نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

تهران؛ سیصد ضرب در پنج

پنجشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۴:۲۸ ب.ظ

تهران؛ سیصد ضرب در پنج

"میلاد جلیل زاده"

باشگاه خبرنگاران- پسری فقیر عاشق دختری پولدار می شود و دو رقیب خود را با افشاگری علیه آن ها از میدان به در کرده و نهایتاً به مرادش می رسد.


این فیلم یک تصویر تخیلی از شهر تهران در سال 1500 هجری شمسی است و ماجرائی که به سختی می‌توان آن را قصه نامید بهانه نمایش این تصویر شده.

سناریوی این کار قصه نمی شود و فقط در حد بهانه و بستری برای چند متلک به امروز و آینده تهران باقی می‌ماند فرض کنید به همراه چند نفر از دوستانتان دور هم نشسته اید و یکی می‌پرسد ما وقتی پیر شدیم چه شکلی هستیم؟ چه کاری می‌کنیم؟ و... با همین تصور می شود کلی متلک ها  هم نمی‌توانند یک قصه باشند بلکه نهایتاً خواهند توانست در جایگاه جزئیات یک قصه قرار بگیرند پس اول نیاز داریم که داستان داشته باشیم تا در مرحله بعد این جزئیات در روند آن قرار بگیرند.


می توانیم عبارت جک و سرگرمی را در اینترنت سرچ کنیم و کلی لطیفه بخوانیم و کلی بخندیم اما توقع ما ازدیدن یک فیلم لذت بردن بیش از چند بار خندیدن صرف است ما قصه و گویاترین روایت بصری از آن را می‌خواهیم و این جزئیات اگر در ساختمان کلی اثر جایگاهشان را یافتند با ارزش به حساب می‌آیند و گرنه یک مشت متلک پراکنده خواهیم داشت که دیدن و شنیدنشان ارزش رفتن ‌تا سالن سینما و پرداختن بهای بلیت را ندارد در "تهران 1500" همین متلک ها هم منعقد نشده و گرم نشده رها می شوند یعنی مثل یک موسیقی که نرسیده به مرحله فرود پخش آن را قطع کرده باشند تمام صحنه ها و سکانس های فیلم هم همین طور عجله ای به صحنه ها و سکانس های بعدی کات می خورد و اما از نظر تکنیکی هم باید گفت که این فیلم واقعا ناامید کننده است ممکن است خیلی از مخاطبان این طور به "تهران 1500" باج بدهند که این اثر اولین انیمیشن بلند ایرانی است و به عنوان اولین کار می توان آن را قابل قبول دانست اما اولا: انیمیشن های کوتاهی که در چند ساله اخیر از فیلمسازان ایرانی دیده ایم نشان می دهد که ما تکنولوژی پویانمایی را در حدو اندازه های بین المللی دارمی و اگرتا به حال هیچ کدام از آن کارها که اکثرا با هزینه های شخصی ساخته شده اند مثل "تهران 1500" به کمیت یک فیلم بلند سینمایی نرسیده در تمام موارد به دلیل کمبود بودجه بوده است اما فیلم بهرام عظیمی با هزینه ای ساخته شده که توقع کیفیتی بیش از این ها را می برد و حالا پیدا کنید پرتقال فروش را !

ثانیا" اگر قرار باشد مثلا تکنولوژی (چرخ) را وارد ایران کنیم لازم نیست شکل هندسی دایره از اول در این جا اختراع شود بلکه باید تا حد توان از تجربه دیگران استفاده کرده و لااقل از اواسط راه شروع کنیم و یا فرض کنید ما تکنولوژی خودروسازی را در ایران نداشته ایم و حالا می‌خواهیم آن را بومی کنیم آیا باید از خودروی دیزلی شروع کرد؟ در این صورت سنگین تریم که اصلا بی خیال ساخت خودروی داخلی شویم در مورد تهران 1500 هم باید گفت که ساخته نشدن آن بهتر از این همه دمیدن در کوره امید بود ثالثاً این فیلم تا این حد به لحاظ دکوپاژ و میزانسن ضعیف است؟ آیا اینها هم ربطی به بودجه و یا نبودن تکنولوژی داخلی دارد؟ چند بار باید برای فرار از خلوت شدن میزانسن از تکنیک آرک در فضای سه بعدی که راحت ترین کار است استفاده شود؟ و چرا جزئیات قاب در حد انیمیشن های لیمیتید است که برای تلویزیون ساخته می شوند و نه برای پرده سینما که تمام برهنگی ها در طراحی قاب را لو میدهد؟

در ‌آخر فقط باید گفت کسانی که پویانمایی را می شناسند این را هم می دانند که همانندی بیش از حد یک انیمیشن به الگوهای واقعی به هیچ وجه نشانه ای از قوت آن نیست بلکه راحت ترین کار شباهت دادن زیاد بین عناصر طراحی شده با مدل های واقعی است و در حقیقت هنر اصلی در این وادی را باید همان غلو انیمیشنی در طراحی چهره ها، صحنه ها، اکت ها و... دانست/ی2

 

  • مجتبی قره باغی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات