نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۲۹۷ مطلب با موضوع «روزنامه دیواری» ثبت شده است

چند شبی از پیروزی روحانی تو انتخابات نگذشته بود که تیم ملی فوتبال ایران به جام جهانی راه پیدا کرد،
خیلی درباره این فیلم نمیخوام موشکافی کنم اما،

همین قسمتش هم خیلی جذابه

وقتی گزارشگر خودش شکار میشه،

حسینی بای از گرما داره بخارپز میشه
کت و شلوار و نور و شلوغی و هیجان

برنامه هم که مستقیم باید بره رو آنتن

حالا ملت هم دارن بیش از حد شیطنت می کنن
واکنش بای هم اینه که می بینید ;)

  • ۰ نظر
  • ۱۵ شهریور ۹۲ ، ۱۵:۳۸
  • مجتبی قره باغی

سلام!
حال همه‌ی ما خوب است
ملالی نیست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خیالی دور،
که مردم به آن شادمانیِ بی‌سبب می‌گویند
با این همه عمری اگر باقی بود
طوری از کنارِ زندگی می‌گذرم
که نه زانویِ آهویِ بی‌جفت بلرزد و
نه این دلِ ناماندگارِ بی‌درمان!


تا یادم نرفته است بنویسم
حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود
می‌دانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازه‌ی باز نیامدن است
اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی
ببین انعکاس تبسم رویا
شبیه شمایل شقایق نیست!
راستی خبرت بدهم
خواب دیده‌ام خانه‌ئی خریده‌ام
بی‌پرده، بی‌پنجره، بی‌در، بی‌دیوار ... هی بخند!
بی‌پرده بگویمت
چیزی نمانده است، من چهل ساله خواهم شد
فردا را به فال نیک خواهم گرفت
دارد همین لحظه
یک فوج کبوتر سپید
از فرازِ کوچه‌ی ما می‌گذرد
باد بوی نامهای کسان من می‌دهد
یادت می‌آید رفته بودی
خبر از آرامش آسمان بیاوری!؟
نه ری‌را جان
نامه‌ام باید کوتاه باشد
ساده باشد
بی حرفی از ابهام و آینه،
از نو برایت می‌نویسم
حال همه‌ی ما خوب است
اما تو باور نکن!

اینجا نه معتاد داریم، نه دزد، نه محتاج

حال همه‌ی ما خوب است
اما تو باور نکن!

  • ۰ نظر
  • ۱۵ شهریور ۹۲ ، ۱۴:۴۷
  • مجتبی قره باغی

بعد از مدتها بالاخره کشف شد؛

خط میخی لوح کوروش کبیر در دوباره خوانی های مجدد توسط کارشناسان تحلیل و نتیجه اینگونه اعلام شد:

(𐎤𐎢𐎽𐎢𐏁) کوروش، به شماره سنگ 3

تاریخ تولد 559 شاهنشاهی هخامنشی

نام مادر : ماندانا     شماره سنگ 2

نام پدر : کمبوجیه    شماره سنگ 1

محل صدور پارس

او به عنوان یک شاه دموکرات در رفراندوم های مختلف شرکت می کرد و به کاندیدای مورد نظرش رای می داد
که در خطوط پایینی لوح ، مسئولین رای ایشان را مکتوب کردند.

  • ۰ نظر
  • ۱۳ شهریور ۹۲ ، ۲۰:۴۹
  • مجتبی قره باغی

شنیدید میگن طرف یه جوری خورد که نفهمید از کجا خورده؟ حکایت خود ماست. یه جوری ساپورت توی ایران مد شد که هیچ کس نفهمید از کجا اومده. امروز خیلی اتفاقی یکی از قسمت های اکادمی موسیقی گوگوش که از شبکه من و تو که اواخر سال گذشته پخش شد رو می دیدم.

در کمال ناباوری دیدم که تمام خانم ها شلوار ساپورت به پا دارن! بر فزض اینکه شاید در یک قسمت این اتفاقی بوده باشه، از یکی از دوستان آرشیو کامل آکادمی رو گرفتم و تا آخر نگاه کردم.

 دوستان عزیز باید خدمتتون عرض کنم خانم ها در آکادمی موسیقی گوگوش در تمامی سکانس ها شلوار ساپورت به تن دارن! که این یک مورد بسیار عجیب و باور نکردنیه! مگر چند سکانس که تعداد اون بیشتر از تعداد انگشتان دو دست نیست. در تمام صحنه های مهم و تاثیر گذار خانمها شلوار ساپورت به تن دارند....تاریخ اتمام این سری از آکادمی هم با تاریخ شروع مد شدن ساپورت مطابقت کامل داره
حالا فهمیدید از کجا خوردیم؟


پست تکمیلی رو با جزئیات خیلی بیشتر انشاالله تا دو روز آینده به همراه عکس های لباس های خانم ها در 3 سری اکادمی به صورت کامل قرار میدم تا دیگه حرفی توش باقی نمونه...
لطفا اشتراک گذاری کنید تا همه دوستان در جریان قرار بگیرن

  • ۰ نظر
  • ۱۱ شهریور ۹۲ ، ۱۵:۱۸
  • مجتبی قره باغی

پسرک قرار بود در مراسم افتتاحیه فروشگاه بزرگ ساحلی که پدرش به عنوان شهردار در آن سخنرانی می کند عملیات چتربازی را انجام دهد و از همان بالا شاخه های گلی را که همراه داشت بر سر مردم حاضر در ساحل بریزد.

شهردار در حال تعریف کردن از خدماتش در طول چند سال اخیر است و افتتاح این فروشگاه را یکی از بهترین راههای جذب توریست میداند.

اما در لحظه ای که به حساسترین قسمت صحبتهایش می رسد ناگهان متوجه می شود که صدایش به خاطر زیاده روی در نوشیدن نوشیدنیهای الکل دار قبل از شروع برنامه دچار خروسک شده و حالا در میانه ی سخنرانیش دیگر صدایی از حنجره اش در نمیاید.

در همین لحظات به ذهنش رسید که چه میشد اگر در این لحظات اتفاقی خاص و عجیب رخ میداد و نگاه حضار را به سوی دیگری سوق میداد و باعث می شد که مراسم افتتاحیه تعطیل شود.

  • ۲ نظر
  • ۱۱ شهریور ۹۲ ، ۱۴:۱۷
  • مجتبی قره باغی
مک دونالد به تازگی تصمیم به افزایش شعبه های خود در کشورهای آفریقایی گرفته است !

در آمریکا به عنوان اصلی ترین بازار مک دونالد 190 میلیون نفر از افراد بالغ با مشکل چاقی مواجه هستند و این کشور پایین ترین میانگین سنی ابتلا به چاقی در جهان را داراست.
  • ۰ نظر
  • ۱۱ شهریور ۹۲ ، ۱۳:۲۳
  • مجتبی قره باغی
چند روز پیش از سوی نیروی انتظامی دو دختر جوان که با ساپورت هایی منقش به پرچم اسرائیل در میدان ونک در حال تردد بودند دستگیر شدند.

به نقل از خبرنگار اجتماعی " ندای انقلاب "، چند روز پیش از سوی نیروی انتظامی دو دختر جوان که با ساپورت هایی منقش به پرچم اسرائیل در میدان ونک در حال تردد بودند دستگیر شدند تا پروژه اندام نمایی زنان در خیابان های تهران، رنگ و بویی جدید به خود بگیرد.

در شرایطی پروژه بی عفتی و هجوم به باورهای اجتماعی در ابعادی گسترده کار خود را به ریشه های فکری جوانان رسیده است جای این سوال است که چرا مطبوعات کشور به عنوان وکیل مدافع حقوق مردم در این زمینه هیچ گونه ورودی پیدا نکرده و از نگاه جامع شناختی به چالش ها و تهدیدات این موضوع نپرداخته اند. جالب اینجاست که در قبال این موضوع بسیاری از فعالان رسانه ای برگزیدن سکوت را بر حرف زدن ترجیح داده اند و چشم های خود را بر واقعیت تلخی که بسترساز بسیاری از جرایم در آینده نزدیک خواهد بود بسته اند.

موضوع پروژه " اندام نمایی " هر چند مفهومی سیاسی در ابعاد خود دارد اما نباید فراموش کرد که کم کاری های اجتماعی صورت گرفته در این بخش هم اکنون عرصه را به تنگ آورده و اصحاب رسانه را به عنوان چشم های بینای اجتماعی به حاشیه کشیده است.

موضوعی که افعی گونه بر جامعه چمبره زده و هر روز تعداد زیادی از جوانان را به کام زهر آگین خود می کشد و رسانه ها تنها در برابر آن با رویکردی منفعالانه چشم انتظار آینده مانده اند.

نباید این نکته را به فراموشی سپرد در جامعه ای که وجود حداقل های اخلاقی ارزش طلقی می شود این دسته از جوانان با چه رویکردی و با چه منطقی اینگونه بی مهابا به صورت جامعه چنگ می زنند تا کم کم بطن اجتماع را به نوعی بی خیالی به این موضوع و یا عادی شدن تن نمایی ترغیب کنند موضوعی که اکنون برای رسانه ها عادی سازی شده و با سری رو به پایین از کنار آن عبور می کنند.
  • ۰ نظر
  • ۱۰ شهریور ۹۲ ، ۱۳:۵۷
  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات