نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۱۰۸ مطلب با موضوع «بی رودربایستی» ثبت شده است

پیر گرایی

شنیدم که در بعضی ادارات برای اینکه بتوانند به پست مدیریتی برسند موهایشان را رنگ می کنند تا به سپیدی بزند و پیرتر دیده شوند. خود را افتاده حال نشان داده و صدای خود را آرام و آهسته می سازند. برخی افراد لایق و توانمند صرفا به این خاطر که چهره جوانی دارند رشد پیدا نمی کنند.

وااسفا! کجاست آن پیامبر اعظم که اسامه ها را فرمانده سپاه کند؟

کجاست آنکه به اسامه ها  شخصیت داده و زمینه را برای خدمت آنان مهیا می کند.  کاش در شورای عالی انقلاب فرهنگی، کاش در کابینه دولت، کاش در پست های مهم فرهنگی  می توانستیم یک چهره جوان مشاهده کنیم. 

پیرگرایی یک معظل در سیستم مدیریتی کشور ماست. تاریخ گواه آنست که همیشه جوانان مستعدی بوده اند که در میان پیران درخشیده اند،اگرچه همیشه نیروهای مخالف سنگ اندازی نمودند.

جوان گرایی باید تبدیل به یک ارزش شود. پیرگرایی و کنار گذاشتن افراد مستعد و کارا تنها به این دلیل که برای او زود است یا به اندازه کافی زمان و زحمت صرف نشده است نوعی تعصب جاهلی است. همان تعصبی که در سقیفه در برابر علی ایستاد که  علی جوان است و تجربه ندارد. تعصب در برابر جوان گرایی همان تعصبی است که در زمان ظهور در برابر حجت خدا می ایستد و می گوید چرا جوان است؟  وقتی به مدیران و مسئولان کشورهای غربی نظر می اندازیم و حضور افراد جوان را در پست های کلیدی می بینیم حسرت می خوریم که چرا پیرگرایی در ایران یک ارزش شده است؟

  • ۱ نظر
  • ۱۸ خرداد ۹۳ ، ۲۲:۴۱
  • منصوره اولیایی
از حقیقت تا کذب

از حقیقت تا کذب

"کارگردان فیلم سعی در خرافی نشان دادن جامعه دارد. البته در برخی از صحنه ها عقده گشایی های کارگردان طوری به چشم می خورد که گویی تمام مشکلات را نشات گرفته از مذهب می داند.کنتراست شدید بین تفکرات نسل قدیم و نسل جدید، تضارب آراء، حتی در نوع نگاه به مذهب از دیگر زوایای دید کارگردان است."

تحلیلی بر فیلم دو فرشته

خلاصه داستان: در شهرستانی، پدری پس از کشتن پسرش به امامزاده ای می رود و تمامی شب را به راز و نیاز می گذراند ... در پاریس، پدری تز دکترای خود را درباره فرشتگان، جنس آنها و حضورشان در ادبیات قدیم ایران و غرب می نویسد ... در بیابانی، نوجوانی که از خانه گریخته با فرشته ای آشنا می شود و دنیایش دگرگون می شود ...

  • ۰ نظر
  • ۱۷ خرداد ۹۳ ، ۰۰:۲۰
  • مجتبی قره باغی

صدقه‌ها را در سطل زباله بریزید تا به نیازمندان برسد!

شک داریم کسی در کشورمان باشد که تا کنون صحنه‌ای تا این اندازه رقت بار را ندیده باشد؛ صحنه‌ای که اغلب با دیدن آن ابراز تاسف کرده و چه به بسا کلماتی هم درباره مسئولان غافل از اوضاع پشت بند آن بر زبان بیاوریم اما به مرور تکرار دیدن آن برای‌مان عادی شده است؛ همان گونه که برای مسئولان عادی شده!

به گزارش «تابناک»، اگر تا دو سه دهه پیشتر، از جمله مظاهر گستردگی لجام گسیخته شهرنشینی در کشورمان، شکل گیری حلبی آبادها و زندگی کوخ نشینی پیرامون کلانشهرها بود، حالا آن نقطه ضعف رشد و نمو کرده و به مددد مهاجران داخلی و خارجی، به ابعاد آن افزوده شده است.

اگر روزی حاشیه نشین ها به ارتکاب بزه، تخلف و قانون شکنی شهرت داشتند و طبقه پایینی از جامعه را نشان می‌دادند، حالا سطح زندگی متوسط اینقدر بالا رفته که از یکسو مرز حاشیه نشینی و شهرنشینی کمرنگ شده و از سوی دیگر، دشواری های امرار معاش موجب قوام یافتن مشکلاتی شده که دیگر حتی مشکل نامیدنشان دشوار است.
صدقه ها را در سطل زباله بریزید!


اینجاست که امثال دستفروشی که روزگاری زشت دانسته می‌شد و به دلیل مشکلات همراه با آن چون سد معبر، مبارزه شدیدی با آن صورت می‌گرفت، به امری عادی و رومزره تبدیل شده که حتی مقابله با آن در مترو و اتوبوس‌های شهری، با اصول اخلاقی بسیاری هم خوانی نداشته و به همین دلیل به فراموشی سپرده شده است.
  • ۰ نظر
  • ۱۵ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۵۶
  • مجتبی قره باغی

هر دو مطلب وحید یامین پور رو درباره مسیح علینژاد خوندم
باید یادآوری کنم که معنای فاحشگی، اینجا تنها به رابطه جنسی نامشروع اطلاق نمیشه
فاحشگی تفکر، فاحشگی اندیشه، اینها هم می تونن نوعی از فحشا باشن
یامین پور لغتی رو ارائه میده که می شه من بعد در برخی اظهارات در مقابل بعضی به ظاهر روشنفکران کور دل، ازون استفاده کرد.
( کما اینکه قبلا هم مسعود فراستی نوعی دیگر ازین لغت؛ "استمنائ ذهنی" رو استفاده کرد)
و البته یک تذکر دیگه
مسیح طبق آیات قرآن، مفسد فی الارضه
چند روزی بیشتر از تلاش این خناس برای اشاعه منکر نمیگذره، و ظاهرا برخی داخلی های لومپن، فراموش کردن که این حرکت چگونه صدای شلیک آغازش گوش ملت محجوب رو به زنگ انداخت،
البته از برخی سایتهای پیت حلبی همچون قطره که کارشون کپی پیست کردن مطالب منتشر شده در سایتهای دیگه، اونهم بدون اجازه و بدون ذکر نام نویسنده در سایت خودشون، توقعی نمیره
ولی ...

  • ۶ نظر
  • ۱۴ خرداد ۹۳ ، ۰۲:۰۰
  • مجتبی قره باغی

  • ۲ نظر
  • ۰۶ خرداد ۹۳ ، ۲۱:۴۲
  • مجتبی قره باغی
  • ۱ نظر
  • ۰۱ خرداد ۹۳ ، ۲۰:۰۶
  • مجتبی قره باغی

بابا
عکس: مجتبی قره باغی

پدر - درد - مهر - محبت - چرخ - پا - جگر سوخته


  • ۰ نظر
  • ۱۷ اسفند ۹۲ ، ۱۲:۲۱
  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات