نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

پیام آور ستارگان

پنجشنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۲، ۰۶:۲۶ ب.ظ

 Mohsen Vakilzadeh


هنگامیکه در سال 1610، کتابِ " گالیله " با عنوان « پیام آور ستارگان » به چاپ رسید، " جان میلتون " هنوز کودک بود، اما سالها بعد در قالب اشعارش با عنوان « بهشت گمشده »، نگاه های مردّدِ گالیله را که از درونِ دوربینِ نجومی اش به اعماق بی انتهایِ آسمان می افتاد و اساسِ یک مکتبِ دینی را ویران می کرد، چنین توصیف کرد:
[ در مقابل دیدگانش ناگاه، رازهایِ دیرین و ژرف ظاهر شدند؛
اقیانوسِ تاریک و ناپیدا کران،
بدون حدّ و مرز،
بدون بُعد... ]

♦ از اجمال به تفصیل:
اختراعِ دوربین نجومی؛ پایه های اعتقادیِ یهودیت و مسیحیت را سخت بی ارزش کرد.
به این معنا که اختراع این وسیله، " مرکزِ ثقل اخلاقی(!) " مغرب زمین را به کلی در هم ریخت.
این مرکزِ ثقل، انسان ها را به این باور کشانده بود که زمین نهادی آرام در مرکز آفرینش است و بشریت بدین سبب، از موقعیتی ممتاز در نظر و توجه خداوند برخوردار است... اما درست بعد از این اختراع و لوازم و تبعاتِ آن؛ همین زمین، سیّاره ای تنها و گردان در یک کهکشانِ نه چندان مهم و در گوشه ای از این عالم، وجود داشت... و غرب می بایست از خود می پرسید:
" در این صورت آیا اصولاً توجه خداوند به انسان معطوف شده است...؟ "

  • مجتبی قره باغی

پیام آور ستارگان

گالیله

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات