نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۱۷۷ مطلب با موضوع «هنر» ثبت شده است

تهران؛ سیصد ضرب در پنج

"میلاد جلیل زاده"

باشگاه خبرنگاران- پسری فقیر عاشق دختری پولدار می شود و دو رقیب خود را با افشاگری علیه آن ها از میدان به در کرده و نهایتاً به مرادش می رسد.


این فیلم یک تصویر تخیلی از شهر تهران در سال 1500 هجری شمسی است و ماجرائی که به سختی می‌توان آن را قصه نامید بهانه نمایش این تصویر شده.

سناریوی این کار قصه نمی شود و فقط در حد بهانه و بستری برای چند متلک به امروز و آینده تهران باقی می‌ماند فرض کنید به همراه چند نفر از دوستانتان دور هم نشسته اید و یکی می‌پرسد ما وقتی پیر شدیم چه شکلی هستیم؟ چه کاری می‌کنیم؟ و... با همین تصور می شود کلی متلک ها  هم نمی‌توانند یک قصه باشند بلکه نهایتاً خواهند توانست در جایگاه جزئیات یک قصه قرار بگیرند پس اول نیاز داریم که داستان داشته باشیم تا در مرحله بعد این جزئیات در روند آن قرار بگیرند.


می توانیم عبارت جک و سرگرمی را در اینترنت سرچ کنیم و کلی لطیفه بخوانیم و کلی بخندیم اما توقع ما ازدیدن یک فیلم لذت بردن بیش از چند بار خندیدن صرف است ما قصه و گویاترین روایت بصری از آن را می‌خواهیم و این جزئیات اگر در ساختمان کلی اثر جایگاهشان را یافتند با ارزش به حساب می‌آیند و گرنه یک مشت متلک پراکنده خواهیم داشت که دیدن و شنیدنشان ارزش رفتن ‌تا سالن سینما و پرداختن بهای بلیت را ندارد در "تهران 1500" همین متلک ها هم منعقد نشده و گرم نشده رها می شوند یعنی مثل یک موسیقی که نرسیده به مرحله فرود پخش آن را قطع کرده باشند تمام صحنه ها و سکانس های فیلم هم همین طور عجله ای به صحنه ها و سکانس های بعدی کات می خورد و اما از نظر تکنیکی هم باید گفت که این فیلم واقعا ناامید کننده است ممکن است خیلی از مخاطبان این طور به "تهران 1500" باج بدهند که این اثر اولین انیمیشن بلند ایرانی است و به عنوان اولین کار می توان آن را قابل قبول دانست اما اولا: انیمیشن های کوتاهی که در چند ساله اخیر از فیلمسازان ایرانی دیده ایم نشان می دهد که ما تکنولوژی پویانمایی را در حدو اندازه های بین المللی دارمی و اگرتا به حال هیچ کدام از آن کارها که اکثرا با هزینه های شخصی ساخته شده اند مثل "تهران 1500" به کمیت یک فیلم بلند سینمایی نرسیده در تمام موارد به دلیل کمبود بودجه بوده است اما فیلم بهرام عظیمی با هزینه ای ساخته شده که توقع کیفیتی بیش از این ها را می برد و حالا پیدا کنید پرتقال فروش را !

ثانیا" اگر قرار باشد مثلا تکنولوژی (چرخ) را وارد ایران کنیم لازم نیست شکل هندسی دایره از اول در این جا اختراع شود بلکه باید تا حد توان از تجربه دیگران استفاده کرده و لااقل از اواسط راه شروع کنیم و یا فرض کنید ما تکنولوژی خودروسازی را در ایران نداشته ایم و حالا می‌خواهیم آن را بومی کنیم آیا باید از خودروی دیزلی شروع کرد؟ در این صورت سنگین تریم که اصلا بی خیال ساخت خودروی داخلی شویم در مورد تهران 1500 هم باید گفت که ساخته نشدن آن بهتر از این همه دمیدن در کوره امید بود ثالثاً این فیلم تا این حد به لحاظ دکوپاژ و میزانسن ضعیف است؟ آیا اینها هم ربطی به بودجه و یا نبودن تکنولوژی داخلی دارد؟ چند بار باید برای فرار از خلوت شدن میزانسن از تکنیک آرک در فضای سه بعدی که راحت ترین کار است استفاده شود؟ و چرا جزئیات قاب در حد انیمیشن های لیمیتید است که برای تلویزیون ساخته می شوند و نه برای پرده سینما که تمام برهنگی ها در طراحی قاب را لو میدهد؟

در ‌آخر فقط باید گفت کسانی که پویانمایی را می شناسند این را هم می دانند که همانندی بیش از حد یک انیمیشن به الگوهای واقعی به هیچ وجه نشانه ای از قوت آن نیست بلکه راحت ترین کار شباهت دادن زیاد بین عناصر طراحی شده با مدل های واقعی است و در حقیقت هنر اصلی در این وادی را باید همان غلو انیمیشنی در طراحی چهره ها، صحنه ها، اکت ها و... دانست/ی2

 

  • ۰ نظر
  • ۲۶ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۶:۲۸
  • مجتبی قره باغی

 زندگینامه و گزیده اشعار پوِت[1]

شعر یا تکه‌های روح الیوت

نگاهی کوتاه به شعر تی‌.اس.الیوت 

الیوت را بزرگترین شاعر سده بیستم خوانده‌اند و همین مساله آدمی را برمی‌انگیزد تا الیوت را بهتر بشناسد.

«آنان که دندان سگ را تیز می‌کنند

مرگ را می‌سرایند

آنان که شکوه مرغ مگس‌خوار را می‌درخشند

مرگ را می‌سرایند

آنان که به جذبه جانوران گرفتارند

مرگ را می‌سرایند»

در شعرهایی که بعد از سرزمین هرز سروده شده‌اند شاعر می‌کوشد خود را از عشق به مخلوقات این جهان، مخصوصا عشق به آدمیان برهاند و به درون لحظه‌هایی بیرون از زمان نفوذ کند. لحظه‌هایی که نقطه تقاطع زمان گذرا و زمان ابدی است. ارزش‌های معمولی زیستن و بعد حیوانی طبیعت انسان به‌گونه‌ای مطلق انکار می‌شود اما این خطر همیشه وجود دارد که تی‌.اس.الیوت حتا زمانی که شعرهایش بسیار زیبا است به کلی‌‌گویی‌های ساده‌گرایانه سقوط کند که ممکن است بسیاری از مردم به دروغ آن را تجربه انسانی فرض کنند.

«شاید که گناه به کشش و کوشش برخیزد

با تولد سیاه و غریزی خود، تا به هوشیاری رسد،

و بدین‌سان به هرزه‌درانی رسد،

شاید که تو هوشیاری تبار نامراد خویش باشی،

مرغی که به‌گذرا از شعله‌های برزخ فرستاده‌اند.»[2]

این قطعه با آن قدرت بیانی که ریشه در زبان دقیق و حساب‌شده آن دارد با وزنی که از تصاویر شفاف آن تفکیک‌ناپذیر است و به قدرت القای آن می‌افزاید، به راستی که شعری است در آسمان هفتم.

اما در این میان پرسشی مطرح می‌شود که شاعر چه میزان از تجربه‌هایش را می‌تواند به یاری تخیل خود در قالب شعری با این کیفیت بریزد. در آثار اولیه شاعر زندگی دوزخ است و پس از آثار میانه زندگی به آسانی نفی می‌شود. هر جا که صحبت از زندگی واقعی مثل ازدواج و کار پیش می‌آید، همه چیز تا سطحی خفه و کسالت‌بار خاکستری نزول می‌کند.

بیش از این نمی‌توان به این مضمون‌ها پرداخت و گفت که آثار الیوت رو به سوی هم‌نهادی دارد. که جمع جهان‌های متخاصمی است که با هم آشتی کرده‌اند؛ و ناگفته نماند که این آشتی به منزله آن نیست که خوبی یا بدی سازش می‌کنند، بلکه بدین‌ مفهوم است که جان و جسم، واقعیت زمان و واقعیت بی‌زمانی به صورت دو نیرو با شدت مساوی دو نیروی هم‌آهنگ انگاشته شده‌اند. اما این نهاد هرگز کامل کامل نیست. الیوت در دو اثر بزرگ خود بیش از هر جای دیگری به پیوند میان بهشت و دوزخ نزدیک می‌شود: سرزمین هرز و چهار کوارتت.

الیوت به یک بحران حقیقی در تمدن جهان می‌پردازد، روند عینی‌سازی شعر که الیوت مجدانه در پی آن است بیش از هر زمان دیگری تحقق می‌یابد: مرحله سرخوردگی و نومیدی در پس‌زمینه‌ای از انقلاب و فروپاشی بعد از جنگ جهانی اول و حمله‌های هوایی و نبرد بریتانیا در جنگ دوم.

نکته دیگر آن که وقتی الیوت در شعر از درون خود بیرون می‌آید و رو به سوی جامعه دارد، این‌جاست که شعر تکه‌تکه شدن روح خود وی را منعکس می‌کند و بدین‌سان الیوت ناگزیر بدین‌جا (نقطه عزیمت) رسید که فرد در ادوار فروریزی تمدن بالاخص مسؤول شخص خویش می‌شود و نباید فراموش کند که فرد تنها در همین دوره انحطاط و فروپاشی، در همین شهرهای ویران و تکه‌تکه زندگی نمی‌کند، بلکه در ابدیت و شهر خدا نیز سکونت دارد. شاید بتوان گفت، هسته مرکزی آثار الیوت کاوش و بررسی این حقیقت است که در عصر ما امکان وجود هم‌نهادی میان شهر نوین و جهان صنعتی کاملا به زمان میرنده پیوند خورده است و درگیر قماری است که هر لحظه ممکن است به نابودی آن بیانجامد و شهر ابدی که در پی تمدن فراسوی زمان میرا چشم دوخته است، نیست. بنابر این برای ما هنر راستین به ناگزیر تکه‌تکه و پراکنده است. به تعبیر دیگر از نظر الیوت در جهان امروز هماهنگی وجود ندارد. یعنی امید به رستگاری نیست و از سوی دیگر لارنس معتقد است که با برقراری رابطه جنسی میان زن و مرد می‌توان جهان امروز را از انهدام نجات داد.

  • ۰ نظر
  • ۲۴ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۲:۵۰
  • مجتبی قره باغی

تشنه

عکس و ادیت از: مجتبی قره باغی


مشخصات عکس:

 NIKON D70s

f 9.5                

iso 200            

        sec 1.350


تشنه

  • ۰ نظر
  • ۱۸ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۴:۰۲
  • مجتبی قره باغی

سینمای ایران و کارگردانی بانوان

"میلاد جلیل زاده"


چه فرقی می کند که کارگردان زن باشد یا مرد؟






شاید این سوالی باشد که اساسا طرح بحثی که پیش رو داریم را بی‌فایده به نظر برساند و باید از پاسخ به همین پرسش آغاز کرد.

زن‌ها از گذشته‌های دور به این سو کمتر در عرصه‌های اجتماعی فعال بوده‌اند و در مرحله‌ی اول پرداختن به موضوع کارگردان‌های زن از این منظر جالب است که تعداد استعدادهایی‌ که در محک فعالیت هنری قرار می گیرند با حضور خانم ها دو برابر خواهد شد و بدین ترتیب کمیت آثار عالی هم دو برابر بالا خواهد رفت.

اما در مرحله‌ی دوم جذابیت و اهمیت این بحث از جهت ارتقای کیفی آثار سینمایی در صورت حضور کارگردانان زن است چون هیچ گاه یک مرد نخواهد توانست دنیا را از دریچه‌ی یک زن ببیند و فیلمی با کیفیت‌های زنانه بسازد.

در ادبیات فمنیست‌ها، زن قرار نبود زن باشد، او نباید زنانه دوست داشته باشد نباید مادر باشد و در یک کلام باید تبدیل به یک مرد شود از طرف دیگر مردها هم اکثر اوقاتی که با موضع‌گیری مثبت سراغ زن‌ها می‌رفتند تنها قرار بود از چهره‌ای مظلوم و ضعیف دفاع کنند اما تنها خود رن‌ها هستند که می‌توانند چهره‌ای زنانه را به نمایش بگذارند و از دریچه‌ی خودشان به دنیا نگاه کنند.

روی همین حساب یک بررسی اجمالی از کارگردانان زن در سینمای ایران به مناسبت روز زن خالی از فایده نمی‌نماید.

شاخص ترین کارگردان زن در سینمای ایران "رخشان بنی‌اعتماد" است فیلم‌های این کارگردان غیر از وجوه زنانه نکات قابل توجهی از جنبه های اجتماعی را نیز در خود جای داده است "پوران درخشنده‌" هم از فیلم‌سازان با سابقه‌ی زن در سینمای ماست که فیلم‌های او برجنبه‌های به امروز با سه فیلم آوانگار‌ در صحنه‌ی کارگردانی هم ظاهر شده "مونا‌ زندی‌" هم یکی از کارگردان‌های اجتماعی سینمای ایران است که علاوه بر فعالیت در زمینه ی فیلمسازی جزو عکاسان اجتماعی، هنری شاخص در ایران است.

غیر از این‌ها لازم است از "مرضیه‌ی برومند‌" هم نام ببریم که اثری مثل مدرسه‌ی موش‌ها را ساخت البته خانم "برومند " را بیشتر در کسوت یک کارگردان تلویزیونی دیده‌ایم و موفقیت‌های پرشمار ایشان در جعبه ی جادو اتفاق افتاد.

دو کارگردان زن هم جدید‌ا به جمع فیلمسازان سینمایی ایران پیوسته‌اند در سالی که گذشت "مانلی‌ شجاعی فر‌" که قبلا فیلمبردار بود با  فیلم "میگرن‌" و "نگار آذربایجانی‌" با "آینه‌های رو‌به‌رو" بر پرده ی سینماهای کشور ظاهر شدند امروز غیر از هنرپیشه‌های زن که نیمی از بازیگران ایرانی را شامل می شوند در عرصه های دیگر هم تعداد زیادی از عوامل سینمای ایران را خانم‌ها تشکیل می دهند که فعالیت بسیاری از آنها به سمت کارگردان شدن پیش می‌رود.

امیدواریم در آینده خانم ها سهم بیشتری از فیلمسازی در سینمای ایران را به خود اختصاص دهند./ی2

"به نقل از باشگاه خبرنگاران"

  • ۰ نظر
  • ۱۸ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۰:۳۷
  • مجتبی قره باغی

فارسی وانیسم‌ و شیرینی خیانت در اثری از "فرهادی‌" درجه دو

"میلاد جلیل زاده"

"رویا" یک معلم خانگی پیانو و همسرش "علی‌" (حسین پاکدل‌) دندانپزشکی 50 ساله است، "رویا‌" با "پرهام معینی‌" نامزد این دختر جوان که "نسیم‌" نام دارد تماس گرفته و از رابطه‌ی همسرش با او مطلع می شود.


کاجها


باشگاه خبرنگاران؛ "رویا" (مهناز‌ افشار‌) یک معلم خانگی پیانو و همسرش "علی‌" (حسین پاکدل‌) دندانپزشکی 50 ساله است بعد از مسافرت "علی‌" به خارج از کشور یکی از شاگردان جوان "رویا‌" هم ناپدید می‌شود، "رویا‌" با "پرهام" یعنی نامزد این دختر جوان که "نسیم‌" نام دارد تماس گرفته و از رابطه‌ی همسرش با او مطلع می شود.

خود او هم بعد اطلاع یافتن از این ماجرا با پسر مجردی‌ به نام "نریمان‌" (صابر ابر) رابطه برقرار می‌کند و بعد از بازگشت "علی‌" از سفر به او می گوید که دوباره توانسته حسی را که طی چهارده سال زندگی مشترک در خود خفه کرده بود دوباره زنده کند.(برف روی کاج ها)

  • ۰ نظر
  • ۱۸ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۰:۳۲
  • مجتبی قره باغی

آخرین موضع گیری فرهادی درباره مهاجرت

میلاد جلیل زاده

 

گذشته را باید در پیوند با دو فیلم قبلی فرهادی بررسی کرد و مبنای این سه گانه انگاری نگاه به مسئله مهاجرت است.

باشگاه خبرنگاران- گذشته را باید در پیوند با دو فیلم قبلی فرهادی بررسی کرد و مبنای این سه گانه انگاری نگاه به مسئله مهاجرت است.

مهاجرت درونمایه و تم اصلی بسیاری از آثار سینمایی ایران به پیش از انقلاب و چه بعد از آن بوده و به طور کلی می توان آثار مربوط به این زمینه را به سه دسته تقسیم کرد.

1- آثاری که در آن ها یک نفر ایرانی خارج نشین برای ملاقات با میهن و هم میهنانش به ایران برگشته و سودای مهاجرت را در سر شخصیت های داستان می اندازد و یا اینکه پیام آوری از فرهنگ غرب برای آنان می شود.

2- آثاری که در آن ها عده ای قرار است از کشور خارج شوند و داستان فیلم شرح تلاش آن ها برای رفتن است.

3- آثاری که در خارج از کشور به وضعیت ایرانی های مهاجر می پردازد.

به عبارتی خلاصه تر در یک نوع از این قصه ها کسی به ایران می آید و بقیه را برای رفتن هوایی می کند در نوع دوم کسی می خواهد از ایران برود و در نوع سوم وضعیت کسی که از ایران رفته را می بینیم، (در باره الی) از نوع اول این قصه ها بود یعنی پسری که از آلمان به این جا آمده بود، می خواست یک دختر ایرانی را بعد از ازدواج با خودش به خارج از کشور ببرد و قرمان آن قصه در  حقیقت دختری بود که وسوسه رفتن در سرش افتاد یعنی الی. (جدایی نادر از سیمین) جزو نوع دوم به حساب می آمد یعنی زنی ایرانی قصد داشت به خارج از کشور برود که ... اما فیلم (گذشته) که آخرین اثر فرهادی است از نوع سوم به حساب می آید یعنی به وضعیت یک ایرانی می پردازد که به خارج از کشور مهاجرت کرد.

  • ۰ نظر
  • ۱۰ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۰:۵۱
  • مجتبی قره باغی

چند سوال بی پاسخ از "بهمن فرمان آرا" و البته از یک بانک

 میلاد جلیل زاده


"فرمان آرا" حالا در اثرش یک روشنفکر خفقان زده منزوی شده را نشان می دهد که نمادی از خودش به حساب می آید و ما می خواهیم از ایشان بپرسیم که چه کسی شما را منزوی کرده؟ مردم؟دولت؟ و یا خودتان؟!

باشگاه خبرنگاران- قبل از انقلاب "بهمن فرمان ‌آرا" را بیشتر به عنوان تهیه کننده می‌شناختند و تهیه کنندگی در سینمایی از آن جنس، شغل چندان شریفی به حساب نمی آمد. البته او اثری مثل "در امتداد شب" را هم تهیه کنندگی کرد که سوژه بحث خیلی از منتقدان شد و خودش در مقام کارگردان فیلمی به نام "شازده احتجاب" را ساخت که از کارهای تأثیرگذار بر جریان موج نوی سینمای ایران بود.

با حدوث انقلاب اسلامی و نمودار شدن تغییر ذائقه سینمایی مردم، چیزی از جریان موسوم به فیلم فارسی باقی نماند و از سینمای رژیم سابق تنها جریان موج نو بود که به این سوی انقلاب هم راه یافت. شاید "فرمان آرا" هم از آن جهت که تا حدودی جزو این جریان بود توانست حتی بعد از انقلاب هم به فعالیتش ادامه دهد و گرنه به عنوان یک تهیه کننده فیلم فارسی هیچ جایگاهی در دوره جدید نمی یافت.

بعد از انقلاب با فرمان آرا برخورد بدی نشد و حتی با این که این فیلمساز نسبت بسیار نزدیکی با خانواده پهلوی داشت (همسر اشرف پهلوی خواهر دو قلوی محمدرضا شاه)، نه تنها بعد انقلاب به زندگی طبیعی‌اش در ایران ادامه داد بلکه توانست حرفه فیلمسازی را هم پیگیری کند.

آنچه در ادامه می خوانید درباره آخرین فیلم "بهمن فرمان آرا" یعنی "خاک آشنا"‌است اما به اصرار خود ایشان قبل از بررسی این فیلم مجبور شدیم کمی درباره مسایل شخصی شان هم صحبت کنیم چون "فرمان آرا" فیلمسازی است که آثارش را شدیدا به خودش ربط می دهد و بقیه هم برایش این کار را می کنند.

او مرتب اسم "ژاله" را در هر فیلم می برد که معلوم نیست بر چه کسی دلالت می کند و مرتب در هر فیلم نمادی از شخصیت خودش را بین کاراکترهای اثر جای می دهد.

"فرمان آرا" حالا در اثرش یک روشنفکر خفقان زده منزوی شده را نشان می دهد که نمادی از خودش به حساب می آید و ما می خواهیم از ایشان بپرسیم که چه کسی شما را منزوی کرده؟ مردم؟دولت؟ و یا خودتان؟! و در ضمن می خواهیم بپرسیم که چه کسی گفته شما می توانید در جایگاه عقل کل به نصیحت-بخوانید تحقیر- جوان ها بپردازید؟ و از همه این ها گذشته من شخصا به هیچ وجه نمی فهمم چرا BBC این قدر شما را دوست دارد و مثلا سراغ مهرجویی، تقوایی، کیمیایی، بنی اعتماد، کیارستمی و ... نمی رود؟

و سوال آخر من خیلی سخت تر جواب خواهد گرفت به خاطر اینکه در مورد (سرمایه گذاری مالی) سر هر کسی کلاه برود سر بانک ها کلاه نمی رود اما چرا بانک اقتصاد نوین حاضر شد روی یک فیلم نق نقوی بی رمق سرمایه گذاری کند که نه تنها مخاطب داخلی نپسندید بلکه جشنواره های رنگ به رنگ فرنگ هم حاضر نشدند حتی یک حبه تمشک طلایی به آن بدهند؟ /ص

  • ۰ نظر
  • ۱۰ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۰:۴۸
  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات