار داده اند. یکی آن را اکشن و دیگری حتی آن را ترسناک قلمداد کرده است.
اما بهترین ژانر انتخابی برای آن زندگی نامه ای است که البته نمی توان هیجان انگیز بودن آن را کتمان کرد.
فیلم کاری است از ران هاوارد که فیلمش را فیلم ژانر بقا نیز ذکر می کنند. در سینما مبارزه ی میان خیر و شر هستند که داستان فیلم، پیرو آن، قهرمان خود را معرفی میکند. گاه انسان با انسان در تقابل است، گاه انسان با طبیعت و ... .
در این فیلم به تقابل انسان با طبیعت پرداخته شده است. عده ای نوجوان که پس از تمرین فوتبال، قبل از رفتن به جشن تولد یکی از دوستان خود مربی خود را راضی می کنند تا به غاری معروف در نزدیکی محل زندگیشان در تایلند بروند.
چه مستیست ندانم که رو به ما آورد
که بود ساقی و این باده از کجا آورد
تو نیز باده به چنگ آر و راه صحرا گیر
که مرغ نغمه سرا ساز خوش نوا آورد
دلا چو غنچه شکایت ز کار بسته مکن
که باد صبح نسیم گره گشا آورد
رسیدن گل و نسرین به خیر و خوبی باد
بنفشه شاد و کش آمد سمن صفا آورد
صبا به خوش خبری هدهد سلیمان است
که مژده طرب از گلشن سبا آورد
علاج ضعف دل ما کرشمه ساقیست
برآر سر که طبیب آمد و دوا آورد
مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد
به تنگ چشمی آن ترک لشکری نازم
که حمله بر من درویش یک قبا آورد
فلک غلامی حافظ کنون به طوع کند
که التجا به در دولت شما آورد
بنابر رسوم و ایین که ورود به بهار و سال نو رو تبریک میگن، من هم سال ۱۴۰۲ به همه تبریک میگم.
قدیم مردم جشن میگرفتن بخاطر اینکه زمستون و سرما رو پشت سر میذاشتن و فصل بهار براشون قرار بود فصل سود اور باشه، حالا از به بار نشستن باغ ها گرفته تا گله دارهایی که قراره گاو گوسفند زیاد کنن.
اما سالیان ساله که هر سال بهار از برکت حکومتی که نه اقتصاد درستی داره نه سیاست مردمی، جز تبریک و خوشحالی برای اینکه زنده ایم و سال جدید رو دیدیم و تبریک گفتیم بهانه ای برای شادی نداریم.
خدایا شکرت بابت تن سالمی بزرگترین نعمت و برکته برای من و ما که لااقل قصه دار مرض و درد نیستیم.
خرگوش نباشید و باهوش باشید ان شالله.