نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۳۵ مطلب با موضوع «فیس بوق و جی پلاس نوشتها» ثبت شده است

فیس‌بوک رضایت از زندگی را کم می‌کند

روزانه نزدیک به هفتصد میلیون نفر به فیس‌بوک سر می‌زنند

وقتی عکسهای دوستانتان را در فیس‌بوک می‌بینید که به نقاط خوش آب و هوای دنیا رفته‌اند و در هتلهای لوکس اقامت کرده‌اند چه حسی به شما دست می دهد؟ وقتی لحظه به لحظه مطلع می‌شوید دوستتان که در تدارک عروسی خود است چه خریدی کرده یا کجا رفته چه احساسی به شما دست می‌دهد؟

پژوهشگران دانشگاه میشیگان می‌گویند تحقیقات آنها نشان می‌دهد صرف وقت در فیس‌بوک شادی و رضایت از زندگی را کم می‌کند و به اصطلاح 'حال آدم بدتر می‌شود'.

پژوهشگران دانشگاه میشیگان برای این تحقیق ۸۲ دانش آموز پیش‌دانشگاهی را مدت دو هفته زیر نظر گرفتند. محققان در این دو هفته روزی پنج بار به صورت آنلاین با این افراد تماس می‌گرفتند و از آنها سوالاتی می‌پرسیدند؛ از قبیل اینکه "در این لحظه حالتان چطور است یا چه احساسی دارید؟ یا از آخرین دفعه‌ای که ما با شما تماس گرفتیم چند بار به فیس‌بوک سرزده‌اید."

  • ۰ نظر
  • ۲۵ مرداد ۹۲ ، ۰۰:۳۰
  • مجتبی قره باغی
تمام 29 روز ماه مبارک یک طرف امروز یک طرف،
یعنی یک چشم "ماه" بین در این کشور وجود نداره!
من که سر از کار افق در نمیارم در شرق و غرب کشورمون هلال ماه رویت شده و اینجا نه!
جل الخالق...
عید فطر مهمترین عید مسلمانان مبارک باد،
  • ۰ نظر
  • ۱۸ مرداد ۹۲ ، ۰۴:۲۶
  • مجتبی قره باغی
معروف است که یک بار اینشتین در امریکا با قطار در حال مسافرت بوده که مامور قطار برای دیدن بلیط سر می رسد اما اینشتین هر چه که می گردد بلیط را پیدا نمی کند. مامور که این وضع را می بیند از کوپه او دور می شود در حالی که می گوید "حضرت استاد ، کیست که شما را نشناسد و یا شک کند شما بلیط نگرفته اید. نیازی به نشان دادن بلیط نیست". اینشتین سری به نشانه تشکر تکان می دهد. مامور بعد از تمام کردن کوپه های دیگر این واگن ، نگاهی به عقب می اندازد اما متوجه می شود اینشتین همچنان در حال گشتن است. برمی گردد و می گوید : "پروفسور اینشتین ، گفتم که شما را می شناسم و نیازی به بلیط نیست ، چرا بازهم نگرانید؟" اینشتین جواب می دهد : "اینهائی که گفتی خودم هم می دانم ، دنبال بلیط هستم ببینم به کجا دارم می روم"
  • ۰ نظر
  • ۱۸ مرداد ۹۲ ، ۰۴:۲۳
  • مجتبی قره باغی

Naser Nadimi

نفس می کشد واژه در دفترم

دقیقن دو هفته ست شاعر ترم

دقیقن دو هفته ست در من کسی ست

که هر شب می افتد به جانِ سَرم

من و آشپزخانه و چای و بعد

دوتا قرص سردرد تا می خورم،

خودم را کمی می فرستم به خواب

دوباره می آید کسی...می پرم

برو لعنتی مرد تو خسته است

کهحالی نمانده ست در بسترم

قدم می زنم وسعت خانه را

تف و لعنتم می کند مادرم

  • ۰ نظر
  • ۰۳ مرداد ۹۲ ، ۲۲:۵۰
  • مجتبی قره باغی

بستگان دیپلماتهای ربوده شده ایرانی با مقامات لبنانی دیدار کردند

1373/04/029    هفته نامه کیهان هوایی



اما هنوز با گذشت حدودا 30 از گروگان گیری دیپلمات های ایرانی، هنوز گروگانها آزاد نشده اند و جامعه جهانی مانند قبل، کور و کر مانده است.



  • مجتبی قره باغی

Hossein Sharif

 


یکی از محتویات داستان در سریالهای جم تی وی، فارسی 1 و امثالهم

ماماﻥ ﻣﻦ ﺍﯾﺪﺯ ﺩﺍﺭﻡ؟

ﻣﺎﻣﺎﻧﻪ : ﺟﻮﻧﻪ ﻫﺮﮐﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﻧﯿﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﻻﻣﺼﺐ

ﺑﺪ ﺑﺨﺘﻤﻮﻥ ﻣﯿﮑﻨﯽ.

ﭘﺴﺮﻩ : ﭼﺮﺍ ﺁﺧﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﭼﯽ؟

ﻣﺎﻣﺎﻧﻪ : ﺍﮔﻪ ﺑﯿﺎﯼ ﺧﻮﻧﻪ , ﺯﻧﺖ ﺍﺯﺕ ﺍﯾﺪﺯ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ

ﺑﻌﺪ ﺯﻧﺖ ﺑﻪ ﺩﺍﺩﺍﺷﺖ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﻣﯿﺪﻩ

ﺩﺍﺩﺍﺷﺖ ﺑﻪ ﭘﯿﺸﺨﺪﻣﺘﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﻣﯿﺪﻩ

ﭘﯿﺸﺨﺪﻣﺖ ﺑﻪ ﺑﺎﺑﺎﺕ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﻣﯿﺪﻩ

ﺑﺎﺑﺎﺕ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﻫﺮِ ﻣﻦ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﻣﯿﺪﻩ

ﺧﻮﺍﻫﺮﻡ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﻣﯿﺪﻩ

ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﻣﯿﺪﻩ

ﻣﻦ ﺑﻪ ﺑﺎﻏﺒﻮﻥ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﻣﯿﺪﻡ

ﺑﺎﻏﺒﻮﻥ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﻫﺮﺕ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﻣﯿﺪﻩ

ﻭ ﺧﻮﺍﻫﺮﺕ ﻫﻢ ﺑﻪ ﮐﻠﻪ ﺷﻬﺮ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﻣﯿﺪﻩ

ﻧﯿﺎ ﭘﺴﺮﻡ ﻧﯿﺎ , ﻣﺤﺾِ ﺭﺿﺎﯼ ﺧﺪﺍ ﻧﯿا

:| :| :| :| :|

  • مجتبی قره باغی

Saeid Siami


نه افـــــراط

نه تفــــریط

 

نه طالبـــــان

نه لاییـــک

 

نه خشک باش

نه لوده

 

خیلیامون یا از این ور بوم میوفتیم

یا اون ور بوم

 

اســــــلام دین اعتـــــداله...

  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات