نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خدا» ثبت شده است

مگه لحظه ای بی اضطراب هست؟

لج کردم

با دنیا

با خدا

با زندگی

با وطنم که این سالها همه چیز بوده جز وطنم

خسته ام

خیلی به سرم میزنه که همه چیزو ول کنم برم

دژاوو!

اما انگار همه چیز برام اشناس

اصلا دنیای دیگه ای وجود داره؟

پس چرا همه چیز اشناس؟

یعنی دارم دنیای قبلیم رو دوباره تکرار میکنم؟

اینکه خیلی بده!

نه شاید داره بهم اثبات میشه این اینده ایه که خوابش رو دیدم و قراره به خاطر افعال اونروزم به این اینده برسم!

یعنی قبلا خواب اینده رو دیدم که امروز یهو اون برام اشناس؟

ای داد اگر اینطوری باشه کابوس هم زیاد دیدم.

تو یکی دو سال گذشته خوابهای زیادی دیدم که دارم تو خیابونا با دشمنی که اومده مردمم رو بکشه و خاکم رو بگیره میجنگم و خیلی وقتها هم از دستشون فرار میکردیم.

یعنی باز قراره برای خاک و وطنی که فقط توش بدنیا اومدم و هیچی جز بدبختی برام نداشته بجنگیم؟

خدایا تو چی؟

از این خاک خسته شدم!

دارم از تو هم خسته میشم که فقط داری نگاه میکنی...

لج کردم؟

خستم!

می‌خوام همه چیزو رها کنم برم.

خیلی خودمو تهدید کردم.

زخم روده ام داره بدتر میشه انگار.

مگه لحظه ای بی اضطراب هست؟

باید برم...

.

با صدای خودم

  • مجتبی قره باغی
اول وقت
(قبل از خوندن یادداشت باید بگم که در قسمت ادامه مطلب به زمان دقیق نماز و نقل قول اون از نگاه آیت الله قاضی توجه کنید)

بسم الله

همین ابتدا به ساکن عرض کنم که اینجانب فقط به عشقی که دارم، قصد کردم این مطلب رو بذارم

نه ظاهر الصلاتم، نه مومن فلان حال، نه خشک مذهب، نه هر چیزی که ممکنه تصورش رو بکنید

البته به این قضیه معتقدم با زدن ماسک خوبی و بدی به مرور میشه به اون ماسک شبیه شد اگر قصد همین باشه نه برای تزویر

بگذریم

من مدتی قبل، کم نیست و زیاد هم نیست؛ یه قراری گذاشتم با خدا برای نماز اول وقت. تا اون موقع هم ازین جملات نماز اول فلان میکنه و بهمان میکنه تو مساجد از همین آخوندایی که خودشون به نماز دیر میرسن و جماعت رو معطل خودشون میکنن زیاد شنیده بودم.

منتها اینبار با خدا بستم؛ گفتم همه ی اینا به کنار، میخوام به موقع ترین کاری که میکنم کاری باشه که خودت گفتی

صدای اذان میاد سر نماز باشم چه جماعت شروع کرده باشه چه نه من شروع میکنم

نمیخوام معطلت کنم نه تو رو، نه اونایی که نشستن تا گزارش نماز رو منتقل کنن بهت (این رو باید قلبا بهش اعتقاد داشته باشی که مامورانی برای انتقال گزارشات روزانه ما معطل کارهای ما هستن و اگر میخوای معطل نشی تو زندگی نباید اونا رو معطل کنی چون دین ما گردن اونها می مونه و ممکنه یه روز صداشون در بیاد که معطلم کردی و خدا معطلت کنه - پس هر وقت دیدی هر جا کار داری و معطلی، بدون یه جا یکی رو معطل کردی)

بارها شنیده بودم که میگفتن تو شروع کن نمازت رو اول وقت بخون، برای نماز صبح اگر خواب می مونی بیدارت میکنن. آره منم بهش رسیدم. بیدارت میکنن. منتها اونها کی هستن و چی هستن؟! من میگم اونها خود ماییم. اون ما و اون منی که دیگه دلش نمیاد نماز اول وقت رو از دست بدی. همون "من" تو خواب به هزار ترفند بیدارت میکنه.

هی میزنم به این شاخه و اون شاخه و نمیرم سراغ اصل مطلب؛

دیشب یه ویدیو دیدم که یکی به نقل از آقای بهجت و ایشون به نقل از آقای قاضی درباره نماز اول وقت گفتن که اگر کسی بخونه و مساله ای و مشکلی داشت و حل نشد من (آقای قاضی) رو لعن کنه

امروز یه سرچی کردم و چند تا ویدئو از آقای بهجت دیدم که هر دو رو لینک میذارم اینجا

بعضی ممکنه بگن اون نماز باید نماز خاصی باشه و ازین دست حرفها که آقای بهجت این حرف رو رد کردن و موکدا میگن نماز اول وقت "همین"

لینک - آقای بهجت به نقل از آقای قاضی (اگر نشد مرا لعن کنید - در پایان این ویدئو بحث حضور قلب در همون نماز اول وقت رو هم مطرح میکنن)

نماز اول وقت از نگاه آیت الله قاضی

به نقل از سایت عرفان علامه قاضی

  • مجتبی قره باغی
حسبی الله

باید باور کنم و ایمان بیارم به آیه ی زیر
حسبی الله لااله الا هو....

برای همین میگه ای کسانی که ایمان آورده اید ایمان بیاورید...

من شخصا ایمان آوردم، یعنی همون ایمان آوردن به خدا و پیامبر و پذیرفتن و تسلیم

اما آیا واقعا ایمان دارم تو همه چی؟

یعنی اگر فلان اتفاق بیفته برام میتونم بگم خدایا خیالم تخته و پشتم گرمه بهت؟

شخصا دارم تلاشم رو میکنم

دارم سعی میکنم تا اون ایمان رو هم بهش دست پیدا کنم

اما میدونم سخته و خیلی جاها کم میارم

پس خدایا ادعا نمیکنم که نخوای تست بگیری ازم

اگرم خواستی محک‌ام بزنی، تو رو جان عزیزت رو عزیزام اینکارو نکنیا

نوکرم به مولا...

و اما؛ فرمودن هر وقت مشکل داشتی این آیه رو بخون تا مشکلت رفع بشه

کی به کی فرموده؟

خدا به رسول...

یعنی وعده ی کسیست که خلف وعده نمیکنه به کسی که مردم رو به ایمان به اون کس دعوت کرده

پس خیالمون ازین بابت راحته که انگار کلید قفل و رمز گاوصندوقی رو بهمون دادن که داخلش معجزه است

  • مجتبی قره باغی
شیدایی!

وسوسه خوشبوست مانند رایحه روح نواز غذایی روی چراغ.
گناه خوش طعم ترین و لذت بخش ترین غذای دنیاست حتی اگر گرسنه نباشی.
و بدی (شیطان) همیشه چند قدم جلوتر از تو دارد غذایی لذیذ طبخ می کند برای تو و هر که بخواهد پای این سفره ی گسترده بنشیند!
آه!
چگونه باید دست از لذائذ کشید، فقط با تصورِ شاید محالی که خوبی (خدا) برایت به متنی ترسیم کرده است؟!
خوبی! پر از تناقضم. لحظه ای چنان برای تو میتپم که روحم سرشار از مسرت و بی تابی وصف ناپذیری می گردد و لحظه ای بعد پر از اضطراب! به خاطر ایمان نداشته ام و یقینِ دست نیافته ام.
معبود من! هر که هستی با هر عنوانی؛
ناقصم! ناقص العقلی که دوست دارد آنچه باید، باشد؛ ناقص الجسمی که توان آنچه تو می خواهی شدن را ندارد!
و به گمانم جز عشق، درمانی بر این شوریده حالی نیست! تسلیم!


دکلمه با صدای خودم


متن، میکس و صدا: خودم
موزیک: آلبوم Fringe Element - Crimson تراک  Dark Forest

 
bayan tools با صدای مجتبی قره‌باغیوسوسه

دانلود موزیک

  • ۰ نظر
  • ۰۶ شهریور ۰۰ ، ۱۷:۰۳
  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات