به آب روشن می عارفی طهارت کرد
جمعه, ۲۵ آذر ۱۴۰۱، ۰۳:۳۷ ب.ظ
شب اولی که رسیدم مشهد، بلافاصله از فرودگاه با مترو رفتم حرم. خیلی حال ع غریبی داشتم.
رسیدم روبروی حرم، خواستم برم تو اما شرمم میومد برم داخل. من داغون و بدرد نخور برم تو حرم اقا بی دعوت؟! همه گفتن دعوت شدی داری میری اما اگر دعوت شده باشم، مثال در دیگ و حیای گربه است.
دل میگفت برو تو پا نمیرفت. بعد کلی رازو نیاز، یهو به ذهنم خطور کرد یه تفالی به حافظ بزنم و حال و هوامو روبه راه کنه.
به آب روشن می عارفی طهارت کرد
علی الصباح که میخانه را زیارت کرد
حالا دیگه مگه اشک امون میده، شب اول نتونستم برم تو شبستان و روبروی ضریح بشینم اما اجازه رو گرفتم و شبهای بعد ...