فیلم نامه «کابوس های همیشه گی»
فیلم نامه: «کابوس های همیشه گی»
"با رای دادن و ثبت نظر برای مطالب، ما را در ارائه بهتر دیگر مقالات و تحقیقات یاری کنید."
فیلم نامه: «کابوس های همیشه گی»
1- شب، خارجی، گورستان
ماه بدر کامل است. آسمان صاف است. از درون گوری ماه در آسمان قاب گرفته شده است. یک مشت خاک روی دوربین ریخته میشود و بعد یک مشت خاک دیگر، بعد از چند مشت یک بیل خاک و بعد چند بیل تا صفحه کاملا سیاه میشود.
صدای زوزهی باد. صدای زنگ ساعت. صدای شکسته شدن در چوبی. صدای مودم در هنگام وصل شدن به شبکهی اینترنت.
2- شب، داخلی، صفحهی مونیتور
صفحهی کاملا سیاه مونیتور. تصویر مبهم زنی با موهای بلند روی شیشهی مونیتور ظاهر میشود.
صدای شکسته شدن در چوبی قطع میشود.
مکاننما به صورت خط تیره خاموش روشن میشود.
صدای مودم در هنگام وصل شدن به شبکهی اینترنت قطع میشود.
صدای زنگ ساعت و فن کامپیوتر به گوش میرسد.
حروف و کلمات تایپ میشود.
متن: مردهی مرده، توی گور
مکث میکند. کلمهی "گور" را با بک اسپیس حرف به حرف پاک میکند و مینویسد
"تابوت"
متن: تابوت، دراز به دراز خوابیده باشی؛ آخرین میخ تابوت کوبیده شود، تق تق تق...
دستها روی صفحهکلید در حال تایپ است. دستهای ظریف با انگشتان کشیده، مانند نواختن پیانو تایپ میکند.
متن: ته گور، مشت مشت، بیل بیل خاک رویات بریزند؛ بعد، شادی مبهمی توی دلات موج بزند که به پایان رسید تمام آن حقارتها؛ لرزیدنها؛ از ته دل از خود بریدنها؛ پیمان بستنها، شکستنها
دست راست بالا میرود و پس از مکث کوتاهی پایین میآید شروع به تایپ میکند. انگشت اشاره و شست خیس است.
متن: ؛ گریستنها؛ دلبستنها، گسستنها؛ به دست آوردنها، از دست دادنها؛...
صدای زنگ ساعت بسیار کم رمق هنوز به گوش میرسد. دست به طرف ساعت میرود و آن را خاموش میکند. دست روی صفحهکلید برمیگردد و تایپ میکند.
متن: وای اگر آن داسبدست خوش قد و بالا نبود چه عذاب مکرری میشد، زندهگی.
دست به طرف پخشصوتی که کنار کامپیوتر است میرود و دکمهی پخش را فشار میدهد. موسیقی فلوت مجار پخش میشود.
دست موس را میگیرد روی آیکن Post میرود و کلیک میکند. صفحهی مونیتور سیاه میشود.
3- شب، داخلی، حمام
سیاهی کمکم شکل میگیرد. موهای سیاه خیسی به صورت کاملا مبهم دیده میشود.
موسیقی فلوت مجار پخش میشود.
صدای ریزش آب.
تیغی موها را میتراشد. پوست بسیار سفید سر، از زیر موها نمایان میشود.
4- روز، داخلی، آشپزخانه
صدای ریزش آب از سکانس قبل هنوز میآید.
موسیقی فلوت مجار پخش میشود.
سفیدی کم کم شکل پوستهی تخم مرغ را به خود میگیرد. تخممرغ در دست مردی قرار دارد. مرد تخممرغ را داخل ظرف شیرجوش کنار تخممرغ دیگری میاندازد. ظرف را زیر شیرآب میگیرد. کمی داخل آن آب میریزد. شیر آب را میبندد.
صدای ریزش آب در سکانس قبل قطع میشود.
همزمان با قطع شدن صدای ریزش آب موسیقی فلوت مجار هم قطع میشود.
مرد نمکدان را برمیدارد داخل شیرجوش نمک میریزد ظرف را روی اجاق گاز میگذارد. زیر گاز را با شعلهی زیاد روشن میکند و تایمر اجاق گاز را روی سه دقیقه میگذارد. روی پیشخان آشپزخانهی اٌپن پخش صوتی قرار دارد. مرد چند سیدی از کنار پخشصوت برمیدارد و سیدی جان لنون را داخل پخشصوت قرار میدهد و آن را روشن میکند. بعد به طرف یخچال میرود. روی در یخچال عکسی از چهگوارا چسبانده شده است. ماءشعیری از یخچال برمیدارد سرمیکشد و آن را نیمه پر روی میز میگذارد. به تایمر نگاه میکند بعد کتابی از چامسکی را که به پشت روی میز است برمیدارد و شروع به خواندن میکند.
زنگ در به گوش میرسد. مرد با تعجب زیر لب زمزمه میکند.
مرد: کیه؟
کتاب را از روی جلد روی میز میگذارد و از آشپزخانه خارج میشود. صدای باز شدن در و گفتوگوی مرد با زنی به صورت مبهم شنیده میشود. دوربین آهسته به سمت شیرجوش حرکت میکند. و روی آن ثابت میشود.
صدای جوشیدن آب و تایمر و گفتوگوی زن و مرد به گوش میرسد. مدتی سکوت برقرار میشود
صدای مرد: به! سلام...
صدای زن: سلام... مزاحم نیستم؟
صدای مرد: اختیار داری... ستارهی سهیل شدی
صدای زن: نخیر ماه شب چارده شدم
صدای مرد: این چه وضعیه... خودت رو چرا این شکلی کردی؟... چه خشن شدی؟
صدای زن: نمیشه که تو فقط خشن ماجرا باشی..
صدای مرد: مثل بچه پسرای شیطون شدی...
صدای زن: جان لنون همیشهگی...
شروع به خواندن قسمتی از ترانهیی که پخش میشود میکند.
صدای مرد: سیدی همیشهگی تو هم کنار پخشه برو بذارهاش.
صدای زن: اطاعت قربان... شنیدی خروسه پول نداشته زن بگیره میره کالیابلانکا میگیره...
موسیقی را عوض میکند.
صدای مرد: پس تو اینو نشنیدی... مرغه میره سوپری محلشون تلاونگ بگیره... سوپری میگه خانم شما دیگه چرا...
صدای زن: شنیدم بیتربیت... نه بابا داری یه نمه خوش اخلاق میشی...
صدای مرد: به قول خودت دیگه دیگه...
صدای زن و مرد دیگر شنیده نمیشود. موسیقی عوض شده و فلوت مجار پخش میشود.
آب درون شیرجوش تقریبا تمام شده است.
صدای زنگ تایمر گاز بلند میشود.
آب کاملا تبخیر میشود. صدای ترکیدن تخممرغها، دود از داخل ظرف بلند میشود و فضا را میپوشاند.
5- شب، داخلی، حمام
دود کم کم تبدیل به بخار آب میشود. تصویر شبحوار زنی با حولهی حمام داخل بخار دیده میشود که در حال خارج شدن از حمام است.
موسیقی فلوت مجار پخش میشود.
اینسرت دست زن که چراغ را خاموش میکند. فضا تاریک میشود.
6- شب، داخلی، مونیتور کامپیوتر
صفحهی کاملا سیاه مونیتور، تصویر مبهم زنی در حولهی حمام با سری کاملا تراشیده روی شیشهی مونیتور ظاهر میشود. مکاننما به صورت خط تیره خاموش روشن میشود. حروف و کلمات تایپ میشود.
فقط صدای فن کامپیوتر به گوش میرسد.
متن: نه آمدناش آمدن بود؛ نه رفتناش رفتن.
دستها در حولهی حمام تایپ میکنند.
متن: صلات ظهر، ناخوانده، دق الباب ک
کمی مکث میکند. با بکاسپیس عبارت دق الباب ک ""را پاک میکند و به جای آن تایپ میکند:
متن: در زد.
باز کمی مکث میکند و مکان نما را به عقب میبرد و "صلات ظهر" را پاک میکند و تایپ میکند "سر ظهر"
متن: سر ظهر، ناخوانده، در زد.
رفتم توی آشپزخانه، ناهار مختصری جور کردم، برگشتم بگوییم: بفرمایید سر میز ناهار؛ دیدیم رفته و یادداشت گذاشته:
دست زن ساعت را برمیدارد. باتری های آن را در میآورد و باتری نو داخل آن میاندازد. آن را روی هفت صبح تنظیم میکند. ساعت را سر جایاش میگذارد. بعد برمیگردند روی کامپیوتر و تایپ میکند.
”نه تو تنهایی، نه من گرسنه.“
دست موس را میگیرد روی آیکن Post میرود و کلیک میکند. بعد از پایان عملیات کامپیوتر مکاننما روی آیکن شروع میرود و شاتدان انتخاب میشود. صفحهی مونیتور سیاه میشود.
7- شب، داخلی، اتاق خواب
سیاهی کمکم شکل میگیرد. دست همچنان در همان حولهی حمام سکانس قبل به طرف کلید آباژور میرود و آن را روشن میکند.
زن لیوان آب را روی میز میگذارد. در قوطی قرص خواب را باز میکند. یک قرص بر میدارد و کف دستاش میگذارد مدتی مکث میکند قرص را به طرف دهان میبرد. لیوان آب را برمیدارد بعد از مکثی کوتاه لیوان آب را که کمی از آن نوشیده است روی میز میگذارد. میخواهد در قوطی قرص را ببندد اما مردد است قرص دیگری برمیدارد کف دستاش میگذارد مدتی مکث میکند. بعد تمام قوطی قرص را کف دستاش خالی میکند. چند قرص به زمین میافتد. دستاش را که تقریبا مشت شده است به طرف دهان میبرد. لیوان آب را برمیدارد. بعد از مدتی کاملا خالی روی میز میگذارد. دستاش به طرف کلید آباژور میرود و آن را خاموش میکند.
8- صبح، داخلی، اتاق خواب
سیاهی کم کم به نور صبحگاهی تبدیل میشود. زن که حولهی حمام به تن دارد آرام خوابیده است. ساعت شروع به زنگ زدن میکند. دوربین ثابت است. زمان به سرعت میگذرد. صدای زنگ ساعت مداوم به گوش میرسد اما رفته رفته کم رمق میشود. اتاق کاملا تاریک میشود. صدای زنگ ساعت بسیار کمرمق شده است. کسی به در میزند. صدای در زدن کمکم شدید میشود. صدای در زدن قطع میشود. بعد از مدتی صدای شکسته شدن در با تبر به گوش میرسد.
صدای زنگ ساعت و صدای شکسته شدن در، همان صداهایی است که در آغاز شنیدهایم.
قسمتی از در شکسته میشود و نور ضعیفی داخل میشود.
9- شب، داخلی، مونیتور کامپیوتر
نور ضعیف تبدیل به نشانهگر میشود و شروع به تایپ میکند.
متن: کابوسهای همیشهگی
همان دستهای آشنا تایپ میکند.
به عادت همیشهگی زنگ ساعت را روی هفت صبح تنظیم کرد. قوطی قرص خواب را برداشت. در آن را باز کرد و تمام 40 قرص داخل آن را در دهان ریخت و لیوان آب را سرکشید.
شب بعد وقتی در آپارتماناش را میشکستند هنوز صدای زنگ ساعت شنیده میشد. گیرم بسیار کم جان.
دست موس را میگیرد روی آیکن Post میرود و کلیک میکند. صفحهی مونیتور سیاه میشود.
روی صفحهی مونیتور تیتراژ حک میشود.
کابوسهای همیشگی