نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۲۹۷ مطلب با موضوع «روزنامه دیواری» ثبت شده است

کافه ای برای بچه حزب اللهی ها

اما مکانی که بچه حزب اللهی‌های مدرن و تحصیل کرده دور هم جمع شوند و در کنار خلوت کردن و اوقات فراغت از کتاب و محیط فرهنگی بهره برند، وجود نداشت تا اینکه در نیمه دوم سال گذشته «کافه کراسه» در نزدیکی دانشگاه تهران پا به عرصه فرهنگی گذاشت.

به گزارش شیعه آنلاین به نقل از فارس، ساختن پاتوق و مکانی برای جمع شدن و گپ و گفت زدن در مورد مسائل سیاسی و فرهنگی و… از مواردی بود که پس از انقلاب مشروطه در ایران راه افتاد. این مکان‌ها که به سرعت به کافه شهرت پیدا کردند از‌‌ همان بدو ورود رنگ و بوی روشنفکری و غربی به خود گرفتند و مکانی برای سرو نوشیدنی‌ها و غذاهای غربی شدند. مهم‌ترین آن‌ها هم «کافه نادری» بود که چند سال پیش بساط آن برچیده شد.

این روند همچنان ادامه داشت و بعد از انقلاب نیز با توجه به مقتضیات انقلاب، توجه چندانی به ساخت مکان‌هایی برای حضور جوانان فرهیخته و تحصیل کرده مذهبی نشد. ایجاد فضایی برای گعده‌گیری قشر تحصیل کرده جوانان حزب‌اللهی‌، از نیازهایی بود که خلاء آن در سال‌های اخیر بسیار احساس می‌شد.

کافه حزب اللهی‌ها از گذشته تا امروز/ موقعیت سوق‌الجیشی «کافه‌کراسه»

سابق بر این روال بر این بود که بچه حزب اللهی‌ها از هر قشر و طبقه‌ای در مساجد و یا اماکن مذهبی دور هم جمع می‌شدند و در مورد مسائل مختلف به بحث و گفتگو می‌پرداختند و در این میان دغدغه‌های خود را مطرح می‌کردند. اما مکانی که بچه حزب اللهی‌های مدرن و تحصیل کرده دور هم جمع شوند و در کنار خلوت کردن و اوقات فراغت از کتاب و محیط فرهنگی بهره برند، وجود نداشت تا اینکه در نیمه دوم سال گذشته «کافه کراسه» در نزدیکی دانشگاه تهران پا به عرصه فرهنگی گذاشت.

«کافه کراسه» به لحاظ موقعیت در جایگاه سوق‌الجیشی خاصی قرار گرفته. در اطراف دانشگاه تهران و شاید دقیق‌تر از میدان فردوسی گرفته تا حوالی دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، کافی نت‌ها و کافی شاپ‌های فراوان و مدرنی با نام‌های گوناگون دیده می‌شوند. در این کافی شاپ‌ها در کنار خدماتی چون فروش قهوه و دیگر نوشیدنی‌های گرم و سرد، افرادی هم حضور دارند که به فال‌گیری، پیش‌گویی و کف‌خوانی مشغول هستند. پخش موسیقی غربی، دود غلیظ ناشی از استعمال دخانیات و عدم رعایت شئونات اسلامی مانع از حضور جوانان مذهبی در این اماکن می‌شد. از این رو ایجاد مکانی برای جمع شدن جوانان مذهبی در کنار این کافی شاپ‌ها اما فارغ از هیاهوی آن‌ها شدیدا احساس می‌شد.

  • ۰ نظر
  • ۱۶ مرداد ۹۲ ، ۲۲:۳۲
  • مجتبی قره باغی

«آقای رئیس جمهور»

قطعه ۲۶ ردیف عشق مقدس/ عکس و مطلب : حسین قدیانی

… نه! منظورم شیخ حسن روحانی نیست، که او را بیش از رای مردم، تفرق اصول گرایان متفرق، رئیس جمهور کرد. هی… واقعا هـــ حیف ــی…

القصه، منظورم از «آقای رئیس جمهور» نام فیلمی توقیفی از ابالقاسم طالبی است که ۳ سال پیش سی دی آن را از خود کارگردان هدیه گرفتم، اما با توجه به حرف های طالبی درباره فیلم، ترجیح دادم «آقای رئیس جمهور» را بگذارم به وقتش ببینم… یعنی همین امشب! مابین تنفیذ و تحلیف…

اگر قانونی نشد، سی دی این فیلم را قاچاقی تهیه کنید و ببینید… گناهش گردن من!!

این اثر یا بهتر بگویم این «روضه» دقیقا وصف حال این شب های ماست… این «شب های بی وطن»… که مجبوریم به شیخ حسن روحانی بگوییم «آقای رئیس جمهور»!

راستی، آقای رئیس جمهور! فقط در یک قلم مراقب باش «زنگنه» اعتدال کابینه ات را زیر «منگنه» قرار ندهد…

عجبا، یاللعجبا! با همه فرزند شهیدی ام، با این همه «نه ده»، دیروز بعد از ۱۵ سال کار، تازه خواستم در یک اداره استخدام شوم، پرس و جو کردند که قوم و خویشی حتی از وابستگان دور، مقیم خارج دارم یا نه؟!

جناب شیخ حسن! باور کن یک پای اعتدال و هر دو پای عدالت می لنگد وقتی شما «آقای رئیس جمهور» هستی و فرزندانت مقیم خارجه اند!! عاجزانه خواهش می کنم شما برای ما از نبود آزادی و این جور نبودها صحبت نکن که فقط می خندیم!!

آقای روحانی! حالا ما به احترام روزگار و حرمت بلند آموزگار، یک سری حرف ها را نمی زنیم، شما هم لااقل به پاس شعارتان یعنی اعتدال، حد قیل و قال نگه دارید.

شما دیروز در حسینیه امام خمینی در مذمت دروغ حرف زدی… می دانی دروغ یعنی چه؟! دروغ یعنی اینکه قبل از انتخابات، ادعا کنید؛ «۱۰۰ روزه اقتصاد کشور را تا حدودی سامان می دهم» خرتان که از پل انتخابات رد شد، مدعی شوید؛ «سامان دهی نسبی اقتصاد کشور، بیش از ۷۰۰ روز زمان می برد»!!

البته ما نیز مثل رهبرمان می دانیم که برای اصلاح نواقص باید صبر کرد و به دولت مهلت داد، اما بر شما فرض است که در مقام عمل با دروغ مرزبندی داشته باشید… به حرف باشد من هم بلدم دروغگو را دشمن خدا بدانم…

جناب شیخ حسن! شما کدام تندروی و افراط و احیانا نفی هولوکاست را داشتید که به محض آمدن تان تحریم تشدید شد؟؟!! این همه ناجوانمردانه، چماق تحریم را سر سیاست خارجی احمدی نژاد و تندروی جلیلی و بلکه مقاومت اصل نظام کوفتید؛ اینک بفرمایید از جنابعالی کدام خبط و خطا سر زده که اوباما با تمدید و تحریم به استقبال تان آمده؟؟!! پس کمی هوشیار باشید و این بدیهی ترین نکته ممکن را بفهمید که عداوت دشمن با ما ریشه در خون سرخ ۳۰۰ هزار شهید مظلوم دارد… و البته خیال تان تخت! «آقای رئیس جمهور» خواه شما باشی، خواه هر کس دیگری، ما از زیر تابوت شهدای سرافرازمان هرگز شانه خالی نمی کنیم، و هرگز با دشمن، سازش نمی کنیم. ما بر این باوریم که «لبخند به دشمن» اتفاقا ممد تحریم است، اما آنچه کمر کاخ سفید را می شکند، «مقاومت علیه دشمن» است و لاغیر. ما مفهوم رعنای مقاومت را از این یا آن رئیس جمهور به ارث نبرده ایم که با آمدن یا رفتن شان، درجه ایستادگی ما کم و زیاد شود. اگر هدف دشمن از ازدیاد تحریم، تسلیم کردن ماست، فاش می گوییم که فرزندان علقمه ایم… و مقاومت را، پاره کردن امان نامه را از علمدار کربلا به ارث برده ایم. «عباس مقاومت» در ردیف اصول لایتغیر ملت نستوه ماست. ملتی که خون سیدالشهدا را بارها و بارها تعبیر کرده است، هرگز دست به تغییر «ابالفضل علمدار، خامنه ای نگه دار» نمی زند.

آقای روحانی! آنچه شما باید تغییرش دهی، معایب دولت های قبلی است؛ مقاومت، ایثار، شجاعت، جانبازی، شهادت و پایمردی… در یک کلام، عباس بن علی (ع) مهم ترین محاسن ماست که شما خود نیز بدان واقفی ان شاء الله.

¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤

خوب یا بد، این روزها من یکی که با شنیدن نام «آقای رئیس جمهور» فقط و فقط یاد یک فیلم می افتم… آری، فیلم ابالقاسم طالبی از واقعیتی که اصول گرایان اکران کردند، جذاب تر، محبوب تر و عاشقانه تر است…

این متن مختصر را با احترام و اعتدال تقدیم می کنم به مسعودخان بهنود، بلکه بداند زیباتر از قلم زیبا، نفروختن آن به بی بی سی است. قلم من تا وقتی تعریف بچه بسیجی ها را پشت خود دارد، حتی به اعتراف چون شمایی نیاز ندارد. البته من خیلی به گروه پایداری نقد دارم؛ با این همه حتی یک تار از محاسن کج فهم ترین عضو این گروه را به کل دنیای آشفته شما و الباقی دوستان این سو و آن سوی آب تان نمی دهم…

  • ۰ نظر
  • ۱۶ مرداد ۹۲ ، ۰۰:۳۵
  • مجتبی قره باغی

اسطوره های آفرینش در ایران

مقدمه

بی شک سنگ نگاره های ایران نشان از تاریخی دور و دراز در این سرزمین دارند. نشان هایی از حیوانات، انسان ها ، گیاهان و زندگی . همه و همه را می توان بر روی سنگ نگاره ها یافت و می توان ساعت ها بر روی آن ها مطالعه کرد و از طرق گوناگون به بررسی آن ها پرداخت. اما شاید نماد شناسی سنگ نگاره ها یکی از بهترین راه ها برای یافتن زبانی مشترک بین ما و کسانی که این نگاره ها را بر روی سنگ ها آفریده اند باشد. با نگاهی اجمالی بر نگاره‏ها می توان به سرعت یافت که نقش بز بیشترین نقش موجود بر روی این نگاره هاست.در مورد چرایی نقش بستن بز بر روی این سنگ نگاره ها تاکنون به صورت خلاصه به مواردی اشاره کرده اند ، مهم ترین و معروف ترین آن ها اشاره ای است به داستان آفرینش انسان ، داستان روییدن گیاهی با دو برگ ( احتمالا ریواس) از نطفه ی کیومرث و هنگامی به صورت انسانی در دو جنس ( مشیه و مشیانه) در آمد.بز کوهی در این داستان حیوانی است که از مشیه و مشیانه محافظت می کند و آن دو از شیر آن می نوشند. به همین دلیل فرض شده است که بز نشان باروری و رویش است .

نکته ی جالب اینجاست ، نقوش بز کوهی همواره در کنار سرچشمه های آب پیدا می شوند. فرقی نمی کند در کجای ایران به دنبال سنگ نگاره ها بگردید. در هر حال سرچشمه ی رود ها بهترین یاری دهنده برای پیدا کردن نگاره هاست.[1] آب نیز خود شروع رویش و باروری است ، آب زهدان همه ی عالم است ، بی دلیل نیست که الهه ی آب آناهید است .دوشیزه ای برومند، زیبا و ... (هیلنز- جان ، شناخت اساطیر ایران، ترجمه ی ژاله آموزگار – احمد تفضلی ، نشر چشمه 1386، ص 38)

پس نقوش بز مسلما به آب و سرچشمه‏های آن و باروری مرتبط بوده اند. با کمی مطالعه ی سنگ نگاره ها می توان به این امر رسید که عموما سنگ نگاره های اولیه و قدیمی تر تنها به نقش بز محدود می شده اند و در مناطقی که بعدا و در دوره های متاخر تر طرح هایی بر روی سنگ نگاره ها اضافه شده (به مانند تیمره ی خمین) نقوش دیگر مانند انسان و شتر و حتی نوشته هایی به زبان عربی نیز می توان پیدا کرد. (در محوطه ی بزرگ سنگ نگاره های تیمره در خمین چند کتیبه به زبان عربی وجود دارد.)

با توجه به حروف شبه عیلامی که در بسیاری مناطق بر روی سنگ نگاره دیده میشود قدمت نگاره ها به دوران قبل از آریایی شدن ایران باز میگردد.بسیار پیش تر از زمانی که اسطوره ی آفرینش کیومرث توسط اورمزد بیان شود. ناگفته پیداست که اسطوره های آفرینش توسط اورمزد بیشتر در دوره ی ساسانیان بسط داده شده و رواج یافته (هرچند که بسیار قدیمی تر می نمایند) و در دوره های قبل تر از جمله هخامنشیان نشانی از اسطوره هایی که به گونه ای به دین زرتشت منتهی شوند یافت نمی شود. (به عنوان مثال در هیچ نوشته ی هخامنشی نامی از زرتشت نیامده است) در قبل از ساسانیان به راحتی می توان نشان میترایسم را پیدا کرد. هرچند با فرض این که کسانی که نگاره ها را خلق کرده اند از اسطوره ی کیومرث و ماجرای مشیه و مشیانه هم آگاهی داشته باشند، چرا بایستی نقش بز را به عنوان نماد سرچشمه های آب در همه جا رسم کنند ؟ شاید رسم کردن نقش گاوی که به همراه کیومرث بوده محتمل تر بوده است! (گاوی سفید همچون ماه ، که پس از پیروزی اهریمن از اندام های او 55 نوع غله و 12 نوع گیاه دارویی بر زمین رویید و نطفه ی او به ماه رسید و حیوانات مختلف را به وجود آورد.)

نکته ی جالب تر نقش زایندگی آب است ، آب همواره نشان زایندگی بوده است.سرچشمه ی زایندگی نیز مادینه است ، مادینه ای مقدس ، همواره در بسیاری از دین ها و اسطوره ها سرچشمه ی زندگی و باروری به صورت موجودی مادینه تصور می شده است. (به دو کتاب ارزشمند امان الله قرشی به نام های " ایران نامک" و " آب و کوه در اساطیر هند و ایرانی " مراجعه کنید.)

  • ۰ نظر
  • ۱۶ مرداد ۹۲ ، ۰۰:۰۴
  • مجتبی قره باغی

پیشگفتار

پیشرفت فناوری اطلاعات و ارتباطات را می توان یکی از دستاوردهای بشر دانست که در صورت استفاده صحیح از آن می تواند جامعه را به آرمان شهر(مدینه فاضله) نزدیک کند. هدف این نوشتار تبیین پدیده اثر اینترنت بر جوامع بشری از جمله بر فعالیت‎های علمی و پژوهشی، ارتباطات زیر بنایی، دنیای نوجوانان، مسائل فرهنگی جامعه و رابطه اسلام و اینترنت می باشد. به منظور فرهنگ سازی و کنترل چالشها، باید در سه راستای زیر  بصورت همزمان برنامه ریزی نمود. بعد شخصی شامل برنامه ریزی آموزش مهارتهای رایانه، افزایش دانش اطلاعاتی، آموزش زبان انگلیسی و..... ، بعد خانوادگی شامل برنامه ریزی آموزش راههای کنترل فرزندان، پیشگیری از اعتیاد به اینترنت، هویت سازی، افزایش اعتماد به نفس و.....، و در بعد اجتماعی برنامه ریزی فعالیت هایی از قبیل تنظیم قوانین و مقررات دنیای مجازی، کاهش هزینه‎ها، سهولت دسترسی به ابزار مدنظر می باشد.

 

 مقدمه

بسیاری از متخصصان و صاحب‌نظران حوزه‌های علوم مختلف اینترنت را شبکه‌ی جهانی شبکه‌ها تعریف کرده‌اند. شبکه‌ی که امکان ارتباط با یک‎دیگر و دسترسی به منابع اطلاعاتی را در سطح جهانی فراهم می‌کند. پژوهش‎گران و نویسندگان زیادی معتقد به تاثیر بالقوه و واقعی شبکه‌های الکترونیکی بر جنبه‌های مختلف رفتار و کردار انسان عصر حاضر می‌‎باشند[1].

اگرچه ممکن است درباره ماهیت جامعه، رسانه های ارتباطی و فن آوری، عقاید بسیار متفاوتی داشته باشیم، اما طولی نخواهد کشید که بسیاری از ما بپذیریم که رسانه های ارتباطی، از جمله جنبه های رایج زندگی روزانه نوین ما هستند.

  • ۰ نظر
  • ۱۵ مرداد ۹۲ ، ۲۳:۵۷
  • مجتبی قره باغی

 مقدمه

آنچه که امروز بعنوان صفت ممیزة غرب از مشرق زمین قلمداد می‌گردد یعنی تفکر سکولاریسم، در ابتدای امر مکتبی الحادی نبوده اما بعدها در اثر همکاری این مکتب با جنبش‌های ضد دینی اواخر قرن نوزدهم از طریق آثار چارلز برادلو سکولاریسم عموماً بصورت تز جداسازی دین از دولت نمایان گردیده و با مفهوم فرانسوی لیزاسیون[1] به معنای سیاست خارج ساختن امور از کنترل دولت که از عصر روشنفکری و انقلاب فرانسه نشأت گرفته نزدیکی و تقرب زیادی دارد.

در نگاه سکولاریسم خرد و تجربة انسانی جایگزینی است برای دین.

آنچنان که سن سیمون و اگوست کنت نیز در اواخر قرن نوزدهم در آثارشان به این مقوله توجه کرده اند.

سکولاریسم و آسیب‌شناسی اجتماعی

A – انحرافات اجتماعی از دیدگاه قانون و سازمان‌های اجتماعی

B – رفتارهای ضد قانونی و انحرافی

C – نهادی شدن انحرافات

 

سکولاریسم و انحرافات اجتماعی از دیدگاه قانون و سازمانهای اجتماعی

موضوع این بحث بیشتر خیانت، تقلب، بی‌عدالتی، جنایت، رشوه، فریب، گناه، سوء نیت به شیادی و خلاصه آنچه به عنوان کجروی یا انحراف است، می‌باشد.

تمام جوامع بخصوص جوامع صنعتی غرب و یا جوامع کوچک که خانواده، من و شما را تشکیل می دهند دارای فرهنگ، قوانین و مقرراتی هستند که نقض این مقررات تنفر، خشم و فعالیت دیگر مردمان جامعه را برمی‌انگیزد.

چرا اغلب مردم سعی دارند به شیوه‌هایی خاص برخلاف مقررات رفتار نمایند و یا اعمالی انجام می‌دهند تا قوانین را نقض نمایند و یا مسائلی را وارونه جلوه میدهند و یا چرا مردم در صورت آگاهی و آسایش در اکثر موارد در رعایت قوانین کوشا می‌شوند؟

برای طرح این مسئله دو شیوة بررسی ممکن است وجود داشته باشد.

  • ۰ نظر
  • ۱۵ مرداد ۹۲ ، ۲۳:۴۸
  • مجتبی قره باغی

هولوکاست این بار از زبان هالیوود؛

"قوری برنجی" یک فیلم غافل گیر کننده

یادداشت از مجتبی قره باغی

 

لینک مستقیم

این فیلم جزو معدود آثار خلاف جریان در بین تولیدات چند سال اخیر ایالات متحده است.

                                                         

"قوری برنجی" نام یکی از فیلمهای اکران شده در آمریکاست. این فیلم جزو معدود آثار خلاف جریان در بین تولیدات چند سال اخیر ایالات متحده است. "رومان ماسلر"، کارگردان این فیلم، که زیاد نام آشنا به نظر نمی رسید توانست اثری درخور و شایسته خلق کند.

تیتراژ فیلم با نقاشی و تصاویر گرافیکی ای آغاز می شود که بیننده را نسبت به موضوع فیلم هوشیار می کند. تصاویری که در آن از ستاره ی منتصب به داود نبی و کمتر از آن،صلیب عیسی مسیح "ع" استفاده شده است.

آلیس(Juno Temple) و جان (Micheal Angarano)، زوجی کم درآمد هستند که زندگی آنها با شغل جان تامین می شود.

این زوج مانند هر زوج دیگری آرزوهای دست نیافتنی در سر دارند. در صحنه های آغازین فیلم نیز این رویا با دیالوگ جان شروع می شود. "اگر یک میلون دلار داشتیم..."

به فیلم بر گردیم، "آلیس" و" جان" در مضیقه مالی قرار دارند.تا جایی که جان با کوپن غذایی که یکی از همکارانش در دستشویی جا گذاشته برای ناهار،غذا تهیه می کند. لوئیز (Alia Shawkat) و چاک (Bobby Monihan) تنها دوستان خانوادگی و صمیمی جان و آلیس هستند.

در یک سفر خارج از شهر، آلیس به یک فروشگاه نوستالوژی می رود ویک قوری زیبا را که با نقوشی خاص مزین شده می رباید و با تمام مخالفت های جان قوری را به خانه می برد.

قوری سحرآمیز اولین جادوی خود را نشان می دهد. زمانی که "آلیس" و "جان" در خواب هستند آلیس همسرش را کتک می زند.

این وسیله جادویی،خود را در اولین لطمه ای که" آلیس" به خود می زند معرفی می کند. آلیس سهوا صورتش را با لوازم آرایشی می سوزاند و همزمان با درد" آلیس" داخل قوری پر از اسکناس 100 دلاری می شود.

دست بر قضا، "جان" به خاطر بی عرضگی از کار اخراج می شود. زمانی که به خانه می رود با خانه ی آشفته و همسری زخمی مواجه می شود.

آلیس با سیلی ای که به صورت جان می زند، قضیه را برای او روشن می کند. اینجاست که زوج پی می برد برای رسیدن به آرزوی یک میلیون دلاری باید به خودشان و دیگران لطمه بزنند. البته "جان "به خاطر ترس از جادو و سحر سعی می کند قوری را به صاحب اصلیش باز گرداند که متوجه می شود پیرزن بعد از سرقت دق کرده و مرده است.

دو برادر یهودی افراطی،به سراغ "آلیس" و "جان" می روند و مدعی می شوند که مادربزرگشان زندگی خود را به خطر انداخته و قوری را در جریان هولوکاست از خطر نابودی نجات داده و آنها صاحبان قوری هستند. آنها خود را نمایندگان خداوند معرفی می کنند.

در این صحنه کارگردان،زیرکانه" هولوکاست" را زیر سوال می برد. قوری تخیلی ای که در واقعیت نمی تواند موجود باشد در جریان هولوکاست از خطرات حفظ شده. هولوکاستی که شاید خودش هم در تخیلات شکل گرفته است و وجود خارجی ندارد.

برادرها فقط پولهایی را که آنها با تحمل درد جراحات بدست آورده اند با خود می برند. زیرا قوری عواقب تلخی را برای صاحبانش به وجود خواهد آورد.

"جان" و" آلیس" با وجود اینکه پول زیادی بدست آورده اند اما حرص و طمع آلیس باعث می شود تا آنها تن به ذلت و خواری بدهند. قوری دیگر بابت جراحت جسمی به آنها پول پرداخت نمی کند. اکنون زمان آن فرا رسیده تا آنها شخصیت یکدیگر را خورد کنند و اسرار مگوی زندگیشان را فاش کنند.

زمان آن رسیده که به خاطر پول و ثروت دوستان خود را برنجانند و زندگی دیگران را از هم بپاشند.حتی به خانواده خود نیز رحم نکنند و تا پای آبروریزی خانواده آلیس هم پیش بروند. اما اینجا پایان کار نیست، آلیس تصمیم می گیرد در حین رانندگی فردی را که در حال عبور از چراغ قرمز است، زیر بگیرد که با عکس العمل به موقع جان مواجه می شود. او کوتاه نمی آید و سعی در جلب رضایت جان برای قتل خلافکاران خیابانی می کند.

اما اکنون هنگام آن است که فردی از شرق دور به کمک آلیس و جان (غرب وحشی) بشتابد و آنها را از شر سحر و جادو نجات دهد.

 دکتر لی لینگ (Stephen Park) که اجدادش نیز از گذشته رد پای قوری را در جای جای دنیا می کردند تا آن را نابود کنند،(قوری ای که می تواند در صورت آسیب خود را بازسازی کند) آنها را متقاعد می سازد تا قوری را به او تحویل دهند.

خانواده پیتون که از دوستان قدیمی آلیس هستند قوری را می دزدند. برادران یهودی سراغ آنها می روند. تیر اندازی و خونریزی منجر به کشته شدن برادرها و آن خانواده می شود.سحر قوری به خود یهودی ها نیز رحم نمی کند و آنها را نیز به هلاکت می رساند.

دکتر" لی لینگ "قوری را با خود به اقیانوس برده و آن را به آب می اندازد، بلکه دوری آن از مردم باعث آسایش و راحتی دیگران باشد. کارگردان در انتها با تمام شوخی ها و حقایقی که آشکارا از صهیونیسم عنوان می کند؛ اذعان می دارد که تنها راه جلوگیری از خونریزی و نابودگریهای صهیونیسم دور نگه داشتن آنها از انسانهاست.

قوری برنجی در مجموع فیلم خوش ساختی است گرچه کارگردان گاهی ما را از فیلم خارج می کند تا همراه با موزیک ویدئو به صحنه های بعدی پرتاب شویم و ضمنا این هم پیش می آمد که به ندرت در بعضی پلان ها متوجه عدم تداوم در بازی ها می شویم./ی2

"به نقل از باشگاه خبرنگاران"

  • مجتبی قره باغی

اکسپرسیونیسم


 

طی آخرین سال های قرن نوزدهم و نخستین سال های قرن بیستم ، فرانسه چنان بر قلمرو نقاشی و پیکره سازی مسلط شده بود که سبک های ملل دیگر آلمان ، ایتالیا ، انگلیس یا امریکا را در قیاس با آن  می توان در حدود سبک های فرعی شهرستانی به حساب آورد . البته چندین نقاش و پیکره ساز نابغه هم از این کشورها با کشورهای دیگر برخاستند مثل : ون گوک ( هلند ) ، ادوارد مونک ( نروژ ) ، جیمز انسور   ( بلژیک ) ، مداردو روسو ( ایتالیا ) . اما در بیشتر موارد ، ظهور این نقاشان فقط تاکیدی است بر برهوتی که آنان را در موطن اصلیشان قرار گرفته بود . با این همه ، بسیاری از اینان ، اگر نگویی همه شان ، در محیط پاریس پرورده شدند .

نقاشی آلمان طی بخش اعظم قرن نوزدهم در بند آرمان گرایی طبیعت گرایانه احساساتی گرفتار بود . در آخرین سال های قرن نوزدهم نفوذ مکتب فرانسوی باربیزون بیش از همه بود . این سبک در آلمان بیان رمانتیکی یافت که تا حدی پیشگویی کننده نخستین گرایش ها به اکسپرسیونیسم قرن بیستم آلمان بود . این طبیعت گرایی غنایی جنبه هایی از شیوه رنگ آمیزی امپرسیونیستی را نیز به خود جذب کرد اما بی آنکه تغییر مهمی در سرشت ذاتی خود بدهد . چهره های اصلی امپرسیونیسم آلمانی ماکس لیبرمان ، لوویس کورنیت و ماکس اسلی فوکت بودند ؛ و از میان اینها ظاهراً فقط کورنیت توانست به بیان شخصی ای دست یابد که امپرسیونیسم را به جریان های پویاتر اکسپرسیونیسم پیوند دهد .

در آغاز قرن بیستم ، نقاشان آلمانی از هر حیث آماده پذیرش تاثیرات نوین و جنبش های تازه بودند ، و از همین رو خیلی سریع شکل ها و برنامه های جنبش هنر نو را ، که روابط فرهنگی صمیمانه با انگلستان ، در دستورشان نهاده بود ، پذیرا شدند . ظاهراً تصور آرمان نوینی از هنرها و حرفه ها با هنر و صنعت برای آلمانی ها جذابیت فوری داشت ، و این سبک نوین تحت نام « سبک جوان » تبدیل به سبکی همه پسند و ملی شد . در زمانی که خلاء آشکاری در هنر آلمانی احساس می شد ، پیشرفت بعدی سبک جوان  به سوی یک معماری مدرن عقلانی و نوعی تالیف از هنرهای زیبا و هنرهای عملی ، پراهمیت ظهور هنر نو تاکید می گذارد . در قیاس با تجربیاتی که در زمینه طراحی و معماری از دل سبک جوان سربرآورد ، سهم نقاشی و پیکره سازی چندان نبود . شاید گوستاو کلیمت اتریشی نماینده اوج نوآوری در جنبش سبک جوان اتریش و نیز آلمان در زمینه نقاشی و هنرهای تزئینی باشد . فردیناند هولدر ( 1853- 1918 ) سوئیسی نمونه ایست که از گرایش های گوناگون و گاهی متضاد به طبیعت گرایی ، آرمان گرایی و نماد گرایی که در آن زمان فضای هنری را انباشته بود و احتمالاً موجب تاخیر در پیدایش یک خط بیانی توانمند شده بود.

هولدر امروزه چهره ای غریب و جدا افتاده از جنبش سبک جوان و نمادگرایی به نظر می آید . او پس از کشف و گرایش به طبیعت گرایی و امپرسیونیسم آغازین ، به قواعدی دست یافت که از نقاشی اواخر دوران قرون وسطا و هانس هولباین مایه گرفته بود و در آن پیکرهای سبک یافته اما اساساً و دقیقاً برجسته نمایی شده بر زمینه ای از رنگ های تخت و خنثی ، جدا و تک افتاده می نمودند . جداافتادگی پیکرها از یکدیگر و نیز از بیننده ، به آنان کیفیتی از تنهایی معنوی می بخشاید ، اما این کیفیت با شیوه گرایی به کار رفته در حرکات و خطوط تزئینی کناری به حدر می رود . نقاشی های هولدر بسیار استادانه هستند و در زمان خودشان بسیار مورد پسند همگان بودند ، اما با آنکه به طور قطع در ارتباط با سنت مربوط به سبک جوان خاص کلیمت و شی یل هستند ، وگرچه برخی از تک چهره ها و منظره های طبیعی او هنوز از لحاظ دلنشینی و سادگی فراوانی که دارند جذاب اند ، ولی باز هم او چهره ای می نماید که مناسبت اصلی اش ظاهراً مربوط به دوره نزول سنت هنر نو به حد یک هنر تزئینی است .

با نگاه به گذشته آشکار می گردد که سبک جوان بیشتر به جهت اندیشه های تازه ای که پیش کشید اهمیت دارد تا به دلیل انگیزه های فوویی که به نقاشان پراستعداد و قابلیت داد . ادوارد مونک از بسیاری از جهات پدر اکسپرسیونیسم آلمانی ، جیمز انسور ، یکی از بنیانگذاران سوررئالیسم و خیال پردازی قرن بیستم ، و واسیلی کاندینسکی ، یکی از پایه گذاران انتزاعی گرایی ، همگی در دامن جنبش سبک جوان یا هنر نو پرورده شدند .

ادوارد مونک ( 1863 1944 )

جیمز انسور ( 1860 1949 )

ژرژ روئو ( 1871 1958 )

اکپرسیونیسم در آلمان

کریستیان رولفس ( 1849 1938 )

لویس کورنیت ( 1858 1925 )

پائولا مودرزون بکر ( 1876 1907 )

امیل نولده ( 1867 1956 )

ارنست لودویک کیرشنر ( 1880 1938 )

اریش هگل ( متولد 1883 )

اوتو مولر ( 1874 1930 )

ماکس پکشتاین ( 1811 1953 )

کارل اشمیت روت لوف ( متولد 1884 )

گراوورهای اکسپرسیونیستی

گروه سوار آبی

واسیلی کاندینسکی ( 1866 1944 ) تا سال 1914

فرانتس مارک ( 1880 1916 )

اگوست ماکه (1887-1914)

الکسی فن یاولنسکی ( 1864 1941 )


 

 

برای دانلود همین تحقیق "اینجا" کلیک کنید.

 

  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات