نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۱۶۰ مطلب با موضوع «هنر» ثبت شده است

این تک بیتی رو که قبلا نوشته بودم دوبیتیش کردم
انگار اینجوری آروم میشدم

حافظ :

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را


"هاتف ری"
هزاران ترک شیرازی به درد آرند اگر دل را

من از حافظ به رنج آیم که دستم داد محمل را

اگر این چاکر حلقه به گوش از ترک مینالد

از این چشمان کم سویش بگیر این ترک خوشگل را

  • مجتبی قره باغی

هزاران ترک شیرازی برنجانند اگر دل را

من از حافظ به رنج آیم که دستم داده محمل را

"هاتف"

  • مجتبی قره باغی

شور غزل اینقدر منو گرفت که نتونستم امشب تمومش نکنم.

"عهد"

بعد از دعای صبح, عهد شبم را شکسته ام

عهدی که بسته در نماز شبم را شکسته ام

با اینکه کار هر شب من توبه گشته است

پیوسته عهد و حرف خودم را شکسته ام

گاهی نشاید البته این نیز دائم است

در کوی لطف تو ادبم را شکسته ام

شادم به شادی شیوا, آن نگار ترک

جانا ببین که ورد لبم را شکسته ام

ای داد پای این معامله ها با خدای خویش

دیدم چگونه صد نسبم را شکسته ام

هاتف، حدیث آن عربی را شنیده ای؟

با توبه هسته ی رطبم را شکسته ام

مجتبی قره باغی (هاتف ری)

  • مجتبی قره باغی

دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد

یا بخت من طریق مروت فروگذاشت
یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد

گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم
چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد

شوخی مکن که مرغ دل بی‌قرار من
سودای دام عاشقی از سر به درنکرد

هر کس که دید روی تو بوسید چشم من
کاری که کرد دیده من بی نظر نکرد

من ایستاده تا کنمش جان فدا چو شمع
او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد

  • مجتبی قره باغی

انتقاد تند پور صباغ به سینما و تلوزیون در جواب سوال خبرنگار:
چرا بعد از گذشت ۲۵ سال از جنگ فیلمسازانی که تمایل به ساخت فیلمهای ضد جنگ دارند کلمه ی ضد جنگ را با ضد دفاع خلط کرده و در فیلم های خود سعی در نشان دادن مظلومیت دشمن دارند؟
پورصباغ - مجتبی قره باغی - نوید ابراهیمی قانع

  • مجتبی قره باغی

قبلا از ادبیات و صراحت لهجه ام عذرخواهی می کنم، اما باید بنویسم.

" تُتِ عزیز بکش پایین "، شاید این نام برای نمایش "خانواده تت" مناسبتر باشد.

خانواده تت یک نمایش طنز تلخ درباره جنگ است که بر خلاف تفکر کارگردان، اصلا کمدی نیست.

لایُش تت (جلیل فرجاد) همراه با خانواده خود حاضر شدند تا برای مدتی کوتاه میزبان یک فرمانده ی موج گرفته ی جنگی باشند. فرمانده ی مستقیم پسرشان "ژولا" که در حال انجام وظیفه در دوره خدمت سربازیست. این خانواده برای حفظ جان پسرشان و دور ماندنش از جنگ جهانی دوم، تن به دیکتاتوری سرگردی داده اند که به خاطر لطمات جنگی در توهم حمله زندگی می‏کند.

این نمایش به صورت ساختار شکن اما نه خیلی نو، با ورود پستچی فضول، راوی نمایش از میان تماشاگران آغاز می‎شود. پسری که در دقایق اولیه نمایش، شخصیتش پرداخته شده و اطلاعات کافی از طریق او به مخاطب داده می‎شود. فردی که نامه های مردم را قبل از رساندن به دستشان مطالعه می کند و نسبت به خوش خبر بودن و بد خبر بودن آنها، نامه ها را به دست صاحبشان می رساند.

در این یادداشت قصد ندارم در باره مباحث فنی نمایش یا ادبیات نمایشی و کارگردانی صحبت کنم. اما اشاره خوبی کردم به ادبیات.

ادبیات چیست؟ چه معنایی دارد؟

برخی در فارسی، ادب را به معنی فرهنگ ترجمه کرده‌اند و گفته‌اند که ادب یا فرهنگ همان دانش است و از دیگر معانی واژه ادب می‌توان به هنر، حسن معاشرت، شیوه پسندیده، با سخن اشاره کرد؛ (ویکی پدیا)

چیزی که در این نمایش کنار گذاشته شده، حسن معاشرت، ادب و و و.

  • مجتبی قره باغی

زندگی نامه "شهید شاهرخ ضرغام" معروف به "شاهرخ گوش بر"
از همرزمان شهید سید مجتبی هاشمی

لطفا نظرتون رو بگید

قراره این کار در وسعت بیشتری در زندگی و داستان های شهدا انجام بشه
کیفیت نریشن اگر پایینه به این خاطره که اتاق نریشن نداریم
شرمنده

دانلود و پخش مستقیم

  • ۶ نظر
  • ۲۹ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۳۰
  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات