نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

دو تکه استخوان

چهارشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۲، ۰۶:۵۹ ب.ظ

مادر کمی صبر شاید

با وزنی اندک

حتی سبکتر از تولد

سنگینی غمی را

برایت هدیه آورم

غمی کوچک اما

به بزرگی ندیدنم

خاطره ای کوچک اما

به بزرگی یادآوریش

مادر...

می خندی وقتی میروم اما می گریی

و می گریی وقتی می آیم ولی من خندیدم

مادر طنین صدایت در گوشم

آرام کرد و سکوت شد

صدای موج خمپاره

اکنون خمپاره در زمین است و من با ملائک در آسمان

مادر وزنم را تحمل کن

من آمدم

اینبار با دو تکه استخوان

 

مجتبی قره باغی

  • مجتبی قره باغی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات