کابوس آل
سه شنبه, ۱۸ دی ۱۴۰۳، ۰۶:۵۴ ب.ظ
دیشب کشاند من را قیلی به سوی قالی
جایت همیشه سبز است اما نبود خالی
آنقدر خسته بودم یک آن به خواب رفتم
گویی که مرده باشم نایی نبود و حالی
در خواب بسته بودم درهای کلبه ام را
نشئه نبودم اما نعشم به روی قالی
کابوس دیدم انگار در باز شد پریدم
بستم دریچه های رویایی و خیالی
نوری احاطه ام کرد رنگ سفید و خونم
جوشید، قلبم اما حالش نبود مالی
فریادهایم آن شب چون خون می چکیدند
در خواب مرده بودم چون سبک سورئالی
فریاد میکشیدم دنبال جیغ بودم
کابوس من همینست آثار مونک و دالی
بختک نشسته رویم چیزی دگر نمانده
بر من کند تعرض کابوس آل و تالی
آرام صورتم را بوسید جان هاتف
یک آن خواب من بود اما گذشت سالی
مجتبی قره باغی (هاتف ری)