نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۱۶۰ مطلب با موضوع «هنر» ثبت شده است

در حوزه تمدن سازی و توجه به فرهنگ و رفتار و زندگی مردم ، پرداختن به شیوه ی زندگی ایرانی ـ اسلامی یکی از مهم ترین موضوعات در مقابله با موج سوم تهاجم فرهنگی دنیای غرب است که خانواده، جایگاه و هویت زن ایرانی به عنوان مادر و ستون خانواده را هدف قرار داده است. 



این کارشناس ضمن بیان تاکیدات مقام معظم رهبری برای مقابله با موج سوم تهاجم فرهنگی در جامعه، اظهار داشت: سینما به عنوان یک هنرچند وجهی و تاثیر گذار در میان اقشار مختلف مردم به حساب می آید و و باید دید آیا این ابزار قادر بوده است در تطابق با سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی، نقشی موثر برای پیشبرد اهداف فرهنگی داشته باشد یا خیر. 

کریمی با اشاره به مستند سیر تحول سینما در ایران، گفت: بر اساس این مستند، در جریان سینمای پیش از انقلاب، سعی در تغییر هویت زن ایرانی صورت گرفته بود که این حرکت در سال های اخیر نیز با هدف دگردیسی در جایگاه و هویت زن دوباره خودنمایی می کند این تحول در سینما را باید دقیق رصد کرد. 

منصوره اولیایی از پژوهشگران حوزه مسائل سبک زندگی و سینما نیز، به عنوان یکی از اساتید دعوت شده در این نشست،مطالب خود را به دو بخش تقسیم نمود. ابتدا مباحث مقدماتی در مورد سبک زندگی و سپس پرداخت به روند زیبایی شناختی کردن سبک زندگی توسط کارگردان فیلم سعاذدت آباد اختصاص داده بود. 

وی سخنان خود را با تعریفی کلی از سبک زندگی و مولفه های آن آغاز کرد و بیان داشت: سبک زندگی یک مفهوم بین رشته ای و چند بعدی در حوزه ی رفتار است و اگرچه وابسته به ارزش هاست اما خود ارزش ها نیست، به عنوان مثال ممکن است ارزش های یک فرد، با سبک زندگی او یکی نباشد و به همین سبب دچار تعارض شود. 

این پژوهشگر ضمن ارائه مثالی از فیلم سعادت آباد، بیان داشت: مثلا شخصیت "علی" در فیلم سعادت آباد دارای ارزش های دینی است اما سبک زندگی او مطابق ارزش های درونی اش شکل نمی گیرد و به همین دلیل دچار تعارض است. 

وی با اشاره به مسئله جهانی شدن و یکسان سازی مصرف فرهنگی و پیچیدگی نابرابری ها اذعان داشت که مفاهیم گذشته کارایی خود را از دست داده‌اند و اکنون در مطالعات فرهنگی اجتماعی استفاده از مفهوم سبک زندگی به جای طبقه ی اجتماعی، راهگشا تر است. 

اولیایی یکی از موضوعات مهم مربوط به سبک زندگی را خلق هویت دانست و افزود: در کلانشهری مانند تهران، دو مولفه ی مصرف و مُد اثر گذار هستند و افراد برای تامین امنیت هستی شناختی خود درشهر با روی آوردن به مد از فشار ساختاری کلان شهر کاسته و به تمایز گروهی و همچنین وحدت با گروه دیگر روی می آورند. 
 
وی با اشاره به کتاب "نظریه های طبقه ی مرفه" نوشته ی تورستن وبلن گفت: در این اثر نیز بیان شده است که تمام نمادهای منزلت و مُد از طبقه ی مرفه به سایر طبقات اجتماعی منتقل می شوند، و طبقات اجتماعی که به دنبال منزلت طبقه ی مرفه هستند، سعی در تقلید این نمادها دارند. 
 
اولیایی تمرکز فیلم های سینمایی بر زندگی طبقه ی مرفه جامعه را زنگ خطری برای مسئولین دانست و بیان کرد: از آن جا که طبقه ی مرفه در ایران، سبک زندگی خود را در تبعیت از غرب سامان داده است، آداب رفتاری وعواملی نظیر اختلاط روابط زن و مرد، و آداب معاشرت غیراسلامی به سرعت و به واسطه ی بازتولید دائم این فرهنگ در فیلم های سینمایی با تمرکز بر زندگی این طبقه به طبقات پایین تر جامعه انتقال داده می شود. هرچقدر این فرایند انتقال سریعتر باشند مدگرایی و مصرف برای رسیدن به نمادهای منزلت طبقه مرفه افزایش می یابد. 
 
وی با اشاره به پژوهشی که توسط رستگارامیرخالد و مهدی کاوه درباره ی ارتباط سینما و سبک زندگی انجام شده است، اظهار داشت: مطابق این پژوهش از سال 1380 به بعد، سبک زندگی دینی کمترین بازنمایی را داشته است و موضوعاتی مانند؛ بی اشکال بودن روابط دختر و پسر و کار خارج از خانه ی بانوان، زندگی مجردی تکرار و تبلیغ شده اند. 
 
این پژوهشگر حوزه ی سبک زندگی اسلامی گفت: رفتار و عادات مهم ترین نماد سبک زندگی هستند و برای تغییر رفتار جامعه، بهترین کار تغییر تفکر مردم است، مثلا در فیلم سعادت آباد و برخی فیلم هایی دیگر، مفهوم غیرت بامفاهیم منفی از جمله حسادت، توهم، پارانویا همنشین شده و با حساسیت‌های بیجای زن به مرد یکی گرفته می شود. 
 




اولیایی ضمن تحلیل فیلم "سعادت آباد" به کارگردانی "مازیار میری" بیان کرد: این فیلم با بازنمایی ارزش های خانواده مدرن تهرانی، دو قطب را در مقابل یکدیگر قرار می دهد، قطب اول شخصیت "علی"است که ارزش هایی مانند حلال و حرام، صداقت، تعهد به خانواده، اعتدال معاش، فرزند آوری، و عدم اختلاط زن و مرد برای او اهمیت دارند و قطب دوم یعنی الباقی شخصیت ها با عدم تقید به دین، به اموری مانند شراب خواری، اختلاط روابط، فردگرایی، تقدم کار زن به فرزند آوری و عدم تبعیت از مرد، می پردازند. 

  • ۱ نظر
  • ۲۹ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۲۸
  • مجتبی قره باغی
چیزی که گیشه‌های سینمای ایران را در این روزها منفجر کرده نوستالوژی نیست. شهر موش‌ها2 از اعتبار سری اولش نان نمی‌خورد بلکه این سری دوم است که خاطره اولی را هم زنده کرده است.

چیزی که گیشه‌های سینمای ایران را در این روزها منفجرکرده نوستالوژی نیست.شهر موش‌های2 از اعتبار سری اولش نان نمی‌خورد بلکه این سری دوم است که خاطره اولی راهم زنده کرده و به عبارتی حتی شهر موش‌های اول ازاین بابت که دوباره به یادها آمده، مدیون ورژن جدیدش است. 

 وقتی درعنوان بندی و نام یک فیلم عبارت (شهر) وجود دارد باید ظن به این برد که قرار است پیامی اجتماعی در زیرلایه‌های آن وجود داشته باشد؛ مخصوصا اگر آن فیلم ادعای اجتماعی بودن از سر و رویش نمی‌بارد و خودش می‌گوید که کاملاً تفریحی هستم! 

در سری اول این فیلم هم مثل سری دوم، بچه‌ها همه کاره قصه بودند و جالب اینجاست که ما در هر دو مجموعه نه با قهرمان‌های فردی، بلکه با یک جمعیت قهرمان طرفیم. البته ایده‌ی فیلم چپ‌گرا نیست واین"جمعیت محوری" به دلیل اجتماعی بودن پیام آن است. 

 درهر دو فیلم، اجتماع متحد شده‌ی بچه‌ها، قصه را پیش می‌برد اما در حقیقت این کودکان نه کودک، بلکه نماد نسل جوان هستند.  


"شهر موش‌های1" نسل دوم انقلاب را نشان می دهد که وقتی دشمن خارجی به کشور حمله کرد و خیلی از قدیمی‌ترها در رعب و وحشت دست و پا می زدند تصمیم گرفت مقابل هیولا بایستد و حتی توانست آن را شکست بدهد. حالا در سری‌ دوم هم اشاره هایی گاه و بی گاه به آن مجموعه می‌شود، چون شهر موش های دو راجع به جامعه امروز ایران است و در زندگی امروز ما هم گاه و بی‌گاه اشاره‌هایی به جنگ 8 ساله می‌شود. 

همان اوایل فیلم در کلاس درس یکی از بچه‌ها به منصب پدرش که امروز کلنل شده اشاره می‌کند و می‌گوید که او امنیت شهر را حفظ می‌کند، همانطور که قبلا با "اسمشو نبر" جنگیده بود... اما بچه‌ها دیگر که از تفاخر او خوششان نیامده به نوبت می‌گویند که (پدر من هم جنگیده) درحقیقت از همان کلاس درس و بحث‌هایی که در آن می‌شود ابلاغ اکثر پیام‌های فیلم شروع شده است. 

آقای معلم سر کلاس‌عکس‌هایی از "سفید کوه" و "پرآب رود" را نشان می‌دهد که خودش روزگاری آنها را از نزدیک دیده بوده و بچه‌ها پر از حسرت و آرزو می پرسند که چرا ما حق نداریم از شهر بیرون برویم و این مناظر را ببینیم؟ 

این بچه‌ها نماد نسل سوم انقلاب هستند و در ادامه‌ی داستان هم مرتب با مسئله‌ی دیوارها و ممنوعیت‌ها چالش دارند. یکی از این بچه‌ها که قبلا به طور مخفیانه از شهر خارج می‌شده، بعد از مدتی دو نفر از دوستانش را هم همراه خودش کنار رودخانه می‌برد و آنها در آنجا بچه گربه‌ی سفیدی را پیدا می‌کنند که همراه نامه‌ی مادرش در سبدی چوبی به آب رودخانه سپرده شده است. 
 
پدر این بچه‌ گربه سفید را همان گربه سیاه معروف به " اسمشو نبر" کشته و حالا هم دو تا وردستش را فرستاده تا این بچه را پیدا کنند و مثل پدرش بکشند. 



لطفا از شنیدن این جمله غافلگیر نشوید اما گربه نمادی ازانرژی هسته‌ای است. گربه سیاه، بمب اتم است و گربه سفید بهره‌برداری صلح آمیز از این فناوری علمی. 



بچه‌ موش‌های این فیلم به عنوان نمادی از نسل سوم انقلاب مرتب به محدودیت‌ها و دیوارها  گله دارند، اما در نهایت می‌بینیم که عبورآنها از بعضی حصارها بر خلاف ترس بی موردی که بزرگ‌ترها داشته‌اند اصلا نتیجه‌ی بدی نداشت. 
  • ۳ نظر
  • ۲۶ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۰۳
  • مجتبی قره باغی
وهم مصور،هنر هفتم،آینه جادو،سینما...هرچه که اسمش را بگذاریم امروز روزش است ولی در خارج از تقویم،اگر کادرکوچک سمت راست «اعتماد»را نمی دیدم شاید به ذهنم خطور نمی کرد که 21شهریور با یک روز معمولی فرق دارد،هرچند سینمایی که در نهایت معمولی است نمی تواند روزی غیرمعمولی را برای یک مخاطب معمولی سینما که نه روشنفکر است نه مشترک ماهنامه «فیلم»رقم بزند.سینما!بگذارید کمی فکر کنم،سی نما...سینما آره همین سینما رویای خیلی هاست،خیلی ها از جیب پدرشان صدها میلیون بذل و بخشش میشود تا چند سکانس یک فیلم ویدئویی را بازی کنند شاید بتوانند به دل یک تهیه کننده بنشینند و دفعه بعد بجای جیب پدر از رانت تهیه کننده ای جلوی دوربین بروند!آری سینما رویاست،رویای جوان عشق هیچکاک و تارکوفسکی که باید با ظاهر عجیب و غریبش آخرشب ها به زور از کنار سینما فرهنگ خیابان شریعتی که مخصوص مخاطبان غیرمعمولی است جمع و جورش کرد و گفت برو بخواب شاید فردا رویای کیارستمی شدنت واقعیتی شد در حقیقت نابحق سینمای کشور...سینما رویای جوانی هم هست که ده بار دفتر جدید باز کرده تا یک فیلمنامه را جدا بنویسد اما وسط داستان و شروع تعلیق شوخی شوخی دفترش را پاره کرد و فراستی وار گفت:این فیلم در نمیاید،شخصیتش مقواست،کاراکتر نیست،تیپ است.
سینما رویای خیلی هاست اما میدانم دیگر سالهاست نه رویای پابرهنه هاییست که «بچه های آسمان»مجیدی را 10بار دیدند تا فراموش کنند کفش های خودشان هم پاره است نه رویای «عباس»هایی که در نزدیکی لوکیشن خیلی از فیلم ها در همین ولنجک و آسایشگاه ثارالله تنها فعالیت زندگیشان به جبر قطع نخاع بودن شده خوابیدن روی تخت و ناتوانی از تکان یک انگشت و دیدن ده باره «آژانس شیشه ای»حاتمی کیا تا قهرمان های
  • ۲ نظر
  • ۲۰ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۳۱
  • مجتبی قره باغی

برای کسی که (قصه‌ها)ی بنی اعتماد را دیده و نیم میلیمتر انصاف در متر و معیار‌هایش وجود داشته باشد، جای هیچ شکی باقی نیست که جایزه‌ی بهترین فیلم نامه به چنین کار ضعیفی هیچوقت بدون غرض‌های خصمانه‌ی سیاسی داده نمی‌شد.

جشنواره‌ی ونیز امسال با یک فیلم افتضاح از محسن مخملباف افتتاح شد و در اختتامیه‌ی آن یکی از شلخته ترین فیلم‌های دنیا جایزه‌ی بهترین سناریو را گرفت.

برای کسی که (قصه‌ها)ی بنی اعتماد را دیده و نیم میلیمتر انصاف در متر و معیار‌هایش وجود داشته باشد، جای هیچ شکی باقی نیست که جایزه‌ی بهترین فیلم نامه به چنین کار ضعیفی هیچوقت بدون غرض‌های خصمانه‌ی سیاسی داده نمی‌شد.

قصه‌های بنی اعتماد را حتی یک بچه مدرسه‌ای هم قصه نمی‌داند چه برسد به فستیوالی که سال‌هاست خود را مکتبی مستقل در سینمای دنیا معرفی کرده، اما امسال قدیمی ترین جشنواره سینمایی دنیا، بهترین جایزه فیلم نامه نویسی اش را به بدترین داستان ایرانی داده و درباره‌ی اینکه قضیه چطور به اینجا رسید، باید گفت قصه های واقعی پشت پرده اتفاق افتاده اند نه روی پرده و برای رسیدن به یک درک واقعی از موضوع، باید سراغ قصه های واقعی یا همان (واقعیت قصه ها) برویم.

پرده‌ی اول: حضور در جشنواره‌ی فجر

سال‌های سال می‌شد که بنی اعتماد فیلمی نساخته بود و همین مطلب حضورش را در جشنواره‌ی فجر خیلی موارد توجه رسانه‌ها قرار داد. خیلی‌ها توقع داشتند که خانم بنی اعتماد برای سی و دومین جشنواره‌ی فجر، یک فیلم جدید بسازد، یعنی کاری که خیلی‌های دیگر انجام دادند و از زمان روی کار آمدن آقای جنتی به عنوان وزیر فرهنگ تا فصل بازبینی هیات نظارت جشنواره، برای چنین کاری فرصت کافی وجود داشت اما وقتی سلسله اقدامات چالش‌برانگیز متصدیان جشنواره فجر شروع شد، یکی از بدترین آن‌ها تصمیمی بود که مسئولین در مورد رخشان بنی اعتماد گرفتند.

بنی اعتماد در دوره‌ی مدیریت قبلی توانسته بود برای هفت فیلم کوتاه به طور جداگانه مجوز فیلم برداری بگیرد، اما بعد، با متصل کردن این فیلم‌های کوتاه به هم یک اثر بلند سینمایی پدید آورد؛ به این ترتیب او که از ابتدا برای ساخت یک اثر بلند سینمایی پروانه نمایش نگرفته بود، از نظر قانونی نمی‌توانست در بخش مسابقه‌ی جشنواره‌ی فجر حضور داشته باشد اما اقدام فرا قانونی برگزار کنندگان این فستیوال، راه را برای حضور بنی اعتماد در جمع فیلم سازان بخش مسابقه‌ی فجر هموار کرد.

  • ۱ نظر
  • ۱۷ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۳۹
  • مجتبی قره باغی
 
سنگ
یک اتفاق ساده مرا بیقرار کرد
باید نشست و یک غزل تازه کار کرد
 
در کوچه می گذشتم و پایم به سنگ خورد
سنگی که فکر و ذلم را دچار کرد
 
از ذهن من گذشت که با سنگ می شود
آیا چه کارها که در این روزگار کرد
 
با سنگ می شود جلوی سیل  را گرفت
طغیان رودهای روان را  مهار کرد
 
با سنگ روی سنگ نهاد و اتاق ساخت
بی سرپناه ها همه را خانه دار کرد
 
یا می شود که نام کسی را برآن نوشت
با ذکر چند فاتحه ، سنگ مزار کرد
 
یا مثل کودکان شد و از روی شیطنت
زد شیشه ای شکست و دوید و فرار کرد
 
با سنگ مفت می شود اصلا به لطف بخت
گنجشک های مفت زیادی شکار کرد
 
یا می شود سنگ کسی را به سینه زد
جانت از او گرفت و بدان افتخار کرد
 
یا سنگ روی یخ شد و القصه خویش را 
در پیش چشم ناکس و کس شرمسار کرد
 
ناگاه بی مقدمه آمد به حرف سنگ
اینگونه گفتن و سخت مرا بیقرار کرد:
 
تنها به یک جوان فلسطینی ام بده
با من ببین که می شود آنگه چه کار کرد!
 
 
شعری از علی قردوسی  خوانده شده در ضیافت افطار رهبر معظم ایران
  • منصوره اولیایی
سریال هفت سنگ

تماشای سریال بعد از افطار یکی از برنامه های روزانه و تقریبا غیر قابل حذف ما ایرانی هاست. معمولا سریالی که بلافاصله بعد از افطار پخش می شود بیشترین مخاطب را دارد. سریال هفت سنگ این بار پرمخاطب ترین سریال ها در این ماه مبارک است.  مهم نیست که این سریال یک کپی برداری از سریال خانواده مدرن است. بهرحال ما در چامعه ای فقیر بلحاظ فیلمنامه نویس بسر می بریم. با اینکه صداو سیمای ایران بدون هیچ گونه تبعیضی آغوش خود را بسوی فیمنامه نویسان از تمام نقاط کشور باز گشوده است. و فیلمنامه هایی از سوی مراکز دیگر را براحتی و آسانی مورد پذیرش و بررسی قرار می دهد!!!!(شما برنامه سازان پایتخت که اینطور مفلوس شده اید که دستتان خالیست چرا تمام فیلمنامه های ارسالی از سوی مراکز دیگر رد می کنید؟)

 اما بهرحال چه کنیم که محتا ج و بدبختیم و باید کپی برداری کنیم آنهم نه از روی استراتژی ها، قوانین زبان شناختی و روانشناسانه تاثیر بر مخاطب بلکه ار روی فرم، دیالوگها و قصه جزء به جزء. 

این مهم نیست باشد کپی برداری می کنیم. اما سوال اینجاست:

تضعیف پدر در خانواده، فریاد کشیدن مادر بر سر پدر، تحقیر و استهزاء پدر توسط مادر و فرزندان ما رو به سوی کدام سبک زندگی می کشاند؟ با کدام انگاره های موجود در عالم همخوانی دارد؟

سوال من از مدیر شبکه سه سیما و آقای ضرغامی این است:

توبیخ مرد خانواده، صدا زدن دائم شوهربا صدای طلبکارانه و آمرانه در این سریال ها که بخشی از زندگی روزانه ماست چه ارزش هایی را در ما نابود می کند؟

نه کاری به اسلام داریم و نه ارزش های دینی . بلحاظ روانشناسی فرزندان (بویژه فرزندان پسر) در خانواده هایی که پدر دائم مورد تخریب شخصیت از سوی مادر قرار می گیرد مورد آسیب های جدی قرار گرفته و در روابط دچار مشکل می شوند. 

 اگر فرهنگ سازی نمی کنید خواهش می کنیم به سلامت خانواده های ایرانی ضربه نزنید

  • منصوره اولیایی

ماه مبارک رمضان 1392
من و عده ای از همکارای گلم
این کلیپ رو تقدیم می کنم به همه بر و بچه های روزه دار

و کسایی که به هر دلیل نمی تونن روزه بگیرن

  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات