نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انقلاب» ثبت شده است

یکی پیکان یکی شاسی سواره
زمستونه ولی بعدش بهاره
یکی میدونیه فیلمم میسازه
یکی فیلمسازه و میدون نداره
جوون مملکت بی کاره بی زن
یه عمره پیش بابا جیره خواره
یه چند تاشون خدایی شغل دارن
تلگرام باشه ادمینم میاره
یکی پیکان یکی شاسی سواره
زمستونه ولی بعدش بهاره
فلان مرد قدیمی پاش لب گور
چهل ساله چهل تا شغل داره
یکی پنجاه و هفت تا زخم داره
یکی می دزده میره چون قراره
یکی با چارو اون با چارصد تن
طلا و پول در حال فراره
عموم سفرش همش بو نفت میده
بابام رفته که نفتش رو بیاره
الان چند ساله مامان توی پستام
کنار عکس بابا لایک میذاره
یکی پیکان یکی شاسی سواره
زمستونه ولی بعدش بهاره

هاتف ری(مجتبی قره باغی)

  • مجتبی قره باغی

رئیس سازمان انرژی اتمی رژیم طاغوت: ایران باید در مقابل فشارها مقاومت کند


                                           اکبر اعتماد

 

اکبر اعتماد، نخستین رئیس سازمان انرژی اتمی ایران می‌گوید که مقامات ایران باید در مقابل تحریم‌ها و فشار کشورهای غربی مقاومت کنند و تسلیم نشوند.

آقای اعتماد در مصاحبه با زبیده ملک، خبرنگار شبکه چهار رادیو بی‌بی‌سی گفت که اگر شاه در قدرت باقی مانده بود، شاید او هم برای ساخت سلاح اتمی تلاش می‌کرد.

او در مورد حمایت دولت آمریکا از نخستین تلاش های ایران برای ساخت یک نیروگاه اتمی گفت: "آنها اول حمایت می کردند... اما کمی بعد خواستند نظرات خودشان را به ایران تحمیل کنند و من زیر بار نرفتم. ما چهار سال برای رسیدن به توافقی دوجانبه مذاکره کردیم و هرگز به نتیجه نرسیدیم".

- چه جور شرایطی می خواستند تحمیل کنند؟

* می گفتند که اگر به ما رآکتور یا سوخت بدهند، هر کاری که خواستیم با باقی مانده سوخت مصرف شده بکنیم باید با اجازه آمریکایی‌ها باشد.

- هیچ وقت به طور خصوصی به شما در مورد نگرانی کشورهای همسایه ایران که احتمالا نمی خواستند ایران برنامه اتمی داشته باشد چیزی نگفتند؟

*می گفتند که با ایران مشکلی ندارند، اما می خواهند شرایط خودشان را در مورد ایران اعمال کنند تا بتوانند در مورد کشورهای دیگر هم آنها را اعمال کنند. گفتم من اینجا نیستم که مشکلات شما را حل کنم. این مشکل شماست، مشکل من نیست.

  • ۰ نظر
  • ۱۶ فروردين ۹۲ ، ۰۲:۰۸
  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات