نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

پشت صحنه تیزر برنامه یلدایی ویستگه

برای یکی از برنامه های خوب کردی قرار شد که یه تیزر بسازم. البته یه تیزر ساده اما جذاب و ریتمیک که بیننده رو قلقلک بده بشینه پای برنامه. برای یه تولید دو دقیقه ای از هماهنگی و غیره و خود تولید ممکنه چند روز و در خوشبینانه ترین حالت ساعتها وقت و انرزی کلی آدم صرف بشه تا یه کار ساده که حتی به چشم هم نیاد تولید شه.

پشت صحنه تیزر شب یلدا برنامه ویستگه

دانلود ویدیو

پخش زنده تیزر یلدا شبکه سحر

دانلود ویدیو

تیزر ویژه برنامه شب یلدا ویستگه

  • مجتبی قره باغی
لَخوَند

لَخوَند

زیباتر از لبخند است

این را مدتیست که فهمیده ام. وقتی دخترم کلماتی را اینگونه اشتباه تلفظ می‌کند در میابم که آن غلط زیباتر از آن صحیح رایج است. این را زمانی فهمیدم که دخترانم را خدا به من هدیه کرد.

لخوند شعریست که دخترم سرود

وقتی‌که حرف زدن را تازه آموخته بود

  • مجتبی قره باغی
شراب خلر شیراز داده ام از دست

یه مسابقه داریم!

غزل زیر خیلی بازدید داشته و کپی شده. ازتون میخوام زحمت بکشید در خصوص این غزل نظراتتون رو بنویسید. اگر نقدی دارید یا نکته ای به ذهنتون میرسه براش کامنت کنید.

به سه تا از بهترین کامنتها نفری یک عدد گردنبند طرح سنتی (به مبلغ یک میلیون و پانصد هزار ریال) به یادگار هدیه داده میشه.

روی لینک پست مسابقه کلیک کنید.

مهلت شرکت در مسابقه تا آخر همین برجه یعنی تا پایان دی ماه 
.....................................................................................................
در چالش کامنت چون تعداد زیادی شرکت کننده نداشتیم اسامی شرکت کننده ها رو ریختم داخل یه ظرف و شانسی سه تا اسم در آوردم. این رو هم بگم که روی محتوای کامنت سخت گیری نکردم و حتی اون نفری رو هم که قصد شرکت در چالش رو نداشت در قرعه کشی شرکت دادم

نازی، حمید و محمد برنده شدن و منتظرم که آدرسشون رو برام بطور خصوصی ارسال کنن تا هدیه های ناقابلی که قولش رو داده بودم براشون بفرستم

.....................................................................................................

اگر زِ گور، به جایی دری نباشد چه؟!

وگر تمام شود، محشری نباشد چه؟!

گرفتم اینکه دری هست و کوبه‌ای دارد...

در آن کویر، کسِ دیگری نباشد چه؟!

کفن‌کِشان چو در آیم زِ خاک و حق خواهم،

دبیرِ محکمه را دفتری نباشد چه؟!

شرابِ خُلَّرِ شیراز داده‌ام از دست...

خبر زِ خمره‌ی گیراتری نباشد چه؟!

چنین که زحمتِ پرهیز بُرده‌ام اینجا،

به هیچ کرده اگر کیفری نباشد چه؟!

بَرَنده کیست در این بازیِ سیاه و سپید؟

در آن دقیقه اگر داوری نباشد چه؟!

حسین جنتی

.

  • مجتبی قره باغی
درخواست VAR برای یک جنایت

یادداشتی بر مستند کارت قرمز

توجه! "احتمال دارد طی این یادداشت فیلم برای مخاطب اسپویل شود"

مستند کارت قرمز فیلمی از مهناز افضلی در خصوص واکاوی گناهکار نبودن شهلا جاهد است. این فیلم مشخصا به درخواست خود شهلا ساخته شده است. فیلم با تصاویر آرشیوی از دوربین خانگی شهلا در یکی از کشورهای اروپایی که احتمالا در کنار ناصر محمدخانی است آغاز می شود. تصاویری که شهلا ثبت کرده، گویای مهر یا عشقی است که یا هنوز آن را باور نکرده یا از فرط شادی تمایل دارد تا هر آنچه عاشقانه می بیند آن را ضبط کند که البته این تصاویر به خوبی توسط کارگردان اثر انتخاب شده اند. او حتی خلاقانه و از روی شانس، با ضبط تصویر از زوجی کهنسال آینده ی خوش دوران پیری خود در کنار ناصر را نیز تخیل کرده است.

(شهلا علاقه زیادی به ثبت سند دقیق در ویدوهای خود دارد، بطوری که هنگام ضبط ویدئو حتما به دیتیل های زمانی و مکانی اشاره می کند.)

در همان ابتدای فیلم با انتخاب تیتر روزنامه ها می توان متوجه جهت دار بودن این فیلم و تمایل کارگردان به نفع و سمت شهلا جاهد شد. متاسفانه کارگردان با عدم انتخاب فیلمی نریشن محور فیلم را به اتکای تصاویر جلو برده است که البته این انتخاب می تواند به خاطر تلقین بی طرفی فیلمساز به مخاطب باشد که اگر چنین بوده باید گفت این تصور غلط باعث سردرگمی بیننده نسبت به وقایع در حال نمایش گردیده است.

فیلمساز با انتخاب تصاویر میزگردهای تلویزیونی و صحبت های مطرح شده از جانب مجری های برنامه صریحا اعلام می کند که شهلا جاهد توسط رسانه به اعدام محکوم شده است. رسانه هایی که سرک کشیدن در زندگی مردم را با عناوینی چون یافتن زوایا و کشف علل حوادث از سوی اذهان عمومی وجهه ای مثبت میبخشند.


برای دانلود مستند لازم است پس از فشردن هایپرلینک زیر به جیمیل خود دسترسی داشته باشید

پس از پایان مقدمه چینی مختصر و گیج کننده کارگردان دادگاه با ورود قاضی و تصاویر بسته ای از چهره ی شهلا و ورود ناصر به سالن دادگاه ادامه پیدا می کند. مهناز افضلی معتقد است که شروع داستان و مقصر اصلی در این جنایت مردها هستند و دلیل بر این موضوع رفتار دور از اخلاق حمید درخشان و شخص ناصر محمدخانی است. شهلا طی صحبت هایی که خطاب به قاضی و حضار انجام می دهد عنوان میکند که اولین بار حمید درخشان کنار او ایستاده سپس شهلا شماره تلفن خود را به وی می دهد تا او شماره را به ناصر برساند. برداشت و تحلیلی که از حرف های شهلا می توان داشت این است که در حقیقت حمید درخشان شماره شهلا را برای خود گرفته اما پس از رویت همسرش آن را به ناصر نسبت داده و عنوان کرده است که شماره را یکی از آشنایان ناصر به وی داده تا به او برساند و بعد ازینکه شماره را به ناصر رسانده بلافصله رابطه کلید می خورد.


تدوینی جالب و جذاب از دو فیلم کارت قرمز و خشم و هیاهو

شهلا دیوانه وار عاشق ناصر شده است اما برخی رفتارهای روانپریش در نحوه صحبت کردن با قاضی دادگاه مردم را نیز به شک انداخته که آیا واقعا او از بیماری روحی روانی رنج می برد یا به گفت مارد مقتول او یک بازیگر قدر است. (او بارها خطاب به قاضی عنوان می کند که قاضی را دوست دارد)

شهلا در دو دادگاهی که در این فیلم به تصویر کشیده شده بارها اعلام می کند که قتل لاله را از سر اجبار و به دلیل رفتارهای احتمالا شکنجه گرانه ماموران آگاهی گردن گرفته است اما با پخش ویدئویی از بازسازی صحنه قتل (در همان اوایل دستگیری) که واضح و دقیق در حال شرح صحنه و جنایت است این شک در بیننده ایجاد می شود که چگونه او چنین اشرافی بر جنایت داشته اما اکنون در دادگاه اینقدر مصرانه و با امید بسیار اعترافات خود را پس گرفته و زیر بار اتهام نمی رود.  (دنباله ی متن را با کلیک بر روی "ادامه مطلب" بخوانید)

در لینک زیر برخی صحبت های ناصر محمدخانی را بعد از 18 سال بشنوید.

فیلتر شکن خود را روشن کنید

  • مجتبی قره باغی
طلاق به سبک ایرانی

در ابتدا باید بگم که این فیلم رو صرفا بخشهاییش که برام جذابتر بود، کات زدم و کنار هم گذاشتم.

این کودک که می‌بینید فرزند منشی قاضیه.

مادر ایشون نهایتا در حد مسئول آفتابه است اما در جایی که حتی قاضی قضاوت نمی‌کنه مادر این دختر بچه داره زندگی خصوصی یک خانم دیگه رو به لجن میکشه با حرافی کردن پشت سر اون خانم.

حالا اون خانم که با همسر سابقش سر حضانت فرزندانش دعوی داره، داره تمام تلاشش رو میکنه که بچه هاش رو دست اون ادم به قول خودش چوپون نده، چون نمره‌های بچه اول کم شده و این عدم صلاحیت اون اقا رو اثبات می‌کنه البته از نظر خانم.

حالا خانم خودش صلاحیت نگهداری اون بچه‌ها رو داره یا نه تو همین چند دقیقه متوجه میشید.

در کل بنظرم این فیلم یه لجنی از ادمهای ایرانی نشون داده که ابدا نمیشه منکرش شد و دور از واقعیت و یا صرفا با چند تا کات به دست نیومده.

فیلم کاملش رو ببینید. قدیمیه. زمانیکه دارید فیلمو میبینید مدام پیش خودتون میگید یعنی اینها که هموطن ما هستن و در انتخابات ها و سایر تشکلها و تحرکات تو تعیین سرنوشت یه کشور سهیمن و اتفاقا تاثیرگذار؟ بله متاسفانه همینه و جمعیت کثیری از مردم ایران بر خلاف نظر خودشون اینگونه‌اند، صد البته در اشکال مختلف، در جایگاه‌های مختلف و در طبقات مختلف اجتماعی...

منتخب برخی صحنه ها

دانلود ویدیو

فیلم کامل مستند طلاق به سبک ایرانی

  • مجتبی قره باغی
مستند زندگی جاریست - تیزر

به سفارش یکی از شبکه های تلویزیون برای مستند زندگی جاریست که در خصوص بمباران شیمایی مردم مظلوم سردشت در سال 1366 می باشد یک تیزر آماده کردم که به نظرم کار بدی نشده. البته این مستند طی سالهای گذشته اکران و نمایش داده شده اما بهر حال هر شبکه ای برای خودش تایم خاصی برای پخش مجدد داره. خود مستند رو هم با سرچ نامش در سایت های مختلف می تونید تماشا کنید.

  • مجتبی قره باغی
متحاسبنیش - شیرین عبدالوهاب

تو اینستاگرام داشتم ول میچرخیدم که ناگهان این موزیک رو شنیدم. شیرین عبدالوهاب که اصالتا مصری هست این آهنگ رو خونده. البته خود موزیکش و کنسرت‌های مختلفی که توش این ترک رو اجرا کرده از این حس و حال بهره‌ای نبرده و این کنسرت بخصوص سرشار از احساسه که از سوی مخاطب و رهبر ارکستر گرفته و غلبه‌ی زیادی روی مخاطب داره.

من و همسرم به شدت با این موزیک ارتباط گرفتیم فارغ ازینکه معنی و ترجمه‌اش چیه! اما بعد از چند ده بار گوش دادن که چه عرض کنم نیوشیدن‌اش، ترجمه‌اش رو خوندیم و شگفت زده شدیم؛ که در خصوص یک تغزل میان عاشق و معشوقی دلباخته است که یکی به آن دیگری خیانت کرده. اما با این حال باز هم حس درونی متن موسیقی که بنظرم متشکل از فرم و محتوای اونه و هیچکدوم به تنهایی نمیتونه تاثیر گذار باشه، روان دگرگون کننده است.

 
bayan tools شیرین عبدالوهابمتحاسبنیش

دانلود موزیک

  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات