نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۱۷۹ مطلب با موضوع «هنر» ثبت شده است

ای بادهای سرد مخالف ! من ایستاده ام

کوچکترید از آنکه مرا زیر و رو کنید

حتی اگر هر آنچه که دارید رو کنید

کوچکترید ازآن که بدانید من کی ام

از کوهها نام مرا پرس وجو کنید

ای بادهای سرد مخالف ! منم درخت

باید که ریشه های مرا جستجو کنید

ای بادهای سرد مخالف ! من ایستاده ام

این سینه ام که خنجرتان را فرو کنید

من ریشه در شقایق پرخون ، نشانده ام

گلهای سرخ باغ مرا خوب ، بو کنید

برمن مباد ؛ تیغ شما زخمی ام کند

شاید به خواب ، مرگ مرا آرزو کنید

  • مجتبی قره باغی

همیشه پای یک پدرزن در میان است

بی‌منطق‌ترین اتفاق سینمایی ایران از تاریخ ورود کینه توگراف

جریان انحرافی علیرغم اینکه موفع ژست گرفتن ها حاضر بود به هر رنگی دربیاید تا از فیلترهای زمانه عبور کند، در عملکردها به هیچ وجه حاضر به نرمش و گردش‌های تاکتیکی نمی‌شد و همین مسئله در اکثر مواقع باعث لو رفتن انگیزه‌های اصلی این جریان می‌شد.
download همیشه پای یک پدرزن در میان است

پایگاه خبری تحلیلی جمهوریت ، میلاد جلیل‌زاده - بی منطق ترین اتفاق سینمایی از تاریخ ورود دوربین کینه توگراف به ایران تا به حال، ساخت پروژه‌ای به اسم لاله است.وقتی شنیده شده که مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی قرار است سرمایه گذاری روی یک فیلمی دو و نیم میلیاردی را به عهده بگیرد تمام سینمای ایران در بهت فرو رفت.

چنین هزینه‌ای معادل بودجه دو سال آن مرکز بود که می‌بایست در جهت توسعه زیرساخت های

  • مجتبی قره باغی

ما با شما دعوا نداریم، آقای داودنژاد!

 میلاد جلیل زاده

«کلاس هنرپیشگی»  فیلم عجیبی است و اگر آن را به کارگردانش ربط بدهیم عجیب‌تر هم می‌شود.
این کار به شدت تجربی است یعنی مثل چیزهایی که معمولا جوان‌ترهای آوانگارد و کنجکاو می‌سازند.
اما نگاهی که یکی دو پلکِ فنی هم روی پرده سینما بزند خواهد گفت خیلی چیزهای فیلم جوشیده از کلی پختگی و بلدی است که از سال‌ها و سال‌ها فیلم ساختن «داوودنژاد» برمی‌آید.
رعایت معقول میزانسن‌های فیلم در حالی که دوربین اینقدر گیج و فضول است و در دکوری 360 درجه برای خودش می‌رقصد کلی تجربه می‌خواهد.
  • مجتبی قره باغی

مستند " اون یارو که فیلم ساخته"

این مستند بر اساس طرح و تدوین مجتبی قره باغی و به تصویر عباس شاهچراغی ساخته شد.

در ابتدا کارگردان - عباس شاه چراغی - تصمیم به ساخت مستندی با نام جوان، سینما و آینده را داشته،
اما پس از بازبینی راشها،بنده مصمم شدم تا  محتوای فیلم را از طریق تغییر در فرم، البته با رضایت کارگردان استحاله کنم و فیلم را به نام "اون یارو که فیلم ساخته" تغییر دهم.

موضوع فیلم درباره دانشجویانی است که قرار است وارد عرصه فیلمسازی شوند ، اما هنوز در ابتدای راه مشکلات زیادی را مسیر رسیدن به آرمان خود در سینما مشاهده می کنند.

از طریق لینک زیر توانایی تماشای مستقیم و یا دانلود را خواهید داشت.

لینک دانلود

حجم فایل  48Mb

  • ۰ نظر
  • ۲۲ شهریور ۹۲ ، ۱۷:۳۷
  • مجتبی قره باغی

دو تکه استخوان

تقدیم به روح بزرگ مردان کوچک - شهدای هشت سال جنگ تحمیلی

شعر و صدا: مجتبی قره باغی

" src="

">

" download >دانلود ویدیو

  • ۰ نظر
  • ۱۹ شهریور ۹۲ ، ۰۲:۳۹
  • مجتبی قره باغی

بعد از مدتها بالاخره کشف شد؛

خط میخی لوح کوروش کبیر در دوباره خوانی های مجدد توسط کارشناسان تحلیل و نتیجه اینگونه اعلام شد:

(𐎤𐎢𐎽𐎢𐏁) کوروش، به شماره سنگ 3

تاریخ تولد 559 شاهنشاهی هخامنشی

نام مادر : ماندانا     شماره سنگ 2

نام پدر : کمبوجیه    شماره سنگ 1

محل صدور پارس

او به عنوان یک شاه دموکرات در رفراندوم های مختلف شرکت می کرد و به کاندیدای مورد نظرش رای می داد
که در خطوط پایینی لوح ، مسئولین رای ایشان را مکتوب کردند.

  • ۰ نظر
  • ۱۳ شهریور ۹۲ ، ۲۰:۴۹
  • مجتبی قره باغی

پسرک قرار بود در مراسم افتتاحیه فروشگاه بزرگ ساحلی که پدرش به عنوان شهردار در آن سخنرانی می کند عملیات چتربازی را انجام دهد و از همان بالا شاخه های گلی را که همراه داشت بر سر مردم حاضر در ساحل بریزد.

شهردار در حال تعریف کردن از خدماتش در طول چند سال اخیر است و افتتاح این فروشگاه را یکی از بهترین راههای جذب توریست میداند.

اما در لحظه ای که به حساسترین قسمت صحبتهایش می رسد ناگهان متوجه می شود که صدایش به خاطر زیاده روی در نوشیدن نوشیدنیهای الکل دار قبل از شروع برنامه دچار خروسک شده و حالا در میانه ی سخنرانیش دیگر صدایی از حنجره اش در نمیاید.

در همین لحظات به ذهنش رسید که چه میشد اگر در این لحظات اتفاقی خاص و عجیب رخ میداد و نگاه حضار را به سوی دیگری سوق میداد و باعث می شد که مراسم افتتاحیه تعطیل شود.

  • ۲ نظر
  • ۱۱ شهریور ۹۲ ، ۱۴:۱۷
  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات