نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

مردم این عصر 2

سه شنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۳، ۱۰:۲۶ ب.ظ

ما حیاط نداریم، ما پشت بام نداریم. ما مردم این عصر آسمان نداریم.

مدتی است یاد دوران کودکی و نوجوانی می کنم. بهارخواب بزرگی داشتیم. شبهای تابستان همیشه برایم جذاب بودند. اول باید یکنفر از ما حیاط را جارو می زد. بعد روفرشی یا حصیر را پهن می کردیم. بعد هم تشک و پتو. چقدر آسمان پر ستاره بود. مدت طولانی خیره می شدیم به آسمان و وای خنکی نیمه شب که در پتو می پیچیدیم. نزدیک سحر صدای مناجات می آمد من بیداربودم یا خواب یادم نمی آید ولی صدای مناجات عجیب در من نفوذ می کرد هرچند اگر از جایم پا نمی شدم. 

بزرگتر که شدم فهمیدم نگاه کردن به آسمان در شبهای تابستان یکی از روشهای درمانی در طب سنتی بوده است.

دلم می سوزد برای بچه هایی که زیر آسمان نخوابیده اند و نمی خوابند. 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات