نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۳ مطلب در آبان ۱۳۹۱ ثبت شده است

نقد سیدمرتضی آوینی بر فیلم “هامون” اثر داریوش مهرجویی

بهترین چیزی که درباره فیلم « هامون » می توان گفت بعدها از قول یک فرنگی به اسم « سرژ دنی»، سر دبیر سابق مجله «کایه دو سینما» در مجله سروش خواندم و دیدم آنچه که من نوشته ام، فی الواقع می تواند شرحی باشد و حاشیه ای بر سخن این فرنگی صاحب نظر فرنگی در باب سینما. مطلبی که در مجله مذکور آمده بود این بود:

در نظر در داشتیم عقیده سردنی ( سر دبیر سابق مجله کایه دو سینما و یکی از بهترین منتقدان فرانسه در حال حاضر ) را پس از اینکه وی فیلم سنگین هامون را دید جویا شویم. بیست دقیقه از فیلم نگذشته بود که وی از سالن خارج شد ـ مثل اینکه نتوانست سنگینی فیلم را تحمل کند. با کمال تعجب علت را جویا شدیم:

بنظرم تمام جهان سومی ها یک هامون دارند و برای من هم که در اطراف و اکناف دنیا زیاد می بینم، دیگر دیدن اینگونه کارها کسالت آور شده است. من تا امروز هامون ترکی، هندی، پاکستانی، تایلندی، تایوانی و دیده ام و بالاخره امروز هم چشمم به هامون ایرانی روشن شد. شرط می بندم این که یکی هم مانند سایر هم قطارانش با آب تمام می شود. آب هم که سمبل پاک شدن است. مگر نه؟!

این آقا حق مطلب را ادا کرده است و کاش قبل از آنکه این دسته گل به آب داده شود و « هامون » به اعتبار آنچه که اصلاً نداشت جایزه بگیرد، آقای سرژ دنی با داوران محترم جشنواره هشتم نیز جلسه ای می گذاشت و مفاهیم بسیار سنگین (!) فیلم را برای آنها تفسیر می کرد خوب، حالا که دیگر کار از کار گذشته است. اما چرا جهان سومی ها « هامون » می سازند؟ باید درباره این سؤال خوب فکر کرد، چرا که سرنوشت ما به این جواب بستگی مستقیم دارد.

جواب را باید درگذشته تاریخی ملت های این طرف کره زمین جست وجو کرد و وضع کنونی آنها در برابر این تمدن اروپایی، که می خواهد فرهنگ و تاریخ همه ملت های دیگر را مثل مربای هویج روی کره پاستوریزه و نان تست شده بمالدوبخوردوخوب،درخیلی جاها،مثل ترکیه موفق هم شده است. فرهنگ و نظام اجتماعی این ملت ها یا مثل چین و ژاپن گرایش به یک « باطن گرایی محض داشته و یا مثل غالب ملت های شرق میانه بر « ادیان توحیدی » بنا شده است و در هر دو صورت، تمدن اروپایی برای مصادره فرهنگ و تاریخ این ملت ها می بایست راهی را در پیش می گرفته که کار به مقابله هایی جدی، از آن نوع که ما در این سال ها با آنها داشته ایم، نینجامد. « کپسول عرفان‌ » ـ و بهتر بگوییم « کپسول تصوف » ـ راه حل خیلی خوبی است، چرا که ظاهر و باطن و صورت و معنا را در یک کپسول واحد جمع می کند که کاملاً « بی خطر » است، نه مثل کبریت های ایرانی! از همین جاست که انواع و اقسام عرفان ها منشأ گرفته اند، مناسب برای همه انواع سلیقه ها. و برای ما هم عرفان « درویش جاویدان » که مریدانی خوش آب و رنگ مثل خانم گوگوش داشت و یا عرفان آن خانم پریسا که خیلی از دیندارها را هم دچار شک کرده بود که: « نکند دنیا و آخرت را واقعاً می شود جمع کرد و ما غافلیم! » عرفان های متنوع دیگری هم در شعر نو و سپید و نقاشی مدرن و موسیقی اصیل و سینما و غیره ظهور کرده بودند که حتی شاه و شهبانو و ولیعهد هم از آن بی نصیب نمانده بودند!

  • مجتبی قره باغی

در سینما باید "وجود حیوانی انسان" را از "حقیقت انسانی" تمیز داد، این طور است که سینما و تلویزیون عفیف و نجیب می ماند و مانند سینمای غرب نمی شود.

شهید سید مرتضی آوینی
آیینه جادوی یک،ص4

  • مجتبی قره باغی

آوینی چنین می گوید 1:

اتکا بر ضعفهای بشری برای نگاه داشتن تماشاگران روی صندلی سینما سوءاستفاده ای است بسیار رایج و موفق! و راستش را بخواهید، در این جهت، تاریخ سینما را باید تاریخ این سوء استفاده دانست.

  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات