نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۱۶۰ مطلب با موضوع «هنر» ثبت شده است

ماه رمضان ماه میهمانی خدا

خداوندا می خواهم دوباره متولد شوم

این شب ها بهترین زمان برای تولدی دوباره است

 

نوید قانع -علی خانی-مجتبی قره باغی

 پروردگارا ، این شب ها می خواهم با دلی پاک به درگاه تو آیم و در مورد چیز هایی که می دانی با تو صحبت کنم

 

خدایا ، میخواهم با پای خود به درگاه تو آیم تا شاید از جرم من بکاهی و شک ندارم که اینقدر خوبی که وقتی حلقه زدن اشک را در چشمانم احساس می کنی می فرمایی : ای فرشتگان من ، گناهان او را مانند بچه ای که از نو متولد شده است بریزید که من طاقت گریه بنده ام را ندارم.

  

ای خدا بخشنده و مهربان ، نعمت دعا و بکاء را از من قطع مکن که جز این دو سلاحی برای توبه به درگاهت ندارم

  • مجتبی قره باغی


بسته سینمایی نقد فیلم"نگاتیو" - این کار به تهیه کنندگی اینجانب برای باشگاه خبرنگاران در زمان حضور بنده در باشگاه، تهیه شد اما به خاطر شعور و سطح سواد پایین دوستانی که اونجا به عنوان مدیران میانی حضور دارند جلوی پخشش گرفته شد - یاسر ملقب به ساچوره از مدیرانی است که به خاطر نداشتن سواد و داشتن جایگاه تونست جلوی این برنامه رو بگیره - مثال: چرا از کلمه موجز استفاده کردی؟! آخه خودش نمیدونست یعنی چی!!!!

  • مجتبی قره باغی

موضوع :              آموزش عکاسی در 7 جلسه + دانلود رایگان

رشته :                هنر

تعداد صفحه :       69 صفحه

نوع فایل :            PDF

ضمائم:              

منابع:                

دانلود این فایل، رایگان است

  • ۲ نظر
  • ۳۰ خرداد ۹۳ ، ۲۱:۵۳
  • مجتبی قره باغی

 به گزارش خبرنگار سینما باشگاه خبرنگاران ؛ البته قبل از اینکه در ایران چنج‌رژیم اتفاق بیفتد، هم چند سالی می‌شد که کفگیر فیلم فارسی به ته دیگ خورده بود و فاکتورهای آن برای مخاطب ایرانی کاملا کلیشه و بی‌مزه شده بودند.
 
جریان فیلم فارسی  در حالی کم‌کم به ورطه ورشکستگی افتاد، که هنوز چیزی برای جایگزین کردن آن وجود نداشت و چند فیلم موج نویی آن روزها را هم نمی‌شد لااقل از نظر کمی، پرکننده خلأ به وجود آمده از غیاب فیلم فارسی دانست، این وضعیت وجود داشت تا اینکه انقلاب اسلامی اتفاق افتاد.
 انقلاب در مرتبه اول از این جهت صنعت فیلم‌سازی ایران را متحول کرد که با وقوع آن کاسه مافیای سینما دچار واژگونی شد و نسلی از نابغه‌ها که در شرایط گذشته امکان ورود به این عرصه را نداشتند، حالا با همت و انگیزه تمام پشت قاب قرار گرفته و روی صندلی کارگردانی نشستند.
 اما تحول دیگری که توسط این اتفاق سیاسی و اجتماعی در هنر هفتم ایران به وجود آمد، حلول بحث های اندیشگانی و فکری از قوالب زیبای شناختی بود. انقلاب و همین طور جنجال‌ها و دعواهای پس از آن، دغدغه‌های مردم و به تبع آن فیلم‌سازان کشور را از خورد و خوراک‌های هر روزمره فراتر برد و به حوزه‌های نظری و فکری کشانید و روی همین حساب سینمای ایران در اولین سال‌های پس از انقلاب پر از حرف و سخن و ایده و آرمان بود.

  • ۰ نظر
  • ۲۴ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۴۳
  • مجتبی قره باغی
از حقیقت تا کذب

از حقیقت تا کذب

"کارگردان فیلم سعی در خرافی نشان دادن جامعه دارد. البته در برخی از صحنه ها عقده گشایی های کارگردان طوری به چشم می خورد که گویی تمام مشکلات را نشات گرفته از مذهب می داند.کنتراست شدید بین تفکرات نسل قدیم و نسل جدید، تضارب آراء، حتی در نوع نگاه به مذهب از دیگر زوایای دید کارگردان است."

تحلیلی بر فیلم دو فرشته

خلاصه داستان: در شهرستانی، پدری پس از کشتن پسرش به امامزاده ای می رود و تمامی شب را به راز و نیاز می گذراند ... در پاریس، پدری تز دکترای خود را درباره فرشتگان، جنس آنها و حضورشان در ادبیات قدیم ایران و غرب می نویسد ... در بیابانی، نوجوانی که از خانه گریخته با فرشته ای آشنا می شود و دنیایش دگرگون می شود ...

  • ۰ نظر
  • ۱۷ خرداد ۹۳ ، ۰۰:۲۰
  • مجتبی قره باغی
کرم خاکی

این داستان را حدودا ده سال پیش نوشتم

کرم خاکی
یکی بود، یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود. روزی روزگاری کرم خاکی که در میان خاکها زندگی می کرد، خسته و کوفته سرش را از میان خاکها بیرون آورد. با خود گفت: آخه این چه زندگی است که من دارم. هر روز خاک، خاک، خاک . 
کرم به گریه و زاری پرداخت و رو به خدای خویش گفت: خداوندا! تو مقدر نمودی که من کرم خاکی باشم هر روز خاک بخورم و خاک پس دهم و در خاک فرو روم . خدایا حال آرزویی دارم که تنها تو می توانی آن را برآورده سازی. آرزو دارم که روشنایی آب را ببینم و در آب بمیرم. 
خداوند آرزوی کرم خاکی را برآورده نمود و کرم خاکی وارد آب شد. چشمانش از روشنایی آب بینا شد. مست آب شده بود. آنقدر آب نوشید که تبدیل به کرم چاق و چله ای شد و پوست خاکی اش به سفیدی گرایید. هشت پایی که از آنجا می گذشت نگاهی به او انداخت و گفت: «تو اینجا چکار می کنی؟ از اینجا برو» کرم خاکی گفت: « از اینجا بروم؟ حالا که به آب رسیدم رهایش کنم؟ امکان ندارد.» هشت پا گفت : «خودت میدانی از من به تو گفتن بود.»
کرم خاکی در آب می رقصید و طنازی می نمود. ماهی بزرگی که کرم خاکی را زیر نظر گرفته بود به او نزدیک شد و  سر صحبت را باز کرد. کرم خاکی از عطش بی نهایت خود می گفت. کرم خاکی جز آب هیچ نمی دید و ماهی جز کرم. کرم خاکی مست آب و ماهی مست کرم.  کرم از ماهی خواست تا از روشنایی آب برایش بگوید. ماهی که آن کرم چاق و چله هوش از سرش بریده بود از آب برای او سخن می گفت و با هر نکته ای که باز می گفت حلقه ای از بدن کرم را می بلغید. کرم چنان از خود بیخود شده بود که درد را حس نمی نمود. شاید هم به روی خود نمی آورد تا ماهی دست از گفتن باز نکشد. ماهی تکه تکه کرم را می بلعید. تا آنکه کرم خاکی نیمه جان شد. روبه ماهی کرد و گفت: « ماهی، آیا شرم نمی کنی؟ » 
ماهی خنده ای سر داد و گفت:  « از تقدیر شکایت مکن عزیزم. » کرم گفت: « تقدیر من برآنست که در آب بمیرم تو نیز باش و تقدیر خویش را ببین.»
ماهی کرم را بلعید . ناگهان دردی وجودش را فراگرفت. قلاب ماهیگیری دهان ماهی را درید. پسرک ماهیگیر خوشحال و خندان قلاب را بالا کشید. لحظه ای بعد ماهی بر روی خاک جان داد. پسرک ماهی را برداشت و به سمت خانه حرکت کرد. 
تقدیم به آنان که رنج زیستن در دنیای فانی را چشیده اند. اولیایی
  • ۱ نظر
  • ۱۳ خرداد ۹۳ ، ۱۶:۱۰
  • منصوره اولیایی

موزیک نخل های بی سر - خرمشهر و خون و جهان آرا

 
bayan tools محسن چاوشینخل‌های بی سر

دانلود موزیک

  • ۰ نظر
  • ۱۰ خرداد ۹۳ ، ۲۱:۴۳
  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات