نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۶۰۵ مطلب توسط «مجتبی قره باغی» ثبت شده است

درد دلهای محمدحسین فرح بخش درباره سینمای دفاع مقدس - درباره جنگ و شهدا و جانبازان - درباره مسئولین و ... - راش به صورت کات نخورده و بدون تایتل روی سایت قرار گرفته که دوستان و خبرنگاران محترم بتونن از تصویر برای کارهاشون استفاده کنن.

سیزدهمین جشنواره مقاومت - 93

  • مجتبی قره باغی

مصاحبه دکتر چمران درباره فیلم چ عمو ابراهیم - این مصاحبه بدون تایتل و نشانی روی سایت قرار گرفت تا دوستانی که می خوان از تصویر استفاده کنن به مشکل نخورن

  • مجتبی قره باغی

هزاران ترک شیرازی برنجانند اگر دل را

من از حافظ به رنج آیم که دستم داده محمل را

"هاتف"

  • مجتبی قره باغی

دوستان عزیز سلام

فیلم کوتاه کیومرث که بنده و عده ای از دوستان ساخته بودیم و البته در سایتهای مختلف، همچنین اپارات بنده منتشر شده بودبا تغییری بسیار جزئی در جشنواره عمار اکران خواهد شد.

مکان: سینما فلسطین - سالن یک

زمان: روز چهارشنبه هفدهم دیماه ساعت چهارده و چهل دقیقه

زمان فیلم: دو دقیقه

خوشحال میشم دعوتتون کنم برای تماشای کار

البته دلمم نمیاد از راه دور کسی رو به خاطر دو دقیقه کار معمولی تا اونجا به زحمت بندازم

منتها در جشنواره فیلمها و مستندها و انیمیشن های خوبی خواهید دید

یکی دو تا از دوستان بنده هم امسال با چندین کار در بخشهای مختلف شرکت کردن

حسین فریدون جاه و ایمان گودرزی با یک کار داستانی بلند و دو مستند در جشنواره حضور دارن

  • مجتبی قره باغی

کاری از : مجتبی قره باغی

هر کسی از ظن خود شد یار من

بنا به درخواست محل کارم این ویدئوی به اصطلاح مستند رو با یه سری راشهای داغون اینترنتی و با کمک موزیک هایی که به نظر خودم به شدت رو کار نشسته خروجی گرفتم به نام "میم مثل فتنه".


  • مجتبی قره باغی

شور غزل اینقدر منو گرفت که نتونستم امشب تمومش نکنم.

"عهد"

بعد از دعای صبح, عهد شبم را شکسته ام

عهدی که بسته در نماز شبم را شکسته ام

با اینکه کار هر شب من توبه گشته است

پیوسته عهد و حرف خودم را شکسته ام

گاهی نشاید البته این نیز دائم است

در کوی لطف تو ادبم را شکسته ام

شادم به شادی شیوا, آن نگار ترک

جانا ببین که ورد لبم را شکسته ام

ای داد پای این معامله ها با خدای خویش

دیدم چگونه صد نسبم را شکسته ام

هاتف، حدیث آن عربی را شنیده ای؟

با توبه هسته ی رطبم را شکسته ام

مجتبی قره باغی (هاتف ری)

  • مجتبی قره باغی

یکی دو روزه دوست دارم غزلی که تو مغزم مدام میچرخه رو بگمو تمومش کنم

اما یه حسی دارم باهاش

با همین چند بیتی که گفتم دارم عشق بازی میکنم

 یه کمیش رو مینویسم براتون رفقای مهربون:

بعد از دعای صبح، عهد شبم را شکسته ام

عهدی که بسته در نماز شبم را شکسته ام

با اینکه کار هر شب و روزم توبه گشته است

پیوسته عهد و حرف خودم را شکسته ام

شادم به شادی شیوا آن نگار ترک

...

  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات