نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حاجت‌روا» ثبت شده است

به آب روشن می عارفی طهارت کرد
سلام بر امام رئوف. این روزها بدجوری خسته و دل شکسته ام، رفتم با امام رضا گاوبندی کنم، حالم بهتر شد ولی هنوز خیلی داغونم
شب اولی که رسیدم مشهد، بلافاصله از فرودگاه با مترو رفتم حرم. خیلی حال ع غریبی داشتم. 
رسیدم روبروی حرم، خواستم برم تو اما شرمم میومد برم داخل. من داغون و بدرد نخور برم تو حرم اقا بی دعوت؟! همه گفتن دعوت شدی داری میری اما اگر دعوت شده باشم، مثال در دیگ و حیای گربه است.
دل میگفت برو تو پا نمیرفت. بعد کلی رازو نیاز، یهو به ذهنم خطور کرد یه تفالی به حافظ بزنم و حال و هوامو روبه راه کنه.
به آب روشن می عارفی طهارت کرد
علی الصباح که میخانه را زیارت کرد
حالا دیگه مگه اشک امون میده، شب اول نتونستم برم تو شبستان و روبروی ضریح بشینم اما اجازه رو گرفتم و شبهای بعد ...
  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات