نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۱۱۱ مطلب با موضوع «بی رودربایستی» ثبت شده است

"صدایش شبیه زنها بود"
صدایی که باعث شد یک نخبه علمی "دکتر قاسم اکسیری فرد" از تدریس در یکی از بهترین دانشگاه های فنی کشور محروم شود.
چند وقتی هست که در فکر این تدبیر دور از عقلم.
گاهی تصورات خنده دار و مضحکی مانند این اتفاق به ذهنم میرسد.
واقعا محمود بصیری که شبیه محمود احمدی نژاد بود(الکی مثلا)، به خاطر شباهتش مجبور شد که دیگر بازی نکند؟
یا حمید لولائی به خاطر شباهتش به حسن روحانی مدتیست که کم کمرنگ شده است؟
نه این تصورات همه محال و دور از عقل است.
از این مثالها عبور میکنم و به تمام تصورات ذهن مریضم میخندم.
همه این شباهت های خنده دار برخی مسؤلین نظام به شخصیت های ابله کارتونی و تُن صدای خنده دار برخی دیگر را رها میکنم، زیرا اینها دلیل بر بیکاری و عدم استفاده از آنها در جایگاه های خاص سیاسی و اجتماعی نمی شود.
اینها حالات فیزیکی افراد است، کسی را نمی توان به خاطر ضعف چهره، اندام، معلولیت و غیره از کاری بازداشت یا مورد تمسخر قرار داد.
که اگر این طور بود خیلیها دیگر، حتی بالای منبر وعظ هم نباید میرفتند.
القصه،
امروز داخل مترو صدای داریوش اقبالی، خواننده سیاسیِ ضد انقلابِ لس آنجلسی را شنیدم. متحیر 
  • ۱ نظر
  • ۲۷ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۰۱
  • مجتبی قره باغی

این مطلب هم یکی دیگه از مطالب اولیایی گرامیست که بنده، مجتبی قره باغی بدون اجازه از ارشیو خارج و منتشر کردم.

..

 هر اطلاعاتی که بخواهی . هر سوالی که داشته باشی. هر دانشی که بدنبال آن باشی این روزها براحتی در دست است. کسی نیست که بگوید فلان چیر را نمی دانستم یا نیافتم. حجت بر انسان امروزی تمام شد. او مارکسیسم، کمونیسم، سوسیالیسم، کاپیتالیسم را تجربه کرده. او دموکراسی را تجربه کرده است و حالا به خط آخر رسیده است. 

زمانی که حجت تمام شود. حجت خدا می رسد

  • ۱ نظر
  • ۲۲ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۰۰
  • منصوره اولیایی

گاهی دلت می خواهد کسی باشد هم دور و هم نزدیک. هم غریب و هم آشنا. کسی که آنقدر دور باشد که به تو صدمه ای نرساند و آنقدر نزدیک باشد که با او درد دل کنی. 

دلت می خواهد کسی باشد که با او حرف بزنی و روزهای سخت را پشت سر بگذاری. 

دلم از همه ممنوعیت ها خسته است. اما می دانم که این امتحان من است. (.ا)

  • ۰ نظر
  • ۱۹ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۰۰
  • منصوره اولیایی

راستش شاید باعث خوشحالی باشه که بعضی ها اصلا کار صوتی و تصویری انجام ندن
مثلا خود من
شاید خیلی ها تو دلشون بگن آقا تو اصن لازم نیست کار تصویری کنی
چون کارات اصن خوب و جالب نیست
اما واقعیت اینه که من خیلی پررو هستم و دلم میخواد انجام بدم (خخخخخخ) :)
راستش دارم کار می کنم اما صداش بعدا در میاد ;)
دعا کنیم برای هم که موفقیتهای روزافزون نصیبمون بشه، ان شاءالله.

  • ۰ نظر
  • ۱۵ اسفند ۹۳ ، ۱۲:۵۰
  • مجتبی قره باغی

زمانش که برسد مثل سگ خواهیم کشت همه شمارا

کاری از مجتبی قره باغی

  • مجتبی قره باغی

"نقد درون گفتمانی"

می خوام ازین به بعد سالی یه بار به مناسبت میلاد یکی از ائمه یا هر عید اسلامی ای که هست، مثلا عید قربان، یه جشن خونگی راه بندازم

تو خونه ی خودم

نه تو حسینیه محله ها

مجددا عرض می کنم موکدا"in my HOME"

چهارتا نذرم تنگش میزنم که هر وقتم خواستم نتونم از برگزاریش منصرف بشم

هر چی رفیق و فامیل مایه دارم دارم از نقاط مختلف شهر و کشور دعوت میکنم بیان تو جشن شرکت کنن

بخورن و بریزن و پشانن و بزنن و بکوبن

بابا جشنه ه ه ه ه ه

به هر حال نذره دیگه

لطفا گیر الکی هم ندین

نذر مایه داری و خرج مایه داریه

گور بابای فقرا و همسایه های "شب گرسنه سر بر بالین نهاده"

کلاس مارو بچسب که کلی ادم مبان مولودیو جشن میگیریم

بعدا هم تو دهنا میفته که اره خونه فلانی سالی یه بار جشنه

اونم چه جشنی

یه مولودیه که توش حاجت میگیری

والااااا

همینی که هست

ما ازین خوانواده هاییم

  • مجتبی قره باغی

صحبت های محمدحسین فرح بخش پیرامون سینمای ضد دفاع مقدس - صحبتها بدون کات و تایتل برای دوستان و خبرنگارانی که میخوان از تصویر استفاده کنن قرار گرفته.
سوال: چرا پس از گذشت چندین سال از جنگ فیلمسازانی که به سمت سینمای دفاع مقدس میروند در حقیقت به نام سینمای ضد جنگ کارهای ضد دفاع می سازند؟

سیزدهمین جشنواره مقاومت - 93

  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات