پیام آور ستارگان
هنگامیکه در سال 1610، کتابِ " گالیله " با عنوان « پیام آور ستارگان » به چاپ رسید، " جان میلتون " هنوز کودک بود، اما سالها بعد در قالب اشعارش با عنوان « بهشت گمشده »، نگاه های مردّدِ گالیله را که از درونِ دوربینِ نجومی اش به اعماق بی انتهایِ آسمان می افتاد و اساسِ یک مکتبِ دینی را ویران می کرد، چنین توصیف کرد:
[ در مقابل دیدگانش ناگاه، رازهایِ دیرین و ژرف ظاهر شدند؛
اقیانوسِ تاریک و ناپیدا کران،
بدون حدّ و مرز،
بدون بُعد... ]
↓
♦ از اجمال به تفصیل:
اختراعِ دوربین نجومی؛ پایه های اعتقادیِ یهودیت و مسیحیت را سخت بی ارزش کرد.
به این معنا که اختراع این وسیله، " مرکزِ ثقل اخلاقی(!) " مغرب زمین را به کلی در هم ریخت.
این مرکزِ ثقل، انسان ها را به این باور کشانده بود که زمین نهادی آرام در مرکز آفرینش است و بشریت بدین سبب، از موقعیتی ممتاز در نظر و توجه خداوند برخوردار است... اما درست بعد از این اختراع و لوازم و تبعاتِ آن؛ همین زمین، سیّاره ای تنها و گردان در یک کهکشانِ نه چندان مهم و در گوشه ای از این عالم، وجود داشت... و غرب می بایست از خود می پرسید:
" در این صورت آیا اصولاً توجه خداوند به انسان معطوف شده است...؟ "