نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۱۶۰ مطلب با موضوع «هنر» ثبت شده است

پست مدرنیسم

چکیده:

چه بخواهیم، چه نخواهیم دنیای پست مدرن و به تبع آن هنر پست مدرن در حال گسترش است. در دنیای پست‌مدرن نقش تکثرگرایی، به وضوح دیده می‌شود که مبتنی بر احترام است. احترام به همه اقوام و فرهنگ‌ها. تکثرگرایی در نتیجه پدید آمدن دهکده جهانی است. مهم‌ترین ادعای پست مدرنیسم این است، که به مسائل انسانی روی کرده است. در دنیای پست مدرن حقوق اقلیت‌ها به رسمیت شناخته می‌شود. هنر پست مدرن متأثر از شبکه‌های جهانی است و در پی جهان وطنی شدن است. هنر پست مدرن دورگه و التقاطی است. در این دوران بیشمار هویت‌های دو گانه و ترکیبی و دورگه وجود دارد.

کلید واژه‌ها: پست مدرنیسم، عدم قطعیت، تکثرگرایی، هویت، دهکده جهانی

مقدمه

دوره‌ی مدرن که به نظر می رسید برای همیشه دوام می یابد، به تندی جزیی از گذشته می گردد. مرحله‌ی صنعتی به سرعت جای خویش را به دوره‌ی فراصنعتی می دهد. در هنرها سنت نو به ترکیبی از سنت‌های بسیار می انجامد. دوره‌ی پست- مدرن زمان انتخاب‌های مداوم است. پست مدرنیسم حیات خود را عمدتاً به عنوان مقوله‌ای دانشگاهی ومربوط به تحولات معینی درحوزه هنر آغازکرد. اما به زودی به صورت اصطلاحی توصیفی برای تمامی انواع جابجایی ها وتحولات مطرح شده در جامعه و فرهنگ معاصر درآمد. پست‌مدرنیسم یک کلیت فکری به معنای دقیق کلمه نیست، به این دلیل که تقریباً هر رشته‌ای، از فلسفه گرفته تا مطالعات فرهنگی و از جغرافیا تا تاریخ هنر، جملگی این واژه را اقتباس کرده اند. هرکدام از این حوزه ها کتاب ها و نشریاتی با زاویه دید خود در باب این موضوع به وجود آورده و پست مدرنیسم را به زبان خود تعریف کرده اند. به طور خلاصه پست مدرنیسم گسترش یافته است. اما به رغم گسترش پست مدرنیسم، راه یافتن به درون آن چندان دشوار نیست.

پست مدرنیسم عرصه‌ای است که خلاقیت و درهم شکستن قواعد، هر روز زمینه‌های جدید و غیر قابل پیش بینی را پدید می آورد. پست مدرنیسم ایجاد کننده و مشوق امکان همنشینی و نزدیکی گفتمان‌های مختلف شده است. به دلیل پدید آمدن وضعیت چندگانگی فرهنگی نگاه انسان امروز به دنیا التقاطی شده است. یکی از عوامل مهم در پست مدرن پیدایش تکثرگرایی است، که پیامد آن استیلای اینترنت، انفجار اطلاعات و پدید آمدن دهکده جهانی است. همه روزه اطلاعات عظیمی در میان قاره‌ها تبادل می شود و خبرها با سرعتی بیش ازسرعت صوت به تمام جهان مخابره می‌شوند. برمبنای تکنولوژی ارتباطی جدید، اندیشه و شیوه های زندگی درحصار جغرافیا باقی نمی‌ماند و از دریچه شبکه‌های ارتباطی به همه جای دنیا نفوذ می کند. این مسئله را به هنر پست مدرن نیز می توان تعمیم داد. با توجه به ارتباطات وسیع جهانی هنر نیز به لحاظ ماهوی دچار تنوع معنایی شده و تعاریف بسیار متفاوت‌تری به خود پذیرفته است. بنابراین بسیاری از روش ها و گرایش‌های سنتی و نو اجازه خودنمایی هنری یافته‌اند. در پست مدرنیسم هیچ سبک یا مکتب واقعی به معنای گرایش عمومی وجود ندارد. هر ایده وشی می تواند به مقام هنر راه یابد. هیچ جریان عمده و عمومی ذهنیت قالب هنری رامشخص نمی کند. هیچ اصل و قاعده ای تعیین کننده‌ی مطلق ارزش‌های هنری نیست.

دربیانی کوتاه، پست مدرنیسم عدم محدودیت درتعریف هستی و ماهیت هنر است.

قدر مسلم، درپژوهشی چند صفحه‌ای نمی توان و نباید انتظار داشت که تمامی صفات، ویژگی ها و مضامین دنیای پست مدرن و به تبع آن هنر پست مدرن را مورد بررسی قرار داد. دنیای پست مدرن به اندازة همة کرة خاکی و انسان های روی آن بزرگ و به اندازة یک کامپیوتر جیبی کوچک است. پس بررسی همه جانبه روی این مقوله از عهده یک شخص برنمی آید. در این پژوهش کوتاه سعی کرده‌ام، کمی از ویژگی‌های این دنیا و هنر مربوط به آن را مورد بررسی قرار دهم. بی شک سوالات بیشماری پیش روی قرار دارد که پاسخگویی به آنها نیاز به زمان و بررسی های بسیار وسیعی دارد. من تلاش کردم که به برخی از این سوالات به اندازه بضاعت خودم پاسخ گویم. ازجمله این که پست مدرنیسم چیست؟ و هنرآن چه گونه است؟ از چه زمان به وجود آمده است؟ دلایل به وجود آمدن پست مدرن چیست؟ منشاء پست مدرن چیست؟ پست مدرن در رد مدرنیسم است یا در ادامه آن؟ ویژگی های خاص دوران پست مدرن به طور اخص هنر پست مدرن کدام ها هستند؟ و در انتها جهان آینده راه به کجا می برد؟

به امید آن که این تلاش بسیارکوچک راهگشای قدم  های دیگر من دراین زمینه باشد. با تشکر فراوان از جناب آقای دکتر یگانه استاد و مدرس عزیز که دریچه ای به دنیای شگفت انگیز پست مدرنیسم به روی من گشودند.

برای دانلود همین تحقیق "اینجا" کلیلک کنید.

 

  • مجتبی قره باغی

"سنگی از جنس صبور، ساخته فرانسویها برای مصرف در افغنستان"

شاید زمان زیادی از ساخت فیلم موهن سنگ صبور با بازی بازیگری که به بهانه هنر به سمت فیلمهایی با محتوای مثلا فلسفی پورن می رود، میگذرد. شاید خیلی دیر است برای نوشتن این مطلب در صفحه ی شخصی خودم.

اما این روزها، وقتی گهگدار با دوستانم درباره فیلم ها صحبت می کنیم و به  سنگ صبور می رسیم، متحیرانه متوجه می شوم که برخی، توهین های این فیلم را که به ساحت مقدس پیامبر اکرم اسلام، حضرت محمد "ص" و همسر نجیبشان خانم خدیجه "س" شده است را نفهمیده اند.

قصد ندارم داستان فیلم را برای شما شرح بدهم جز اندکی، آن هم برای روشن شدن این توهین ها:

مردی مسلمان در خانه بستریست، مجروح جنگ است و در کما فرو رفته. همسرش در حین پرستاری از او خاطراتش را برای وی بازگو می کند، خاطراتی که تا به حال به خاطر بدخلق بودن شوهرش آنها را بازگو نکرده. بیاد می آورد زمانی را که کودک بود و  پدرش اهل قمار روی خروس های جنگی، کم کم در شکستهای متوالی مجبور می شود دختر اولش را به برنده قمار بفروشد، دخترک از ترس، گربه را به سراغ خروس پدر می فرستد تا او را شکار کند و اینجا اولین نقطه آزار اوست توسط پدرش.

گلشیفته که نقش همسر این مرد را در فیلم ایفا کرده است، کم کم لب به سخن می گشاید و اسرار زندگی اش را آشکار می کند.

او در صحنه ای که دو مرد به خانه اش هجوم می آورند خود را فاحشه معرفی می کند تا این مردان به ظاهر مذهبی از خانه اش خارج شوند، اما یکی از آنها که سربازی جوان است مجددا به خانه ی وی برگشته و به او تجاوز می کند، این در حالیست که گلشیفته با تلاشی بسیار اندک می خواهد متجاوز را متقاعد کند که دروغ گفته است و فاحشه نیست.

جوانک دچار زود انزالیست و بلافاصله آتش شهوتش خاموش می شود و از خانه خارج می شود. گلشیفته به دنبال قرآن می گردد تا توبه کند.

جوانک به دفعات به خانه او بازگشته و با او هم بستر می شود و خود گلشیفته از این گناه استقبال می کند و هر بار پس از تکرار گناه به دنبال قرآنش می گردد. او عاشق جوانک شده.

در صحنه های آخر، لب به اعتراف گشوده و برای همسرش داستان زندگی اش را در دوران غیبت وی  توضیح می دهد.

اعتراف می کند که مشکل بچه دار شدنشان از طرف مرد بوده و او برای اینکه دچار هوو در زندگی اش نشود با راهنمایی های مادر شوهرش به دعانویس مراجعه می‌کند.

دعانویسی که به ظاهر اهل دعانویسی است، با وی همخواب شده و از او صاحب فرزند می‌شود و به شوهرش می گوید که این بچه را از او باردار است. این کار را بار دیگر تکرار می کند و حرامزاده ای دیگر را نیز رقم می زند.

در حین اعترافاتش، شوهرش که تاب این سخنان را ندارد از کما خارج شده، چشم می گشاید و به قصد کشتنش به او حمله می‌کند، گلشیفته که مدتی بسیار طولانی از او پرستاری می کرده با ضربه چاقو او را از پا در می آورد و با لبخندی معصومانه به جوانک متجاوز که برای همخوابی دوباره به خانه اش آمده نگاه می‌کند.

او زمانی که همسرش را به قتل میرساند خود را به پیامبری خدا مبعوث می کند.

قبلتر در صحنه ای که نمای مسجد ده را نشان می داد و صدای مفتی ده از آن به گوش می رسید، شنیدیم که مفتی می گفت: (نقل قول از فیلم)

" در حقیقت این محمد نیست که پیامبر است، روزی محمد به خدیجه گفت، من جن می بینم و از او می‌ترسم، خدیجه به او گفت چند بار او را دیدی و محمد در جوابش گفت به دفعات.

خدیجه گفت نترس، اگر این بار هم او را دیدی من را خبر کن. روزی پیامبر او را دید و خدیجه را صدا زد و در همان لحظه (نغوذ بلله) خدیجه موهایش را پریشان کرد و آن جن رویش را برگرداند. این گونه شد که خانم خدیجه به پیامبر گفت، که او جن نیست و فرشته الهی است و ... . پس حق پیامبری با خدیجه است که این قدر عاقل است و باهوش، در حقیقت او پیامبر است"

برای همین در صحنه آخر فیلم گلشیفته نیز به خاطر زنده کردن همسرش بوسیله بازگویی و اعترافِ خاطرات سکسی اش، خود را مستحق پیامبری می بیند.

 این فیلم به طور فاحش به پیامبر مکرم اسلام و همسر ایشان توهین کرد، ولی بسیاری از مردم بویی از این قضیه نبردند و هیچ اعتراضی در کار نبود.

آقای بهزاد فراهانی از شما به خاطر تربیت این فرزند هنرمند و تقدیم نمودن وی به دنیای هنر تشکر می کنم.

مجتبی قره باغی

  • مجتبی قره باغی

نقد سیدمرتضی آوینی بر فیلم “هامون” اثر داریوش مهرجویی

بهترین چیزی که درباره فیلم « هامون » می توان گفت بعدها از قول یک فرنگی به اسم « سرژ دنی»، سر دبیر سابق مجله «کایه دو سینما» در مجله سروش خواندم و دیدم آنچه که من نوشته ام، فی الواقع می تواند شرحی باشد و حاشیه ای بر سخن این فرنگی صاحب نظر فرنگی در باب سینما. مطلبی که در مجله مذکور آمده بود این بود:

در نظر در داشتیم عقیده سردنی ( سر دبیر سابق مجله کایه دو سینما و یکی از بهترین منتقدان فرانسه در حال حاضر ) را پس از اینکه وی فیلم سنگین هامون را دید جویا شویم. بیست دقیقه از فیلم نگذشته بود که وی از سالن خارج شد ـ مثل اینکه نتوانست سنگینی فیلم را تحمل کند. با کمال تعجب علت را جویا شدیم:

بنظرم تمام جهان سومی ها یک هامون دارند و برای من هم که در اطراف و اکناف دنیا زیاد می بینم، دیگر دیدن اینگونه کارها کسالت آور شده است. من تا امروز هامون ترکی، هندی، پاکستانی، تایلندی، تایوانی و دیده ام و بالاخره امروز هم چشمم به هامون ایرانی روشن شد. شرط می بندم این که یکی هم مانند سایر هم قطارانش با آب تمام می شود. آب هم که سمبل پاک شدن است. مگر نه؟!

این آقا حق مطلب را ادا کرده است و کاش قبل از آنکه این دسته گل به آب داده شود و « هامون » به اعتبار آنچه که اصلاً نداشت جایزه بگیرد، آقای سرژ دنی با داوران محترم جشنواره هشتم نیز جلسه ای می گذاشت و مفاهیم بسیار سنگین (!) فیلم را برای آنها تفسیر می کرد خوب، حالا که دیگر کار از کار گذشته است. اما چرا جهان سومی ها « هامون » می سازند؟ باید درباره این سؤال خوب فکر کرد، چرا که سرنوشت ما به این جواب بستگی مستقیم دارد.

جواب را باید درگذشته تاریخی ملت های این طرف کره زمین جست وجو کرد و وضع کنونی آنها در برابر این تمدن اروپایی، که می خواهد فرهنگ و تاریخ همه ملت های دیگر را مثل مربای هویج روی کره پاستوریزه و نان تست شده بمالدوبخوردوخوب،درخیلی جاها،مثل ترکیه موفق هم شده است. فرهنگ و نظام اجتماعی این ملت ها یا مثل چین و ژاپن گرایش به یک « باطن گرایی محض داشته و یا مثل غالب ملت های شرق میانه بر « ادیان توحیدی » بنا شده است و در هر دو صورت، تمدن اروپایی برای مصادره فرهنگ و تاریخ این ملت ها می بایست راهی را در پیش می گرفته که کار به مقابله هایی جدی، از آن نوع که ما در این سال ها با آنها داشته ایم، نینجامد. « کپسول عرفان‌ » ـ و بهتر بگوییم « کپسول تصوف » ـ راه حل خیلی خوبی است، چرا که ظاهر و باطن و صورت و معنا را در یک کپسول واحد جمع می کند که کاملاً « بی خطر » است، نه مثل کبریت های ایرانی! از همین جاست که انواع و اقسام عرفان ها منشأ گرفته اند، مناسب برای همه انواع سلیقه ها. و برای ما هم عرفان « درویش جاویدان » که مریدانی خوش آب و رنگ مثل خانم گوگوش داشت و یا عرفان آن خانم پریسا که خیلی از دیندارها را هم دچار شک کرده بود که: « نکند دنیا و آخرت را واقعاً می شود جمع کرد و ما غافلیم! » عرفان های متنوع دیگری هم در شعر نو و سپید و نقاشی مدرن و موسیقی اصیل و سینما و غیره ظهور کرده بودند که حتی شاه و شهبانو و ولیعهد هم از آن بی نصیب نمانده بودند!

  • مجتبی قره باغی





بررسی فیلم همه چی آرومه

وقتی فیلم " Hangover " وارد سوپرمارکت ها شد و جای خودش را در کنار دستگاه برش کالباس و سوسیس پیدا کرد شاید حتی لحظه‏ ای هم به ذهنمان خطور نمی کرد که کارگردانی پیدا شود تا این فیلم پوچ و بی ارزش را تقلید کند.

 

هنگ آور

کارگردان   Todd Phillips

نویسندگان   Jon Lucas, Scott Moore

بازیگران      Zach Galifianakis, Bradley Cooper and Justin Bartha | See full cast and crew

 محصول     2009   آمریکا

بازیگران هنگاور که نقش چهار دوست را ایفا می کنند، با یکدیگر برنامه سفر به لاس وگاس- مهد قمار و سرگرمی های غیر اخلاقی را می ریزند و خود را برای سفر مجهز می کنند.

در همان اوایل سفر، بازیگران از حالت مستی و بی هوشی در می آیند و متوجه می شوند، اتفاقاتی برایشان رخ داده که از هیچ کدام خبر ندارند از جمله دزدی و ... .

یکی از دوستانشان از ابتدای سفر گم میشود و آنها به دنبال وی همه جا را جستجو می کنند و تا اینکه او را می یابند، که البته در طول جستجو به اتفاقاتی که برایشان افتاده پی می برند.

 

  همه چی آرومه

کارگردان: مصطفی منصوریار، دستیار اول کارگردان و برنامه ریز: روزبه سجادی حسینی، مشاور کارگردان: پرویز شهبازی، مدیر روابط عمومی: مسعود نجفی، انتخاب بازیگر: رضا داوودنژاد، نویسنده فیلمنامه: محمدرضا آریانی، تهیه کننده: امیر سماواتی تهیه کننده، مجری طرح: رضا داوودنژاد، مدیر تولید:  مجید بذرپاش، مدیر فیلمبرداری:  حسین ملکی، عکاس و فیلمبردار پشت صحنه: سجاد سپهری شکیب، طراح صحنه و لباس: حجت اشتری، صدابردار: بابک اخوان، طراح چهره پردازی: سالومه اسکندری

بازیگران : مجید صالحی، علی صادقی، جواد عزتی، رضا داوودنژاد، سحر قریشی، محسن قاضی مرادی، کیانوش گرامی و ...

وقتی دست اندرکاران فکرشان اینگونه باشد: (به نقل از سایت سازمان تبلیغات اسلامی)

مصطفی منصوریار درباره سابقه کاری خود و ساخت همه چی آرومه می گوید: «در سال 1376 اولین فیلم کوتاه خود را ساختم و حدود هفت سال پس از آن، کار خودم را ادامه دادم؛ اما از آن زمان تا کنون پشت در مانده بودم، زیرا باید با چنین فیلمی وارد می‌شدم.

منصوریار درباره ایده ساخت فیلم می گوید: «جرقه اصلی ساخت این فیلم برای نزدیک شدن به فضاهای سینمای مورد پسند نوجوانان بود و فیلم «هنگ اور» کپی مناسبی برای ساخت برای ایرانیزه کردن است. قصد داشتم داستان فیلم تینیجری باشد و این فیلم برای قشری ساخته شده است که من سال‌ها با آنها در زمینه‌ ساخت نماهنگ کار کرده‌ام.

من دوست دارم که برای مخاطب جوان فیلم بسازم و اگر از این زاویه به فیلم همه چی آرومه نگاه کنیم، متوجه خواهیم شد که ارزش های این فیلم کم نیست. همچنین مسائل اقتصادی که در فیلم مطرح می‌شود، اهمیت دارد تا شاید صحنه‌هایی که در این‌ باره نمایش داده می‌شوند، برای جوانان انگیزه باشند.

من تمام مدت تلاش کردم تا به داستانی برسم که مخاطب را پس نزند و نمی‌خواستم تنها یک فیلم خارجی را کپی کنم و به مخاطب نشان دهم.»

محمد گل آرا (صدا گذار) درباره فیلم می گوید: «اگر قرار باشد فیلم خارجی را کپی کنیم و ایرانی آن را به مخاطب نشان دهیم هیچ ارزشی ندارد. در این فیلم مخاطب احساس می کرد شاید فیلم همانند مشابه خارجی آن به پایان برسد اما این طور نمی شود و فیلم به طریقی دیگر به پایان می رسد و به اعتقاد من فیلم بسیار قوی و خوبی است.»

بهکار (تدوینگر) در مورد فیلم می گوید: «این فیلم تنها جنبه سرگرمی دارد و قرار نیست پدیده عجیب و غریبی از دل این فیلم بیرون آید.»

...

بله! حالا سوالی که برای بنده و امثال بنده که ما هم جوانیم و در فیلم هنگاور چیزی را نپسندیدیم جز مواردی که اخلاقا نباید می پسندیدیم، بوجود می آید، این است:

جناب آقای مصطفی منصوریار، شما هر چیزی در ذهنتان جرقه بزند و جوانان هم آن را بپسندند ، آن را به تصویر می کشید و سعی می کنید آن را ایرانیزه کنید؟

لطفا واژه ایرانیزه کردن را برای ما تعریف کنید و روشن کنید که در کجا می توان از این واژه استفاده کرد؟

چرا فیلم 2012 ایرانیزه نمی شود؟

چرا سریال کبرا 11 ایرانیزه نمی شود؟

چرا ؟ چرا؟ چرا؟ و خیلی چراهای دیگر ... .

با یک آمارگیری ساده، شاید بتوانید اقبال جوانان را نسبت به فیلم سریالی "امریکن پی" درک کنید، خیلی از جوانان این فیلم را پسندیدند.

 به قول محمد گل آرا، صدا گذارتان، می توانید فیلم را طور دیگری به پایان برسانید، شاید هماهنطور که خودشان امریکن پای نهایی را با نتایج اخلاقی آمریکایی تمام کردند.

فیلم بسیار قویتان که شاید حضور بازیگران مولد خنده در آن باعث شد که بسیاری از ضعفهایش پوشیده شود به لحاظ فنی مشکلاتی داشته که از قوی بودن آن می کاهد.

لرزشهای تصویر حاکی از تصویر بردای بد فیلم است و البته بیننده ی عام هم متوجه می شود که فیلم، دوربین روی دست کار شده.

داستان فیلم نیز ، داستانی پوچ و بی ارزش و عاری از نتایج اخلاقی است مگر اینکه بخواهد بگوید: لطفا قارچ سمی را هنگامی که پولهای کیف دزدی را خرج عیاشی کردید، نخورید چون دچار هزیان می شوید.

داستان بر مبنای اتفاقاتی جلو می رود که روایت فیلم را بر عهده دارد، ناگهان شما به بیننده می گویید هر چه دیده است هزیان بوده ، شاید شما این اتفاق را سیلی آخر به گوش بیننده می دانید که اگر اینطور است باید عرض کنم غلط است و اشتباه کردید.

بیش از این وقت خوانندگان را نمی گیرم، چون وقتشان برای دیدن این فیلم به اندازه کافی هدر خواهد رفت.

 

"یادداشت از مجتبی قره باغی"

  • ۶ نظر
  • ۰۸ مرداد ۹۱ ، ۱۸:۵۲
  • مجتبی قره باغی




مستند شمشاد برای شرکت در اولین جشنواره‏ی شمسه‏ی تهران ساخته شد . این فیلم در منطقه‏ی 12 تهران مقام برتر را از آن خود کرد و برای تقدیر به اختتامیه‏ی این جشنواره ارسال گردید.

اما ناباوارانه حتی نام فیلم هم در اختتامیه برده نشد و هیچ گونه تقدیری از آن به عمل نیامد. برای دست اندرکاران تهیه این فیلم تقدیر از نام و زنده نگه داشتن یاد شهدا مهمتر از تقدیر شدن فیلمشان است.

درباره‏ی فیلم:

در آغاز، فیلم با تصاویر آرشیوی از جنگ و جبهه شروع می شود. سپس با گره خودن و دیزالو صدای خمپاره و تیر و ترکش به آمبیانس بوق و شلوغی شهر از وادی جنگ خارج به امروز تهران داخل می شویم.

در صحنه های میدان آزادی و میدان انقلاب مشغول بودن مردم به کارهای روزمره را می بینیم. آرام آرام توسط نماهایی که یکی پس از دیگری در پی هم میایند به سوژه ‏نزدیک می شویم.

صحنه هایی همچون ایستگاه بی آر تی چهارراه ولی عصر(عج)، تئاتر شهر و  صحنه هایی که در آنها تابلوهای تجاری به وضوح به تصویر کشیده شده اول بدین علت است که باید منطقه ‏ی 12 با مکانهای معروفش معرفی می گشت و دوم اینکه در برخی از تصاویر، نمادها و نشانه هایی به کار گرفته شده.

شرح چراغ راهنمایی:

1-    چراغ قرمز است .

2-    عدد چراغ بر روی 22 می باشد و تا عدد 12 عقبگرد می کند.

در شلوغی صحنه‏ی قبل و سردرگمی مردم در چهارراه ولی عصر(عج) ، چراغ قرمز به معنی فراموشی مردم است و نخواستن.

  • ۱ نظر
  • ۰۷ اسفند ۹۰ ، ۱۷:۵۷
  • مجتبی قره باغی




دانلود با کیفیت بالا از مدیافایر

Midiafire Download

  • ۱ نظر
  • ۰۷ اسفند ۹۰ ، ۱۷:۰۲
  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات