نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خداوند جان» ثبت شده است

سلام ای خدا بهترینم سلام

گنهکار درگاه تو، از زمینم، سلام

من آنم که رستم بود پهلوان

تو دانی که من کمترینم سلام

سلام از زمینی ترین ذره خاکیت

سلام علیک ذره بینم سلام

تو دانای سری که مشکل چرا

بر عشق افتاده، عاشق ترینم سلام

همه چاره سازند و بی چاره اند

تویی اخرین چاره ام، واپسینم سلام

ز هاتف سلام علیکم علیکم سلام

سلام از ازل تا ابد، بی‌قرینم سلام

مجتب قره باغی ( هاتف ری)

دانلود موزیک

  • مجتبی قره باغی

پروردگار عالم

به نام خداوند بخشنده مهربان

سلام بر تو ای کودک ای نوجوان

خدا کیست میدانی ای جان من؟

همو که به یک لحظه در یک زمان

بنا کرد کوه و دریا ولی این همه

سر سوزن اند از عالم بی کران 

چراغانی و نور شب را ببین

ستاره چراغ زمینست در آسمان

همه روشنایی و نور در جهان از یکیست

ز خورشید و خورشید از قدرتی پر توان

خداوند واحد خداوند نور

خداوند مالک همان پادشاه جهان

بیا بابت این همه لطف بی حد او

تشکر کنیم از خدا خالق بندگان

تو هم همچو هاتف نما شکر او

تشکر برای همه آشکار و نهان

مجتبی قره باغی (هاتف ری)

  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات