نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

منای جان

منای جان

چهارشنبه, ۹ خرداد ۱۴۰۳، ۰۲:۴۲ ب.ظ

(عکس تزئینی)

تولد مشترکمون مبارک منایِ جان
بیست سال با هم بودن مبارک هر دومون
همینجا برای همه آرزوی خوشبختی میکنم


پیش از اینت بیش از این اندیشه عشاق بود

مهرورزی تو با ما شهره آفاق بود
یاد باد آن صحبت شب‌ها که با نوشین لبان
بحث سر عشق و ذکر حلقه عشاق بود

دانلود موزیک

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ ﴿۱﴾ 

مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ ﴿۲﴾ 

وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ ﴿۳﴾ ...

وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ ﴿۴﴾ ...

وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ ﴿۵﴾

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
 
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ ﴿۱﴾
بگو پناه مى برم به پروردگار مردم (۱)
 
مَلِکِ النَّاسِ ﴿۲﴾
پادشاه مردم (۲)
 
إِلَهِ النَّاسِ ﴿۳﴾
معبود مردم (۳)
 
مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ ﴿۴﴾
از شر وسوسه‏ گر نهانى (۴)
 
الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ ﴿۵﴾
آن کس که در سینه‏ هاى مردم وسوسه مى ‏کند (۵)

نظرات (۳)

آفرین به جفتتون

پاسخ:
سپاس 🌹

زبونم کنار طنازی تو کم میاره، بمونی براااام تا به ابد

🤣🤣😘😘🫶🫶🌹🌹

پاسخ:
عزیزم

دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند

سروران بر در سودای تو خاک قدمند

پاسخ:
فصل اول بیست قسمت بود ما زندگیش کردیم 😅🤣
بریم برای فصل دوم و فصلهای بعدی
باز هم تهیه کننده و کارگردان مدیر تولید و مجری طرح و بازیگر و تدوینگر و همه و همه خودمونیم ❤️😍❤️😍🎊🎉💐💐🥳😘

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات