نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روبه و زاغ» ثبت شده است

کلاغم کلاغی سیاهم کلاغ

تو را میدهم پند و شرط بلاغ

نزن بر تنم چوب و سنگ گران

منم مثل تو احساس دارم الاغ

پنیری مرا بود بر منقار و نیست

هنوز بابتش میزنندم چماق

مرا روبه داستان ندادم فریب

تو باعث شدی ژان بمیکم سماق

من آنم که رستم بود پهلوان

که مالید روبه به ماتحت زاغ

مجتبی قره باغی (هاتف ری)

  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات