نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۳۱۴ مطلب با موضوع «روزنامه دیواری» ثبت شده است

 مقدمه

آنچه که امروز بعنوان صفت ممیزة غرب از مشرق زمین قلمداد می‌گردد یعنی تفکر سکولاریسم، در ابتدای امر مکتبی الحادی نبوده اما بعدها در اثر همکاری این مکتب با جنبش‌های ضد دینی اواخر قرن نوزدهم از طریق آثار چارلز برادلو سکولاریسم عموماً بصورت تز جداسازی دین از دولت نمایان گردیده و با مفهوم فرانسوی لیزاسیون[1] به معنای سیاست خارج ساختن امور از کنترل دولت که از عصر روشنفکری و انقلاب فرانسه نشأت گرفته نزدیکی و تقرب زیادی دارد.

در نگاه سکولاریسم خرد و تجربة انسانی جایگزینی است برای دین.

آنچنان که سن سیمون و اگوست کنت نیز در اواخر قرن نوزدهم در آثارشان به این مقوله توجه کرده اند.

سکولاریسم و آسیب‌شناسی اجتماعی

A – انحرافات اجتماعی از دیدگاه قانون و سازمان‌های اجتماعی

B – رفتارهای ضد قانونی و انحرافی

C – نهادی شدن انحرافات

 

سکولاریسم و انحرافات اجتماعی از دیدگاه قانون و سازمانهای اجتماعی

موضوع این بحث بیشتر خیانت، تقلب، بی‌عدالتی، جنایت، رشوه، فریب، گناه، سوء نیت به شیادی و خلاصه آنچه به عنوان کجروی یا انحراف است، می‌باشد.

تمام جوامع بخصوص جوامع صنعتی غرب و یا جوامع کوچک که خانواده، من و شما را تشکیل می دهند دارای فرهنگ، قوانین و مقرراتی هستند که نقض این مقررات تنفر، خشم و فعالیت دیگر مردمان جامعه را برمی‌انگیزد.

چرا اغلب مردم سعی دارند به شیوه‌هایی خاص برخلاف مقررات رفتار نمایند و یا اعمالی انجام می‌دهند تا قوانین را نقض نمایند و یا مسائلی را وارونه جلوه میدهند و یا چرا مردم در صورت آگاهی و آسایش در اکثر موارد در رعایت قوانین کوشا می‌شوند؟

برای طرح این مسئله دو شیوة بررسی ممکن است وجود داشته باشد.

  • ۰ نظر
  • ۱۵ مرداد ۹۲ ، ۲۳:۴۸
  • مجتبی قره باغی

هولوکاست این بار از زبان هالیوود؛

"قوری برنجی" یک فیلم غافل گیر کننده

یادداشت از مجتبی قره باغی

 

لینک مستقیم

این فیلم جزو معدود آثار خلاف جریان در بین تولیدات چند سال اخیر ایالات متحده است.

                                                         

"قوری برنجی" نام یکی از فیلمهای اکران شده در آمریکاست. این فیلم جزو معدود آثار خلاف جریان در بین تولیدات چند سال اخیر ایالات متحده است. "رومان ماسلر"، کارگردان این فیلم، که زیاد نام آشنا به نظر نمی رسید توانست اثری درخور و شایسته خلق کند.

تیتراژ فیلم با نقاشی و تصاویر گرافیکی ای آغاز می شود که بیننده را نسبت به موضوع فیلم هوشیار می کند. تصاویری که در آن از ستاره ی منتصب به داود نبی و کمتر از آن،صلیب عیسی مسیح "ع" استفاده شده است.

آلیس(Juno Temple) و جان (Micheal Angarano)، زوجی کم درآمد هستند که زندگی آنها با شغل جان تامین می شود.

این زوج مانند هر زوج دیگری آرزوهای دست نیافتنی در سر دارند. در صحنه های آغازین فیلم نیز این رویا با دیالوگ جان شروع می شود. "اگر یک میلون دلار داشتیم..."

به فیلم بر گردیم، "آلیس" و" جان" در مضیقه مالی قرار دارند.تا جایی که جان با کوپن غذایی که یکی از همکارانش در دستشویی جا گذاشته برای ناهار،غذا تهیه می کند. لوئیز (Alia Shawkat) و چاک (Bobby Monihan) تنها دوستان خانوادگی و صمیمی جان و آلیس هستند.

در یک سفر خارج از شهر، آلیس به یک فروشگاه نوستالوژی می رود ویک قوری زیبا را که با نقوشی خاص مزین شده می رباید و با تمام مخالفت های جان قوری را به خانه می برد.

قوری سحرآمیز اولین جادوی خود را نشان می دهد. زمانی که "آلیس" و "جان" در خواب هستند آلیس همسرش را کتک می زند.

این وسیله جادویی،خود را در اولین لطمه ای که" آلیس" به خود می زند معرفی می کند. آلیس سهوا صورتش را با لوازم آرایشی می سوزاند و همزمان با درد" آلیس" داخل قوری پر از اسکناس 100 دلاری می شود.

دست بر قضا، "جان" به خاطر بی عرضگی از کار اخراج می شود. زمانی که به خانه می رود با خانه ی آشفته و همسری زخمی مواجه می شود.

آلیس با سیلی ای که به صورت جان می زند، قضیه را برای او روشن می کند. اینجاست که زوج پی می برد برای رسیدن به آرزوی یک میلیون دلاری باید به خودشان و دیگران لطمه بزنند. البته "جان "به خاطر ترس از جادو و سحر سعی می کند قوری را به صاحب اصلیش باز گرداند که متوجه می شود پیرزن بعد از سرقت دق کرده و مرده است.

دو برادر یهودی افراطی،به سراغ "آلیس" و "جان" می روند و مدعی می شوند که مادربزرگشان زندگی خود را به خطر انداخته و قوری را در جریان هولوکاست از خطر نابودی نجات داده و آنها صاحبان قوری هستند. آنها خود را نمایندگان خداوند معرفی می کنند.

در این صحنه کارگردان،زیرکانه" هولوکاست" را زیر سوال می برد. قوری تخیلی ای که در واقعیت نمی تواند موجود باشد در جریان هولوکاست از خطرات حفظ شده. هولوکاستی که شاید خودش هم در تخیلات شکل گرفته است و وجود خارجی ندارد.

برادرها فقط پولهایی را که آنها با تحمل درد جراحات بدست آورده اند با خود می برند. زیرا قوری عواقب تلخی را برای صاحبانش به وجود خواهد آورد.

"جان" و" آلیس" با وجود اینکه پول زیادی بدست آورده اند اما حرص و طمع آلیس باعث می شود تا آنها تن به ذلت و خواری بدهند. قوری دیگر بابت جراحت جسمی به آنها پول پرداخت نمی کند. اکنون زمان آن فرا رسیده تا آنها شخصیت یکدیگر را خورد کنند و اسرار مگوی زندگیشان را فاش کنند.

زمان آن رسیده که به خاطر پول و ثروت دوستان خود را برنجانند و زندگی دیگران را از هم بپاشند.حتی به خانواده خود نیز رحم نکنند و تا پای آبروریزی خانواده آلیس هم پیش بروند. اما اینجا پایان کار نیست، آلیس تصمیم می گیرد در حین رانندگی فردی را که در حال عبور از چراغ قرمز است، زیر بگیرد که با عکس العمل به موقع جان مواجه می شود. او کوتاه نمی آید و سعی در جلب رضایت جان برای قتل خلافکاران خیابانی می کند.

اما اکنون هنگام آن است که فردی از شرق دور به کمک آلیس و جان (غرب وحشی) بشتابد و آنها را از شر سحر و جادو نجات دهد.

 دکتر لی لینگ (Stephen Park) که اجدادش نیز از گذشته رد پای قوری را در جای جای دنیا می کردند تا آن را نابود کنند،(قوری ای که می تواند در صورت آسیب خود را بازسازی کند) آنها را متقاعد می سازد تا قوری را به او تحویل دهند.

خانواده پیتون که از دوستان قدیمی آلیس هستند قوری را می دزدند. برادران یهودی سراغ آنها می روند. تیر اندازی و خونریزی منجر به کشته شدن برادرها و آن خانواده می شود.سحر قوری به خود یهودی ها نیز رحم نمی کند و آنها را نیز به هلاکت می رساند.

دکتر" لی لینگ "قوری را با خود به اقیانوس برده و آن را به آب می اندازد، بلکه دوری آن از مردم باعث آسایش و راحتی دیگران باشد. کارگردان در انتها با تمام شوخی ها و حقایقی که آشکارا از صهیونیسم عنوان می کند؛ اذعان می دارد که تنها راه جلوگیری از خونریزی و نابودگریهای صهیونیسم دور نگه داشتن آنها از انسانهاست.

قوری برنجی در مجموع فیلم خوش ساختی است گرچه کارگردان گاهی ما را از فیلم خارج می کند تا همراه با موزیک ویدئو به صحنه های بعدی پرتاب شویم و ضمنا این هم پیش می آمد که به ندرت در بعضی پلان ها متوجه عدم تداوم در بازی ها می شویم./ی2

"به نقل از باشگاه خبرنگاران"

  • مجتبی قره باغی

اکسپرسیونیسم


 

طی آخرین سال های قرن نوزدهم و نخستین سال های قرن بیستم ، فرانسه چنان بر قلمرو نقاشی و پیکره سازی مسلط شده بود که سبک های ملل دیگر آلمان ، ایتالیا ، انگلیس یا امریکا را در قیاس با آن  می توان در حدود سبک های فرعی شهرستانی به حساب آورد . البته چندین نقاش و پیکره ساز نابغه هم از این کشورها با کشورهای دیگر برخاستند مثل : ون گوک ( هلند ) ، ادوارد مونک ( نروژ ) ، جیمز انسور   ( بلژیک ) ، مداردو روسو ( ایتالیا ) . اما در بیشتر موارد ، ظهور این نقاشان فقط تاکیدی است بر برهوتی که آنان را در موطن اصلیشان قرار گرفته بود . با این همه ، بسیاری از اینان ، اگر نگویی همه شان ، در محیط پاریس پرورده شدند .

نقاشی آلمان طی بخش اعظم قرن نوزدهم در بند آرمان گرایی طبیعت گرایانه احساساتی گرفتار بود . در آخرین سال های قرن نوزدهم نفوذ مکتب فرانسوی باربیزون بیش از همه بود . این سبک در آلمان بیان رمانتیکی یافت که تا حدی پیشگویی کننده نخستین گرایش ها به اکسپرسیونیسم قرن بیستم آلمان بود . این طبیعت گرایی غنایی جنبه هایی از شیوه رنگ آمیزی امپرسیونیستی را نیز به خود جذب کرد اما بی آنکه تغییر مهمی در سرشت ذاتی خود بدهد . چهره های اصلی امپرسیونیسم آلمانی ماکس لیبرمان ، لوویس کورنیت و ماکس اسلی فوکت بودند ؛ و از میان اینها ظاهراً فقط کورنیت توانست به بیان شخصی ای دست یابد که امپرسیونیسم را به جریان های پویاتر اکسپرسیونیسم پیوند دهد .

در آغاز قرن بیستم ، نقاشان آلمانی از هر حیث آماده پذیرش تاثیرات نوین و جنبش های تازه بودند ، و از همین رو خیلی سریع شکل ها و برنامه های جنبش هنر نو را ، که روابط فرهنگی صمیمانه با انگلستان ، در دستورشان نهاده بود ، پذیرا شدند . ظاهراً تصور آرمان نوینی از هنرها و حرفه ها با هنر و صنعت برای آلمانی ها جذابیت فوری داشت ، و این سبک نوین تحت نام « سبک جوان » تبدیل به سبکی همه پسند و ملی شد . در زمانی که خلاء آشکاری در هنر آلمانی احساس می شد ، پیشرفت بعدی سبک جوان  به سوی یک معماری مدرن عقلانی و نوعی تالیف از هنرهای زیبا و هنرهای عملی ، پراهمیت ظهور هنر نو تاکید می گذارد . در قیاس با تجربیاتی که در زمینه طراحی و معماری از دل سبک جوان سربرآورد ، سهم نقاشی و پیکره سازی چندان نبود . شاید گوستاو کلیمت اتریشی نماینده اوج نوآوری در جنبش سبک جوان اتریش و نیز آلمان در زمینه نقاشی و هنرهای تزئینی باشد . فردیناند هولدر ( 1853- 1918 ) سوئیسی نمونه ایست که از گرایش های گوناگون و گاهی متضاد به طبیعت گرایی ، آرمان گرایی و نماد گرایی که در آن زمان فضای هنری را انباشته بود و احتمالاً موجب تاخیر در پیدایش یک خط بیانی توانمند شده بود.

هولدر امروزه چهره ای غریب و جدا افتاده از جنبش سبک جوان و نمادگرایی به نظر می آید . او پس از کشف و گرایش به طبیعت گرایی و امپرسیونیسم آغازین ، به قواعدی دست یافت که از نقاشی اواخر دوران قرون وسطا و هانس هولباین مایه گرفته بود و در آن پیکرهای سبک یافته اما اساساً و دقیقاً برجسته نمایی شده بر زمینه ای از رنگ های تخت و خنثی ، جدا و تک افتاده می نمودند . جداافتادگی پیکرها از یکدیگر و نیز از بیننده ، به آنان کیفیتی از تنهایی معنوی می بخشاید ، اما این کیفیت با شیوه گرایی به کار رفته در حرکات و خطوط تزئینی کناری به حدر می رود . نقاشی های هولدر بسیار استادانه هستند و در زمان خودشان بسیار مورد پسند همگان بودند ، اما با آنکه به طور قطع در ارتباط با سنت مربوط به سبک جوان خاص کلیمت و شی یل هستند ، وگرچه برخی از تک چهره ها و منظره های طبیعی او هنوز از لحاظ دلنشینی و سادگی فراوانی که دارند جذاب اند ، ولی باز هم او چهره ای می نماید که مناسبت اصلی اش ظاهراً مربوط به دوره نزول سنت هنر نو به حد یک هنر تزئینی است .

با نگاه به گذشته آشکار می گردد که سبک جوان بیشتر به جهت اندیشه های تازه ای که پیش کشید اهمیت دارد تا به دلیل انگیزه های فوویی که به نقاشان پراستعداد و قابلیت داد . ادوارد مونک از بسیاری از جهات پدر اکسپرسیونیسم آلمانی ، جیمز انسور ، یکی از بنیانگذاران سوررئالیسم و خیال پردازی قرن بیستم ، و واسیلی کاندینسکی ، یکی از پایه گذاران انتزاعی گرایی ، همگی در دامن جنبش سبک جوان یا هنر نو پرورده شدند .

ادوارد مونک ( 1863 1944 )

جیمز انسور ( 1860 1949 )

ژرژ روئو ( 1871 1958 )

اکپرسیونیسم در آلمان

کریستیان رولفس ( 1849 1938 )

لویس کورنیت ( 1858 1925 )

پائولا مودرزون بکر ( 1876 1907 )

امیل نولده ( 1867 1956 )

ارنست لودویک کیرشنر ( 1880 1938 )

اریش هگل ( متولد 1883 )

اوتو مولر ( 1874 1930 )

ماکس پکشتاین ( 1811 1953 )

کارل اشمیت روت لوف ( متولد 1884 )

گراوورهای اکسپرسیونیستی

گروه سوار آبی

واسیلی کاندینسکی ( 1866 1944 ) تا سال 1914

فرانتس مارک ( 1880 1916 )

اگوست ماکه (1887-1914)

الکسی فن یاولنسکی ( 1864 1941 )


 

 

برای دانلود همین تحقیق "اینجا" کلیک کنید.

 

  • مجتبی قره باغی
پست مدرنیسم

چکیده:

چه بخواهیم، چه نخواهیم دنیای پست مدرن و به تبع آن هنر پست مدرن در حال گسترش است. در دنیای پست‌مدرن نقش تکثرگرایی، به وضوح دیده می‌شود که مبتنی بر احترام است. احترام به همه اقوام و فرهنگ‌ها. تکثرگرایی در نتیجه پدید آمدن دهکده جهانی است. مهم‌ترین ادعای پست مدرنیسم این است، که به مسائل انسانی روی کرده است. در دنیای پست مدرن حقوق اقلیت‌ها به رسمیت شناخته می‌شود. هنر پست مدرن متأثر از شبکه‌های جهانی است و در پی جهان وطنی شدن است. هنر پست مدرن دورگه و التقاطی است. در این دوران بیشمار هویت‌های دو گانه و ترکیبی و دورگه وجود دارد.

کلید واژه‌ها: پست مدرنیسم، عدم قطعیت، تکثرگرایی، هویت، دهکده جهانی

مقدمه

دوره‌ی مدرن که به نظر می رسید برای همیشه دوام می یابد، به تندی جزیی از گذشته می گردد. مرحله‌ی صنعتی به سرعت جای خویش را به دوره‌ی فراصنعتی می دهد. در هنرها سنت نو به ترکیبی از سنت‌های بسیار می انجامد. دوره‌ی پست- مدرن زمان انتخاب‌های مداوم است. پست مدرنیسم حیات خود را عمدتاً به عنوان مقوله‌ای دانشگاهی ومربوط به تحولات معینی درحوزه هنر آغازکرد. اما به زودی به صورت اصطلاحی توصیفی برای تمامی انواع جابجایی ها وتحولات مطرح شده در جامعه و فرهنگ معاصر درآمد. پست‌مدرنیسم یک کلیت فکری به معنای دقیق کلمه نیست، به این دلیل که تقریباً هر رشته‌ای، از فلسفه گرفته تا مطالعات فرهنگی و از جغرافیا تا تاریخ هنر، جملگی این واژه را اقتباس کرده اند. هرکدام از این حوزه ها کتاب ها و نشریاتی با زاویه دید خود در باب این موضوع به وجود آورده و پست مدرنیسم را به زبان خود تعریف کرده اند. به طور خلاصه پست مدرنیسم گسترش یافته است. اما به رغم گسترش پست مدرنیسم، راه یافتن به درون آن چندان دشوار نیست.

پست مدرنیسم عرصه‌ای است که خلاقیت و درهم شکستن قواعد، هر روز زمینه‌های جدید و غیر قابل پیش بینی را پدید می آورد. پست مدرنیسم ایجاد کننده و مشوق امکان همنشینی و نزدیکی گفتمان‌های مختلف شده است. به دلیل پدید آمدن وضعیت چندگانگی فرهنگی نگاه انسان امروز به دنیا التقاطی شده است. یکی از عوامل مهم در پست مدرن پیدایش تکثرگرایی است، که پیامد آن استیلای اینترنت، انفجار اطلاعات و پدید آمدن دهکده جهانی است. همه روزه اطلاعات عظیمی در میان قاره‌ها تبادل می شود و خبرها با سرعتی بیش ازسرعت صوت به تمام جهان مخابره می‌شوند. برمبنای تکنولوژی ارتباطی جدید، اندیشه و شیوه های زندگی درحصار جغرافیا باقی نمی‌ماند و از دریچه شبکه‌های ارتباطی به همه جای دنیا نفوذ می کند. این مسئله را به هنر پست مدرن نیز می توان تعمیم داد. با توجه به ارتباطات وسیع جهانی هنر نیز به لحاظ ماهوی دچار تنوع معنایی شده و تعاریف بسیار متفاوت‌تری به خود پذیرفته است. بنابراین بسیاری از روش ها و گرایش‌های سنتی و نو اجازه خودنمایی هنری یافته‌اند. در پست مدرنیسم هیچ سبک یا مکتب واقعی به معنای گرایش عمومی وجود ندارد. هر ایده وشی می تواند به مقام هنر راه یابد. هیچ جریان عمده و عمومی ذهنیت قالب هنری رامشخص نمی کند. هیچ اصل و قاعده ای تعیین کننده‌ی مطلق ارزش‌های هنری نیست.

دربیانی کوتاه، پست مدرنیسم عدم محدودیت درتعریف هستی و ماهیت هنر است.

قدر مسلم، درپژوهشی چند صفحه‌ای نمی توان و نباید انتظار داشت که تمامی صفات، ویژگی ها و مضامین دنیای پست مدرن و به تبع آن هنر پست مدرن را مورد بررسی قرار داد. دنیای پست مدرن به اندازة همة کرة خاکی و انسان های روی آن بزرگ و به اندازة یک کامپیوتر جیبی کوچک است. پس بررسی همه جانبه روی این مقوله از عهده یک شخص برنمی آید. در این پژوهش کوتاه سعی کرده‌ام، کمی از ویژگی‌های این دنیا و هنر مربوط به آن را مورد بررسی قرار دهم. بی شک سوالات بیشماری پیش روی قرار دارد که پاسخگویی به آنها نیاز به زمان و بررسی های بسیار وسیعی دارد. من تلاش کردم که به برخی از این سوالات به اندازه بضاعت خودم پاسخ گویم. ازجمله این که پست مدرنیسم چیست؟ و هنرآن چه گونه است؟ از چه زمان به وجود آمده است؟ دلایل به وجود آمدن پست مدرن چیست؟ منشاء پست مدرن چیست؟ پست مدرن در رد مدرنیسم است یا در ادامه آن؟ ویژگی های خاص دوران پست مدرن به طور اخص هنر پست مدرن کدام ها هستند؟ و در انتها جهان آینده راه به کجا می برد؟

به امید آن که این تلاش بسیارکوچک راهگشای قدم  های دیگر من دراین زمینه باشد. با تشکر فراوان از جناب آقای دکتر یگانه استاد و مدرس عزیز که دریچه ای به دنیای شگفت انگیز پست مدرنیسم به روی من گشودند.

برای دانلود همین تحقیق "اینجا" کلیلک کنید.

 

  • مجتبی قره باغی




مستند شمشاد برای شرکت در اولین جشنواره‏ی شمسه‏ی تهران ساخته شد . این فیلم در منطقه‏ی 12 تهران مقام برتر را از آن خود کرد و برای تقدیر به اختتامیه‏ی این جشنواره ارسال گردید.

اما ناباوارانه حتی نام فیلم هم در اختتامیه برده نشد و هیچ گونه تقدیری از آن به عمل نیامد. برای دست اندرکاران تهیه این فیلم تقدیر از نام و زنده نگه داشتن یاد شهدا مهمتر از تقدیر شدن فیلمشان است.

درباره‏ی فیلم:

در آغاز، فیلم با تصاویر آرشیوی از جنگ و جبهه شروع می شود. سپس با گره خودن و دیزالو صدای خمپاره و تیر و ترکش به آمبیانس بوق و شلوغی شهر از وادی جنگ خارج به امروز تهران داخل می شویم.

در صحنه های میدان آزادی و میدان انقلاب مشغول بودن مردم به کارهای روزمره را می بینیم. آرام آرام توسط نماهایی که یکی پس از دیگری در پی هم میایند به سوژه ‏نزدیک می شویم.

صحنه هایی همچون ایستگاه بی آر تی چهارراه ولی عصر(عج)، تئاتر شهر و  صحنه هایی که در آنها تابلوهای تجاری به وضوح به تصویر کشیده شده اول بدین علت است که باید منطقه ‏ی 12 با مکانهای معروفش معرفی می گشت و دوم اینکه در برخی از تصاویر، نمادها و نشانه هایی به کار گرفته شده.

شرح چراغ راهنمایی:

1-    چراغ قرمز است .

2-    عدد چراغ بر روی 22 می باشد و تا عدد 12 عقبگرد می کند.

در شلوغی صحنه‏ی قبل و سردرگمی مردم در چهارراه ولی عصر(عج) ، چراغ قرمز به معنی فراموشی مردم است و نخواستن.

  • ۱ نظر
  • ۰۷ اسفند ۹۰ ، ۱۷:۵۷
  • مجتبی قره باغی




دانلود با کیفیت بالا از مدیافایر

Midiafire Download

  • ۱ نظر
  • ۰۷ اسفند ۹۰ ، ۱۷:۰۲
  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات