نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۲۹۷ مطلب با موضوع «روزنامه دیواری» ثبت شده است

اذان امیدوار

سلام
هفته ی  گذشته هنرمند عزیز عطاءالله امیدوار به لقاءالله پیوست


سالهاست که صدای اذان قدیمی ایشون برای من حس آرامش رو به وجود آورده با تصویر اینکه در دل شب در کوه و جنگل در کلبه چوبین کنار شومینه در حال گرم کردن خودم هستم و صدای شرِق شرِق هیزم های در حال سوختن داره بهم آرامش میده بانگ اذان ایشون در جنگل طنین انداز بشه و برم سراغ دلو آب و اونو داخل چاه بندازم کمی آب بکشم و وضو بگیرم و آماده ی نماز بشم هی چه حس دل انگیزی

نمیدونم چرا تو فضای مجازی اذانی که از ایشون موجوده دو الله اکبر انتهای اذان رو نداره بنابراین خودم درستش کردم و اذان کامل رو همینجا بارگذاری کردم.

اگر دوست از لینک زیر نوای اذان ایشون رو دانلود کنید.

دانلود اذان

  • مجتبی قره باغی
چند روز ننوشتن هم کوفتگی می آورد

به نام تو

نوشتن یا ننوشتن مسئله این است.

چند روز می گذرد. هی میایی و هی می روی. یک نیم نگاه کوتاه به صفحه وبلاگ میکنی و بعد کرمت میگیرد که یک سری هم به پنل مدیریت بزنی. اوه چه خبر است! کم کم داریم بعد از گذشت حدود 10 سال به بازدید دو میلیونی نزدیک میشویم. (خب که چی؟ دیگه این ادا اطفارها (اطوار) اهمیتی نداره. امروز تو اینستا و یوتیوب یارو دو بار قر میاد بازدید روزش میشه 5 میلیون تو دنبال تومون (تنبون) واسه ف... می گردی؟)

این هم حس و حال ماست دیگر و چه کار اش می شود کرد؟

علاقه نوشتن و وبلاگ داری. گرچه جاهای دیگر هم دیدم که می شود موفق بود اما نمی ارزد. نه با شخصیت ما جور است نه مثل اینجا لذت دارد.

باز هم مثل  همیشه که میگویم بگذریم؛ بگذریم.

چند روزی بود نمی نوشتم. البت اینجا و الا روی کاغذ طرح ها و ایده هایم را هر روز مکتوب میکنم. اما اینجا که باید با تو حال و احوال کنم نبودم.

گفتم هم یک سراغی بگیرم هم یک کتابی، فیلمی چیزی معرفی بِنُمایَم.

برویم به سراغ معرفی کتاب سپس فیلم:

یک کتاب:

ورونیکا تصمیم می‌گیرد بمیرد

ورونیکا، دختر جوانی‌ که‌ به‌ دنبال‌ مرگ‌ رفته، زندگی‌ را می‌یابد. او نزدیک‌ یک‌ هفته‌ بین‌ زندگی‌ و مرگ‌ سرگردان‌ است، ولی‌ آگاهی‌اش‌ از مرگ‌ باعث‌ می‌شود شدیدتر زندگی‌ کند و کارهایی‌ را انجام‌ دهد که‌ پیش‌ از آن‌ هرگز نکرده‌ بود. ورونیکا به‌ آن‌ چه‌ ندارد می‌اندیشد و زندگی‌ خود را دوباره‌ ارزیابی‌ می‌کند.
به نظر می رسد که ورونیکا هرچه می خواهد دارد. شب ها برای تفریح بیرون می رود، با مردهای جذاب ملاقات می کند، اما شاد نیست. در زندگی اش چیزی کم است. برای همین است که صبح روز ۱۱ نوامبر سال ۱۹۹۷، تصمیم می گیرد بمیرد. با قرص دست به خودکشی می زند و هرچند خودکشی اش موفق نیست، دکتر به او می گوید که تا چند روز دیگر می میرد.

  • مجتبی قره باغی

تو این یکی دو روزه بعد از حرف‌های غیرمعقول و بی فکر مولوی گرگیج فضای مجازی به شدت متشنج و روح و روان شیعه مکدر شد. اما واکنش‌ها به شدت بدتر از اراجیف مذکور بود.

این پست رو در اینستاگرام دیدم و لینکش رو براتون میذارم تا با این نوع اندیشه ی عالمانه، حالمانه آشنا بشیم.

لینک صحبت‌های اقای حسن جعفری (کربلایی حسن جعفری)

  • مجتبی قره باغی
چراش رو نمیدونم ولی میکنن این کارو! (و معرفی کتاب)

سلام

به نام خدایی که از بدو شکل گیری ما تو رحم مادر حواسش بهمون هست

گفتم؛ چراش رو نمیدونم ولی میکنن این کارو!

نشستی بی خبر از همه جا سرت به زندگی گرمه هی به مشکلاتی میخوری

البته مشکلات جزئی. بی خبر ازینکه یکی یا یه عده ای که باهات حال نمیکنن دارن جادو جنبل میکنن تا زندگیت رو به هم بریزن

یا بالاخره یه زحمی بهت بزنن. یه عده میرن پیش این رمال ها و یه پولی میدن و از این وردهای شیطانی به اسم دعا میگیرن و شروع میکنن در شب فلان خوندن و فوت کردن از دور به تو یا از همین دست کارهای خنده دار و مسخره. اما مهم اینه که دارن این کارو میکنن و تو نمیدونی!

البته کسانی که اهل نماز هستن یه سپر ایمنی در مقابل دارن ولی این سپر جلوی زیر آب زنی ها و تهمت ها و غیبت ها رو هم میگیره آیا؟

خیلی وقته خوابهای خاصی می بینم

خوابهایی که برای تعبیرش به صورت دقیق پیگیری نمیکنم که در شب فلان و ساعت بهمان بوده یا در اول ماه و آخر برج و...

اما همین که شب ها سنگین نمیخوابم و سعی میکنم زود بخوابم و سحرخیزم و نمازهام رو نمیذارم از اول وقت بگذره کمی روی خواب هام حساسیت به خرج میدم و یه پیگیری ساده در سایتهای تعبیر خواب میکنم، البته با دادن صدقه هم سعی می کنم دفع بلا کنم.

حقیقتا قبلا خیلی بها به این چیز ها نمی دادم، نه اینکه بگم الان بهای چندانی میدم نه! ولی واقعیتش ذهنم رو درگیر میکنه.

نماز اول وقت خودش یه فایروال حرفه ای در مقابل دشمنی های انسان ها و اجنه است. اما در کنارش مثل بنزین سوپر و اوکتان، باید یه سری تقویتی ها رو هم به کار ببری، مثلا خوندن معوذتین در نمازهای ادا و یا در زمان های غیر نماز و هر زمانی که وقت داشتی، به نیت دور شدن از بلایا.

دعاهای زیادی نقل شدن که به نظرم خود کلام خدا موثرتر از هر تجویز دیگه ایه که قال و منقوله...

فیلم ها و سریال های زیادی ساخته شدن چه خارجی چه ایرانی؛ در خصوص همین شرارت هایی که بر علیه آدمها انجام میشه و بیشتر اینها از ذهن مریض یک نویسنده نبوده و یه مصداق بارز و واقعی داشته که اون رو به فیلم مبدل کردن.

خیلی دوست دارم تصورات خودم رو در این زمینه و موکلین و فرشته ها و مامورینی که در خدمت خدا و در کنار انسان هستن بنویسم اما چون تخصصی ندارم بیشتر شبیه یه داستان و فیلم نامه میشه تا ارائه ای با آگاهی از این مطلب.

اما در جاهایی خوندم که اون کسانی که جلوی اشرار و شرارت هاشون (جن و انس) رو می گیرن همین مامورین وظیفه ی خدا هستن که در کنار ما در حال انجام فعالیت های روزمره شون هستن. مثل کسانی که گزارش کارهای روز مارو از قبیل نماز، حق الناس و فلان و بهمان به خدا میرسونن.

برخی از اونها وظیفه شون حفظ ما در مقابل خطرات و شرارت ها است.

خواب های چند وقت اخیر من، باعث شدن تا در مورد چشم زخم و دشمنی از سوی دشمنانی که در خواب های من به انحاء مختلف و ظواهر گوناگون ظهور  می کنن و به من هشدار داده می شن جستجویی کنم که چطور ایمن بمونم در مقابلشون و با پناه بردن به برخی سوره های خاص مثل معوذتین از شر اونها خلاص بشم.

فکر نکنید این دشمن ها خیلی دورنااااا!!!!  نه ممکنه همین دوست و همکار همیشگتون باشن که مثلا بعضی از بهترین ساعات روزتون و خوشگذرونی هاتون رو با اونها هستید. اما اونها اون چیزی که فکر میکنید نیستن و به خاطر عقده های فروخوردشون در زندگی از شما متنفرن اما اون رو بروز نمیدن.

قبلا هم یه مطلب درباره خودم و حس حسادت نوشته بودم. برخی از ما آدمها به خاطر ساده بودنمون به لحاظ احلاقی و دور بودن از این مسایل، با این رفتارها آشنا نیستیم و فقط یه چیزی از معلم ها و روحانیت پای منبر ها شنیدیم و اصلا برامون عینیت پیدا نکرده. و علت اینه که یکی همیشه هوامون رو داشته اما هر چی به برخی موفقیت ها و خوشبختی ها تو زندگی نزدیکتر می شی این دشمنی هاو دشمن ها بیشتر و بیشتر میشن.

برای همین میگن هیچ وقت تو چشم نیا، مراقب باش چیزی که داری رو به رخ نکشی حتی ناخواسته، چون اون چیزی که داری واقعا هیچی به حساب نمیاد در مقابل چیزهایی که تو این دنیا هست و دیگران دارن اما، داشته ی تو، تو چشم اونی که کنارته میاد و وای اگر اون شخص حسادت کنه...

کاری میخوای بکنی داد نزن، جار نزن! چون کارو شروع نکرده از بنیان و ریشه میزننش فقط با چشم زخم و ورد و حسادت...

تمام این مطالبی که نوشتم به نظر املی و دور از عقل و علم و ناسازگار با قرن زیست ما میاد اما چه بخوای باور کنی و چه نخوای این ها وجود دارن و اتفاق میفتن. همون هایی که این حرفها رو املی و دور از علم میدونن، به خیال خودشون اینهارو طی یک دگردیسی علمیش کردن و با موج و ارتعاش و مغز و فلان دارن همین تعابیر رو به کار میبرن و البته دکون دستگاه خودشون رو هم راه انداختن.

خسته شدم دیگه ! ؛ بریم یه کتاب خوب معرفی کنم بهتون.

کتاب، هنر همیشه بر حق بودن

(38 راه برای پیروزی در هنگامی که شکست خورده اید)

گرامی؛ این کتاب رو معرفی کردم تا بعد از مطالعه طرفت رو بشناسی و بدونی چطوری در مقابل آدم های پست فطرت باید حواست رو جمع کنی که داره در اوج بی شرافتی تو رو اذیت میکنه یا نه؛ و الا قصدم این نیست که از این نکات برای همون رفتار شنیع بر علیه دیگران ازش استفاده کنی.

کتابی که نکات خوبی بهت آموزش میده برای مباحثه و مجادله.




نقل قول
- "آگاهی از مغالطات و تسلط بر فریبکاری‌ها همیشه با هدف کلاه‌برداری یا غلبه بر دیگران از موضع غیرعقلانی و غیرمنطقی و با هدف زورگویی صورت نمی‌گیرد؛ بلکه بسیاری از اوقات برای پیروزی در مباحثه با دیگران و دفاع و حمایت از موضعمان به‌خصوص در مواقعی که حق با ماست و استدلال قوی در دست نداریم، نیازمند آگاهی از این روش‌های فریبکارانه هستیم. آرتور شوپنهاور در کتاب هنر همیشه بر حق بودن تلاش کرده به شکلی ساده و مختصر انواع عام مغالطات و تکنیک‌های جدل را توضیح دهد و در جاهایی که نیاز بوده نمونه‌ها و مثال‌هایی از دنیای حقیقی برای مخاطب ارائه دهد." (به نقل از حسین قربانی در سایتش)

  • مجتبی قره باغی
اول وقت
(قبل از خوندن یادداشت باید بگم که در قسمت ادامه مطلب به زمان دقیق نماز و نقل قول اون از نگاه آیت الله قاضی توجه کنید)

بسم الله

همین ابتدا به ساکن عرض کنم که اینجانب فقط به عشقی که دارم، قصد کردم این مطلب رو بذارم

نه ظاهر الصلاتم، نه مومن فلان حال، نه خشک مذهب، نه هر چیزی که ممکنه تصورش رو بکنید

البته به این قضیه معتقدم با زدن ماسک خوبی و بدی به مرور میشه به اون ماسک شبیه شد اگر قصد همین باشه نه برای تزویر

بگذریم

من مدتی قبل، کم نیست و زیاد هم نیست؛ یه قراری گذاشتم با خدا برای نماز اول وقت. تا اون موقع هم ازین جملات نماز اول فلان میکنه و بهمان میکنه تو مساجد از همین آخوندایی که خودشون به نماز دیر میرسن و جماعت رو معطل خودشون میکنن زیاد شنیده بودم.

منتها اینبار با خدا بستم؛ گفتم همه ی اینا به کنار، میخوام به موقع ترین کاری که میکنم کاری باشه که خودت گفتی

صدای اذان میاد سر نماز باشم چه جماعت شروع کرده باشه چه نه من شروع میکنم

نمیخوام معطلت کنم نه تو رو، نه اونایی که نشستن تا گزارش نماز رو منتقل کنن بهت (این رو باید قلبا بهش اعتقاد داشته باشی که مامورانی برای انتقال گزارشات روزانه ما معطل کارهای ما هستن و اگر میخوای معطل نشی تو زندگی نباید اونا رو معطل کنی چون دین ما گردن اونها می مونه و ممکنه یه روز صداشون در بیاد که معطلم کردی و خدا معطلت کنه - پس هر وقت دیدی هر جا کار داری و معطلی، بدون یه جا یکی رو معطل کردی)

بارها شنیده بودم که میگفتن تو شروع کن نمازت رو اول وقت بخون، برای نماز صبح اگر خواب می مونی بیدارت میکنن. آره منم بهش رسیدم. بیدارت میکنن. منتها اونها کی هستن و چی هستن؟! من میگم اونها خود ماییم. اون ما و اون منی که دیگه دلش نمیاد نماز اول وقت رو از دست بدی. همون "من" تو خواب به هزار ترفند بیدارت میکنه.

هی میزنم به این شاخه و اون شاخه و نمیرم سراغ اصل مطلب؛

دیشب یه ویدیو دیدم که یکی به نقل از آقای بهجت و ایشون به نقل از آقای قاضی درباره نماز اول وقت گفتن که اگر کسی بخونه و مساله ای و مشکلی داشت و حل نشد من (آقای قاضی) رو لعن کنه

امروز یه سرچی کردم و چند تا ویدئو از آقای بهجت دیدم که هر دو رو لینک میذارم اینجا

بعضی ممکنه بگن اون نماز باید نماز خاصی باشه و ازین دست حرفها که آقای بهجت این حرف رو رد کردن و موکدا میگن نماز اول وقت "همین"

لینک - آقای بهجت به نقل از آقای قاضی (اگر نشد مرا لعن کنید - در پایان این ویدئو بحث حضور قلب در همون نماز اول وقت رو هم مطرح میکنن)

نماز اول وقت از نگاه آیت الله قاضی

به نقل از سایت عرفان علامه قاضی

  • مجتبی قره باغی
یک فیلم، یک کتاب + معرفی کتاب

سلام به روی ماهتون

امروز قصد دارم هم یه فیلم خوب معرفی کنم بهتون هم یه کتاب خوب

این فیلم رو اگر زبان اصلیش رو هم دانلود کنید مشکل سانسوری نداره تا جایی که خاطرمه

فیلم البته مال سال 1392 2014ه و اولین فیلم بلند کارگردان دیمین شزله

ویپلش  Whiplash

موضوع فیلم درباره موسیقیه و تم اصلی فیلم درباره تلاش (البته نظر من اینه و میشه تم های دیگه های تصور کرد)

پسر نوجوانی که عاشق درام نوازیه و کمی تو این کار ضعیفه و احتیاج به تمرین با استادی حرفه ای داره که تو این مسیر با مشکلاتی روبرو میشه

حتما این فیلم که یکی از شاهکارهای دیمن هست رو ببینید

لینک دانلود دوبله ی فیلم رو همراه نسخه زبان اصلی براتون میذارم

دوبله

زبان اصلی با زیررنویس فارسی

و حالا بریم سراغ یه کتاب

زن زیادی اثری از زنده یاد جلال آل احمد

نثری تقریبا روان با آن ادبیات خاص جلال که شیرینی خاصی در بیان ایجاد میکند و تصوری زیبا از دوران قدیم در ذهن می سازد.

آن دوران مردسالارانه را به راحتی میتوان از لابه لای داستانی که حتی مردها در آن حضور ندارند نیز حس کرد.

این کتاب رو در اپلیکیشن طاقچه میتونید به صورت رایگان دانلود کنید و بخونید. یکی از مزایاش اینه که کتاب پی دی اف نیست و میتونید اندازه فونت، سطرها و غیره و ذلک رو درش تغییر بدید

قسمتی از متن داستان رو از طاقچه اسکرین گرفتن براتون

  • مجتبی قره باغی
حسبی الله

باید باور کنم و ایمان بیارم به آیه ی زیر
حسبی الله لااله الا هو....

برای همین میگه ای کسانی که ایمان آورده اید ایمان بیاورید...

من شخصا ایمان آوردم، یعنی همون ایمان آوردن به خدا و پیامبر و پذیرفتن و تسلیم

اما آیا واقعا ایمان دارم تو همه چی؟

یعنی اگر فلان اتفاق بیفته برام میتونم بگم خدایا خیالم تخته و پشتم گرمه بهت؟

شخصا دارم تلاشم رو میکنم

دارم سعی میکنم تا اون ایمان رو هم بهش دست پیدا کنم

اما میدونم سخته و خیلی جاها کم میارم

پس خدایا ادعا نمیکنم که نخوای تست بگیری ازم

اگرم خواستی محک‌ام بزنی، تو رو جان عزیزت رو عزیزام اینکارو نکنیا

نوکرم به مولا...

و اما؛ فرمودن هر وقت مشکل داشتی این آیه رو بخون تا مشکلت رفع بشه

کی به کی فرموده؟

خدا به رسول...

یعنی وعده ی کسیست که خلف وعده نمیکنه به کسی که مردم رو به ایمان به اون کس دعوت کرده

پس خیالمون ازین بابت راحته که انگار کلید قفل و رمز گاوصندوقی رو بهمون دادن که داخلش معجزه است

  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات