نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۲۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اولیایی» ثبت شده است

ای مردم، در راه هدایت به جهت کمی اهل آن وحشت نکنید؛ زیرا مردم بر سر سفره ای جمع شده اند که سیر شدن از آن کوتاه و گرسنگی به آن دراز است.

ای مردم، مخلوقات را خشنودی و ناخشنودی دسته بندی می کند. جز این نیست که شتر ثمود را یک مرد پی زد و خداوند متعال عذاب را برهمه قوم ثمود تعمیم داد؛ زیرا عموم آنان بر کار ثمود رضایت داشتند. 

                                                                               نهج البلاغه خطبه 201

  

بالارفتن شدید سن ازدواج، افزایش فساد و بی عفتی و بی غیرتی در جامعه، تبدیل معروف به منکر و منکر به معروف ......لااقل نا خشنود باشیم از آنچه می گذرد.

مَنْ خَطَبَ إلَیْکُمْ فَرَضیتُمْ دینَهُ وَ أمانَتَهُ فَزَوِّجُوهُ، إلاّ تَفْعَلُوهُ تَکْنُ فِتْنَهٌ فِی الاْرْضِ وَ فَسادٌ کَبیرْ.

«تهذیب الأحکام، ج 7، ص 396، ح 9»

امام جواد - علیه السلام - فرمود: هر که به خواستگاری دختر شما آید و به تقوا و تدیّن و امانتداری او مطمئن می باشید با او موافقت کنید وگرنه شما سبب فتنه و فساد بزرگی در روی زمین خواهید شد.

 

  • منصوره اولیایی

در حوزه تمدن سازی و توجه به فرهنگ و رفتار و زندگی مردم ، پرداختن به شیوه ی زندگی ایرانی ـ اسلامی یکی از مهم ترین موضوعات در مقابله با موج سوم تهاجم فرهنگی دنیای غرب است که خانواده، جایگاه و هویت زن ایرانی به عنوان مادر و ستون خانواده را هدف قرار داده است. 



این کارشناس ضمن بیان تاکیدات مقام معظم رهبری برای مقابله با موج سوم تهاجم فرهنگی در جامعه، اظهار داشت: سینما به عنوان یک هنرچند وجهی و تاثیر گذار در میان اقشار مختلف مردم به حساب می آید و و باید دید آیا این ابزار قادر بوده است در تطابق با سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی، نقشی موثر برای پیشبرد اهداف فرهنگی داشته باشد یا خیر. 

کریمی با اشاره به مستند سیر تحول سینما در ایران، گفت: بر اساس این مستند، در جریان سینمای پیش از انقلاب، سعی در تغییر هویت زن ایرانی صورت گرفته بود که این حرکت در سال های اخیر نیز با هدف دگردیسی در جایگاه و هویت زن دوباره خودنمایی می کند این تحول در سینما را باید دقیق رصد کرد. 

منصوره اولیایی از پژوهشگران حوزه مسائل سبک زندگی و سینما نیز، به عنوان یکی از اساتید دعوت شده در این نشست،مطالب خود را به دو بخش تقسیم نمود. ابتدا مباحث مقدماتی در مورد سبک زندگی و سپس پرداخت به روند زیبایی شناختی کردن سبک زندگی توسط کارگردان فیلم سعاذدت آباد اختصاص داده بود. 

وی سخنان خود را با تعریفی کلی از سبک زندگی و مولفه های آن آغاز کرد و بیان داشت: سبک زندگی یک مفهوم بین رشته ای و چند بعدی در حوزه ی رفتار است و اگرچه وابسته به ارزش هاست اما خود ارزش ها نیست، به عنوان مثال ممکن است ارزش های یک فرد، با سبک زندگی او یکی نباشد و به همین سبب دچار تعارض شود. 

این پژوهشگر ضمن ارائه مثالی از فیلم سعادت آباد، بیان داشت: مثلا شخصیت "علی" در فیلم سعادت آباد دارای ارزش های دینی است اما سبک زندگی او مطابق ارزش های درونی اش شکل نمی گیرد و به همین دلیل دچار تعارض است. 

وی با اشاره به مسئله جهانی شدن و یکسان سازی مصرف فرهنگی و پیچیدگی نابرابری ها اذعان داشت که مفاهیم گذشته کارایی خود را از دست داده‌اند و اکنون در مطالعات فرهنگی اجتماعی استفاده از مفهوم سبک زندگی به جای طبقه ی اجتماعی، راهگشا تر است. 

اولیایی یکی از موضوعات مهم مربوط به سبک زندگی را خلق هویت دانست و افزود: در کلانشهری مانند تهران، دو مولفه ی مصرف و مُد اثر گذار هستند و افراد برای تامین امنیت هستی شناختی خود درشهر با روی آوردن به مد از فشار ساختاری کلان شهر کاسته و به تمایز گروهی و همچنین وحدت با گروه دیگر روی می آورند. 
 
وی با اشاره به کتاب "نظریه های طبقه ی مرفه" نوشته ی تورستن وبلن گفت: در این اثر نیز بیان شده است که تمام نمادهای منزلت و مُد از طبقه ی مرفه به سایر طبقات اجتماعی منتقل می شوند، و طبقات اجتماعی که به دنبال منزلت طبقه ی مرفه هستند، سعی در تقلید این نمادها دارند. 
 
اولیایی تمرکز فیلم های سینمایی بر زندگی طبقه ی مرفه جامعه را زنگ خطری برای مسئولین دانست و بیان کرد: از آن جا که طبقه ی مرفه در ایران، سبک زندگی خود را در تبعیت از غرب سامان داده است، آداب رفتاری وعواملی نظیر اختلاط روابط زن و مرد، و آداب معاشرت غیراسلامی به سرعت و به واسطه ی بازتولید دائم این فرهنگ در فیلم های سینمایی با تمرکز بر زندگی این طبقه به طبقات پایین تر جامعه انتقال داده می شود. هرچقدر این فرایند انتقال سریعتر باشند مدگرایی و مصرف برای رسیدن به نمادهای منزلت طبقه مرفه افزایش می یابد. 
 
وی با اشاره به پژوهشی که توسط رستگارامیرخالد و مهدی کاوه درباره ی ارتباط سینما و سبک زندگی انجام شده است، اظهار داشت: مطابق این پژوهش از سال 1380 به بعد، سبک زندگی دینی کمترین بازنمایی را داشته است و موضوعاتی مانند؛ بی اشکال بودن روابط دختر و پسر و کار خارج از خانه ی بانوان، زندگی مجردی تکرار و تبلیغ شده اند. 
 
این پژوهشگر حوزه ی سبک زندگی اسلامی گفت: رفتار و عادات مهم ترین نماد سبک زندگی هستند و برای تغییر رفتار جامعه، بهترین کار تغییر تفکر مردم است، مثلا در فیلم سعادت آباد و برخی فیلم هایی دیگر، مفهوم غیرت بامفاهیم منفی از جمله حسادت، توهم، پارانویا همنشین شده و با حساسیت‌های بیجای زن به مرد یکی گرفته می شود. 
 




اولیایی ضمن تحلیل فیلم "سعادت آباد" به کارگردانی "مازیار میری" بیان کرد: این فیلم با بازنمایی ارزش های خانواده مدرن تهرانی، دو قطب را در مقابل یکدیگر قرار می دهد، قطب اول شخصیت "علی"است که ارزش هایی مانند حلال و حرام، صداقت، تعهد به خانواده، اعتدال معاش، فرزند آوری، و عدم اختلاط زن و مرد برای او اهمیت دارند و قطب دوم یعنی الباقی شخصیت ها با عدم تقید به دین، به اموری مانند شراب خواری، اختلاط روابط، فردگرایی، تقدم کار زن به فرزند آوری و عدم تبعیت از مرد، می پردازند. 

  • ۱ نظر
  • ۲۹ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۲۸
  • مجتبی قره باغی

آنچه انسان را ازحیوان جدا می کند تعقل است، درک است. انسان می تواند از آنچه خداوند در اختیارش گذاشته و آن را عقل می نامد استفاده کند و الا باقی اعضاء و جوارح انسان ها از نگاه آناتومیک چه تفاوتی با حیوانات و پستانداران دارند؟!! به عنوان مثال، الاغ ، گاو، شیر یا اسب، همان اعضاء ظاهری و باطنی را دارند که انسان دارد.

البته انسان با توجه به وجود عقل و نوع استفاده اش از آن، برخی اعضای خود را عورت نامگذاری کرده و آن را به خاطر وجود شرم و حیا از نگاه دیگران می پوشاند.برخی از اندامها را که عورت نیستند به خاطر زیبایی و فرم خاصی که دارندو باعث جذب نرها می شوند می پوشاند.

اما حیوانات اینطور نیستند. اسب با وجود اعضای عریان و نداشتن قوه تعقل، این بدن اندامی را به جنس نر ارائه می کندو به خاطر وجود غریزه به عمل جفت گیری مشغول می شود؛ در هر جا و در هر زمان.

اما انسان !!...

آیا انسان هم اینگونه است؟

اگر انسانها و موکدا بانوان این اندام را نپوشانند بلکه آن را تزیئن کرده و به نمایش بگذارند چه اتفاقی می افتد؟ اگر جنس نر این اندام را ببیند و نتواند از قوه تصمیم گیری و تعقل خود به طور صحیح استفاده کند چه می شود؟

قوه حیوانی انسان در صدر قرار گرفته و عقل زایل می شود، نتیجتا رفتاری حیوانی صورت می گیرد.

سوال و نکته ای که به هیچ عنوان قابل اغماض نیست اینست:

آیا خانم ها از روی عمد لباسهای اندام نما تن می کنند؟ یا از روی نادانی، چشم و هم چشمی و رقابت با دیگر خانمها از لباسهای این چنینی مانند ساپورت یا جوراب شلواری های ضخیم آن هم در خیابان استفاده می کنند.

  

خانم هایی که از نگاه های مریض مردها خود را فراری می دهند و گاها به خاطر این نگاه ها، مردها را به صفت هیزی ملقب می کنند، چگونه با این قضیه کنار می آیند که اندامشان را در معرض دید جنس مخالف قرار دهند!

اگر رویکرد و تفکرات دینی و مذهبی را از جنس نر بگیریم و به آنها نیز اجازه بدهیم با همان آزادی ای که زنها در جامعه دارند وارد میدان شوند چه خواهد شد؟

امروز زنهای ساپورت پوش جز اینکه آزادای های معمولی مردان را در خیابان ها مورد تعرض قرار داده اند علتی شده اند برای توجیه نگاه های مردان،نزد خود. علتی شده اند برای توجیه کردن تجاوزات خیابانی و زورگیریهای جنسی در تاریکی های شهر.

ساپورت معضلی است که می توان آن را در نگاه های ساده انگارانه زنان جامعه یافت. معضلی که گاه مانند یک ویروس به خانم های باحجاب نیز منتقل می شود. ویروسی خطرناک و کشنده.

ویروسی که عوارضی چون مرگ حیاء در زنان و مردان و هیزی در مردان را دارد و در آخر منجر به وقوع جنایاتی چون تجاوزهای خانمان سوز  و بنیان کن خانواده می شود. ویروسی که نرم عمل می کند و آرام آرام جان جامعه را می ستاند.

  

چشم ها نیز با این معضل هیچگاه کنار نخواهند آمد و تاب تحمل این عرضه ها را نخواهند داشت.

تحقیقات و تفحصات درباره علت برخی جنایات و تعرضات، مبین این دقیق اند که فرد متعرض، در لحظه مواجهه با برخی پوشش های نامناسب نتوانسته است تصمیم صحیح را اتخاذ کرده و از کنار این بدن نمایی بگذرد و متاسفانه تجاوز صورت گرفته است.

خانم ها ی گرامی جامعه ی من؛

لطفا، لطفا، لطفا...

ساپورتهایتان را به خانه ببرید، خانه ی امن جایی است که می توانید خود را برای امینتان عرضه کنید. در خانه خطری شما را تهدید نمی کند. به آزادی مردها تجاوز نکنید، تجاوز شما به آزادی مردها در جامعه باعث تجاوز مردها به جسم شماست. عقلانیت را از مردها نگیرید و آنها را به جنس نر مبدل نکنید.

ساپورت را به خانه ببرید.

مجتبی قره باغی/

  • مجتبی قره باغی

برای کسی که (قصه‌ها)ی بنی اعتماد را دیده و نیم میلیمتر انصاف در متر و معیار‌هایش وجود داشته باشد، جای هیچ شکی باقی نیست که جایزه‌ی بهترین فیلم نامه به چنین کار ضعیفی هیچوقت بدون غرض‌های خصمانه‌ی سیاسی داده نمی‌شد.

جشنواره‌ی ونیز امسال با یک فیلم افتضاح از محسن مخملباف افتتاح شد و در اختتامیه‌ی آن یکی از شلخته ترین فیلم‌های دنیا جایزه‌ی بهترین سناریو را گرفت.

برای کسی که (قصه‌ها)ی بنی اعتماد را دیده و نیم میلیمتر انصاف در متر و معیار‌هایش وجود داشته باشد، جای هیچ شکی باقی نیست که جایزه‌ی بهترین فیلم نامه به چنین کار ضعیفی هیچوقت بدون غرض‌های خصمانه‌ی سیاسی داده نمی‌شد.

قصه‌های بنی اعتماد را حتی یک بچه مدرسه‌ای هم قصه نمی‌داند چه برسد به فستیوالی که سال‌هاست خود را مکتبی مستقل در سینمای دنیا معرفی کرده، اما امسال قدیمی ترین جشنواره سینمایی دنیا، بهترین جایزه فیلم نامه نویسی اش را به بدترین داستان ایرانی داده و درباره‌ی اینکه قضیه چطور به اینجا رسید، باید گفت قصه های واقعی پشت پرده اتفاق افتاده اند نه روی پرده و برای رسیدن به یک درک واقعی از موضوع، باید سراغ قصه های واقعی یا همان (واقعیت قصه ها) برویم.

پرده‌ی اول: حضور در جشنواره‌ی فجر

سال‌های سال می‌شد که بنی اعتماد فیلمی نساخته بود و همین مطلب حضورش را در جشنواره‌ی فجر خیلی موارد توجه رسانه‌ها قرار داد. خیلی‌ها توقع داشتند که خانم بنی اعتماد برای سی و دومین جشنواره‌ی فجر، یک فیلم جدید بسازد، یعنی کاری که خیلی‌های دیگر انجام دادند و از زمان روی کار آمدن آقای جنتی به عنوان وزیر فرهنگ تا فصل بازبینی هیات نظارت جشنواره، برای چنین کاری فرصت کافی وجود داشت اما وقتی سلسله اقدامات چالش‌برانگیز متصدیان جشنواره فجر شروع شد، یکی از بدترین آن‌ها تصمیمی بود که مسئولین در مورد رخشان بنی اعتماد گرفتند.

بنی اعتماد در دوره‌ی مدیریت قبلی توانسته بود برای هفت فیلم کوتاه به طور جداگانه مجوز فیلم برداری بگیرد، اما بعد، با متصل کردن این فیلم‌های کوتاه به هم یک اثر بلند سینمایی پدید آورد؛ به این ترتیب او که از ابتدا برای ساخت یک اثر بلند سینمایی پروانه نمایش نگرفته بود، از نظر قانونی نمی‌توانست در بخش مسابقه‌ی جشنواره‌ی فجر حضور داشته باشد اما اقدام فرا قانونی برگزار کنندگان این فستیوال، راه را برای حضور بنی اعتماد در جمع فیلم سازان بخش مسابقه‌ی فجر هموار کرد.

  • ۱ نظر
  • ۱۷ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۳۹
  • مجتبی قره باغی

  • ۰ نظر
  • ۱۷ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۳۴
  • مجتبی قره باغی

چند سال پیش یک گرفتاری خیلی سختی برام پیش اومد. نذر کردم که اگر امام زمان عج عنایت کنه و بلا رو دفع کنه دعای « اللهم اعرفنی...» را همیشه در قنوت نمازم بخونم. می دونستم که خوندن این دعا یکی از وظایف منتظران اوست و بشدت سفارش شده. بلطف امام زمان گرفتاریم حل شد و من از آن روز در قنوت نمازم این دعا رو می خونم  .

به شما عزیزان هم توصیه می کنم که  اگر درگیر مسئله ای هستید با این عهد خودتون رو در معرض خیرها و نیکی ها قرار بدید. 

اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف نبیک.

اللّهم عرفنی نبیک فانک ان لم تعرفنی نبیک لم اعرف حجتک.

اللهم عرفنی حجتک فانک ان لم تعرّفنی حجتک ضللت عن دینی؛

پروردگارا! خود را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناسانی، نمیتوانم پیغمبرت را بشناسم.

پروردگارا! پیغمبرت را به من بشناسان که اگر پیغمبرت را به من نشناسانی، نمیتوانم حجت تو را بشناسم.

پروردگارا! حجت خود را به من بشناسان، که اگر حجت خود را به من نشناسانی، دین خود را از دست میدهم، و گمراه خواهم شد".

  • منصوره اولیایی

 دبیرستان و دوران سرمستی، آنروز را خوب یادم هست. معلم مان از امام زمان می گفت. همیشه برایم سوال است که چرا آنروز اینهمه از خشونت، ظلم و تجاوز و مسائلی که مقدمه ظهور امام زمان است صحبت کردیم. خوب یادم هست همه ترسیده بودیم و آرزو می کردیم که او هیچ وقت نیاید. لااقل تاوقتی که ما زنده ایم. یک نفر از ما جرأت کرد و این آرزو را بلند گفت. «من نمی خواهم بیاید، ما جوونیم، آرزو داریم»

یادم هست تا مدتها وقتی دعای فرج را می خواندند اعصابم بهم ریخت. یکبار به این نفاق پایان دادم و گفتم من دیگر دعای فرج نمی خونم مگر اینکه واقعا دلم فرج بخواد.

گذشت و گذشت تا دانشجو شدم. همیشه در وجودم می دانستم که اگر من فرج  را نمی خواهم  مشکل از من است. امام رحمت مطلق است اما با این وجود از او می ترسیدم. 

در دوران دانشجویی به اعتکاف رفتم. با این حاجت که من هم بتوانم دعای فرج بخوانم البته راستکی نه به دروغ. اعتکاف عجیبی بود. گویا همه خواب و من بیدار. نمی دانم احوالاتم چکونه بود که می آمدند پیشانی ام را می بوسیدند. اوجش نجوای یکی از اطرافیان در روز آخر در گوشم بود که به من گفت امام زمان را دیدی سلام ما را هم برسان. ومن در دلم خندیدم . 

به کی می گفت سلام برسان به کسی که حتی قادر نبود برای فرج دعا کند. دعای عهد اعتکاف دیوانه ام می کرد گویا همواره آن سه روز در محضر او بودم. و خلاصه حاجت روا شدم و از آن به بعد هر وفت می گفتند خدایا فرج امام زمان را برسان از دل می گفتم آمین. و این نقطه عطفی در زندگیم بود. 

آی بچه های دبیرستانی، که ترسیده اید امام زمان رویای جوانی و عشق شما را ویران کند، از او به خودش پناه ببرید؛ مانند بچه ای که وقتی مادرش او را می زند دوباره به بغل مادر می رود. با این تفاوت که امام ما را نمی زند این تصور با طل ماست.              به نقل از  یادداشتهایی برای منجی 

  • منصوره اولیایی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات