ممنوعیت ها
#دلم_از_همه_ممنوعیت_ها_خسته_شده
سالهاست دلم میخواهد به یک بانک #دستبرد بزنم از سر تفنن.
به پولش هیچ احتیاجی ندارم، میخواهم از بالای پل روی سر #مردم بریزم،
مردم هم پولها را لگد مال کنند، رد شوند و بروند بی اعتنا، از سر مایه داری
دلم میخواهد به همه #مسئولین مملکتم #فحش بدهم و بگویم دیگر هیچ اعتقادی به #انقلاب ندارم، البته تنم میخارد اما اصلا شباهتی به #ستار_بهشتی ندارم.
شاید هم خسته ام و دارم #جفنگ مینویسم
گاهی هم دلم میخواهد این کشور را به نفع مردم رها کنم و به کشورهای فقیر و بیچاره ای چون #سوییس و #نروژ هجرت کنم تا شاید بتوانم آنجا برای مردم مفیدتر باشم.
اصلا شاید آنجا هم انقلاب راه انداختیم تا لازم نباشد فعالان سیاسی کشورمان برای صادرات انقلاب در بسته های کوچک به دیگر کشورها اذیت شوند و بیشتر به فکر فروش و صادرات #پسته و رسیدگی به امور #محرومان #فرمانیه و #نیاوران و دیگر #مناطق_محروم #شمال #تهران باشند.
دلم میخواهد به #هاشمی_رفسنجانی فحش بدهم، به #ناطق_نوری هم. دوست دارم به هاشمی بگویم #دیوث، به #لاریجانی ها هم.
اما در عوض بار دیاثت را از اعمال روزانه آن مرد بر دارم تا زنش مشغول پخت و پز در خانه شود یا دخترش مشغول #تحصیل.
دوست دارم پایم را فراتر بگذارم و راحت فحش عمه ننه بدهم به حاکمانی که چشم بر این همه ظلم بسته اند در هر جای دنیا.
دوست دارم #امام_زمان را خفت کنم و هر چه دارد و ندارد را بدزدم تا سری به #قوه_قضاییه بزند، اصلا شاید دلش خواست #ظهور کند!!؟
میدانم البته که از سر لطف از من میگذرد مانند پدرش امام حسن مجتبی.
دلم میخواهد دراز بکشم و بگوید بزن، یک، دو، سه...
.
برداشتی کاملا آزاد و بی ربط از یادداشت #منصوره_اولیایی به نام: دلم از همه ممنوعیت ها خسته شده
.
(این یادداشت چرند و جفنگ بود ولی پای جفنگیاتم می ایستم)
دوستان ناراحت نشید ازین پستم
این سهم من از سفره انقلابه 😉
- ۹۵/۰۵/۲۳