نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

پادکست صوتی از عدالت تا امنیت

پادکست صوتی از عدالت تا امنیت

يكشنبه, ۸ بهمن ۱۴۰۲، ۱۱:۱۲ ب.ظ

سالها تلاش که نه شاید خدمت به حکومت به نام خدا و دین و پیامبر برای آدمهایی که با نام دین فریبشون دادن میتونه اونها رو به دشمنی بالقوه تبدیل کنه. نه اینکه دشمنی معنیش این باشه که علیه حکومت دست به کاری بزنه ها نه! دشمنی یعنی یه خودی رو چنان آزارش بدی که دیگه کوچکترین ذره ای برای حکومت که هیچ برای خاک وطنش که باید براش مقدس باشه اهمیت قایل نشه. جمهوری اسلامی تو این سالها تمام تلاشش رو برای اثبات اینکه ناکارامده انجام داده. نه این جمله خیلی تنده باید عوضش کنم و بگم جمهوری اسلامی تمام تلاشش رو برای اینکه ثابت کنه کارآمده انجام نداده و همین باعث از بین رفتن اعتماد مردم بهش شده.
به عنوان مثال در همین قضیه پیش پا افتاده اقتصاد (که ظاهرا از سوی حکومت اهمیت چندانی نداره) هیچ وقت حکومت، تمام توانش رو برای بزرگ کردن سفره مردم نذاشت. هر سال که از انقلاب گذشت به همون اندازه از شعارهای انقلاب هم دور شد.

 
bayan tools نویسنده و نریتور:مجتبی قره باغی

دانلود موزیک

به همون نسبت هم سفره مردم کوچیک و کوچیکتر شد. دیپلم ردی ها و سیکلی هایی که به واسطه ریش و لباس و ظاهر انقلابیشون از همون ابتدا وارد مجلس و دستگاه ها و تشکیلات حکومتی شده بودن به مرور سفره های بزرگتری پهن کردن و سهمشون رو از انقلابی که دیگران براش خودن داده بودن، حتی بیش از حد تصورشون برداشتن و هنوز هم دارن بر میدارن.
اما امت همیشه حاضر در صحنه مثل هر وقت دیگه ای، گفتن ایرادی نداره. باز لااقل برای رفاه حال ما تلاش کنن حالا خودشون هم به یه نون و نوایی رسیدن ایراد نداره که. نمیشه که وزیر و سفیر و وکیل کشور با پیکان رفت و آمد کنه. نمیشه که خونشون پایین شهر باشه و در معرض ترور باشن. نمیشه که بچه هاشون با بچه های مردم عادی یه جا درس بخونن. تا اونجا که دیگه کار به جایی رسید که گفتن اصلا نماینده باید خونش سعادت آباد باشه. ماشین زیر پاش زانتیا و فلان و بهمان باشه. وزیر نیاوران و کامراینه و الهیه بشینه و انقدری بهش حقوق بدید که یه وقت به فکرش نرسه دست کجی کنه. بچه هاشونم که تو مدرسه عادی کنار توله سگای مردم نمیشه درس بخونن چون بد تربیت میشن، پس باید برای خودشون مدرسه غیرانتفاعی تاسیس کنن تا بچه هاشون جدا درس بخونن. برای دانشگاه هم که میرن تو کشورهای دیگه علم جدید رو یاد میگیرن و میان ایران و با افتخار شغلها و مناصب حکومتی رو بین خودشون تقسیم میکنن. آخه اینها انگل زاده آقا زاده ان.

برگردیم به همون مساله ساده و بی اهمیت اقتصاد که علی ع هم به عنوان بزرگترین نماد حکومت و حاکم شیعی خیلی بهش نپرداختن که اصلا بخواد محلی از اعراب داشته باشه. یه روایت غیر متواتر ظاهرا جعلی هم وجود داره که ظاهرا از ایشون نقل شده که از دری که فقر وارد شه از در دیگه ایمان بیرون می ره.

همین قضیه مسکن که از ابتدای انقلاب تا حالا بابتش خیلی قول ها به مردم دادن اما هیچ وقت عملی نشد به جز در دوره ای خاص که دکتر احمدی نژادِ به قول برخی انحرافی برای مردم یه کارایی کرد و اون رو هم ابتر گذاشتن دیگه اتفاق رو به رشدی که ذینفعش مردم باشن رخ نداده. اما تا جایی که دلتون بخواد مسکن گرون شده و امروزه داشتن که یه واحد 40 متری اونم تو پایین هر شهر و استانی برای یه زوج جوون، آرزوی دست نیافتنی شده.
خاطرم هست یکی از رفقام یه زمانی یه جایی به عنوان خادم مردم کار میکرد و حقوق خیلی پایینی داشت. تعریف می کرد که همیشه مدیرشون میگفته کار باید برای خدا باشه. این مملکت مال امام زمانه و باید از جون و دل براشون کار کنیم. حالا حقوق هم پایینه ایرادی نداره شما برای مردم و کشور تلاشتون رو بکنید. اتفاقا ما هم باور میکردیم و از جون دل مایه میذاشتیم و خیلی به درآمد دقت نمیکردیم این در حالی بود که گاها مشکلات مارو از پای در میاورد و با مساعده و وام زندگیمون رو سپری می کردیم. تا اینکه یه روز میفهمه که این آقا پول مدرسه غیر انتفاعی بچه اش از حقوق یک سال ایشونم بیشتره. میگفت یهو به خودم اومدم دیدم نه مثل که این حرفها برای ما بود و خودشون بهش عمل نمیکردن. یعنی هر چی اینا گفتن ما باور کردیم و انجام دادیم اما اونها داشتن بار خودشونو میبستن.

بعد یهو کز کرد و گفت من که دیگه از اینا جدا شدم و ذره ای قدم براشون بر نمیدارم اما دلم برای آینده نظام میسوزه که هر روز داره با همین دست فرمون جلو میره و قصد اصلاح شدن نداره. چپ میره راست میاد راست میره چپ میاد با هم همین آش و همین کاسه. وضعیت مردم بدتر میشه که بهتر نمیشه. بهش گفتم امیدوار باش درست میشه خندید گفت دم انتخابات خودشونه اما دلار و طلا و سکه داره همینطور میکشه بالا. بنزین رو دارن سه نرخی میکنن و قراره دوباره همه چیز گرون بشه. بنظرت باید به چی امیدوار باشم؟ به اینکه اینها انقدر بی شرم شدن که حتی موقع انتخابات هم نمیخوان لااقل یه شو اجرا کنن که مردم برن پای صندوق رای.

گفتم ان شالله همه میان.
گفت من که دیگه نیستم اما ان شالله همه اونهایی که نون خور نظام و دولتن بیان چون اون هام دارن زیر چرخ بی عدالتی له میشن و خیلی ها بریدن.
گفتم آخه این حرفها که دشمن شاد کنه.
گفت اینها باید تلاش کنن که مردم شاد شن و پشتشون وایسن. نه اینکه کاری کنن با یه حرف حق زدن دشمن بخواد شاد بشه همه خفقان بگیرن و بخاطر دلشاد نشدن دشمن زیر بار زندگی له بشن که آقایون به موقع حس ناامنی نکنن.

نظرات (۳)

چون پادکست رو هم گوش دادم مجبور شدم یه نکته دیگه هم بنویسم.

اون رفیقی که ازش نقل قول کردید اون بریده ! اون نتونسته بین دنیا و آخرت جمع کنه کشیده به سمت دنیا. به همین خاطر یک علاقه قدیمی به انقلاب داره ولی حرفهاش همه ناامید کننده و دشمن شاد کنه.

جمله معروف امام خمینی (ره): تنها آن کسانی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند.

والعاقبة للمتقین

پاسخ:
بسیار عالی

سلام

وبلاگ یعنی محل نوشت های خود آدم و این خیلی خوبه که شما به همین روش می نویسید.

در مورد این مطلب هم نکته سنجی خوبی بود. فقط میتونم بگم که هر چه به سمت ظهور نزدیک میشیم امتحانات سخت تر میشه . و فقط باید صبر کرد تا امتحان بگذره. مثل امتحانات دوران تحصیل یا مثل رفتن جمعی به سمت قله ای . بالاخره هر چه به قله نزدیک تر بشیم مشکلات بیشتر میشه، تعداد بیشتری جا می مونن و اونها که تحمل می کنند و باز حرکت می کنند با افتخار به قله میرسن و افتخار می کنن.

پاسخ:
سلام ممنون از نظر محبت آمیزتون - با نظرتون کاملا موافقم
  • جوان بی کار و بی پول و بی خونه
  • الان سهام عدالت ما کجاس؟

    کی داره سهام عدالت میگیره؟

    امروز اعلام کردن هرکی سهام عدالت داره ۸ میلیون تومن براش واریز میکنن.

    به مام کوفت میدن

    پاسخ:
    بی عدالتی مثل کپکی که به همه جای نون زده هر جایی تو این کشور رو مورد حمله قرار داده

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    نوشتن‌گاه

    دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

    بایگانی
    آخرین نظرات