نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۱۰۸ مطلب با موضوع «بی رودربایستی» ثبت شده است

یکی پیکان یکی شاسی سواره
زمستونه ولی بعدش بهاره
یکی میدونیه فیلمم میسازه
یکی فیلمسازه و میدون نداره
جوون مملکت بی کاره بی زن
یه عمره پیش بابا جیره خواره
یه چند تاشون خدایی شغل دارن
تلگرام باشه ادمینم میاره
یکی پیکان یکی شاسی سواره
زمستونه ولی بعدش بهاره
فلان مرد قدیمی پاش لب گور
چهل ساله چهل تا شغل داره
یکی پنجاه و هفت تا زخم داره
یکی می دزده میره چون قراره
یکی با چارو اون با چارصد تن
طلا و پول در حال فراره
عموم سفرش همش بو نفت میده
بابام رفته که نفتش رو بیاره
الان چند ساله مامان توی پستام
کنار عکس بابا لایک میذاره
یکی پیکان یکی شاسی سواره
زمستونه ولی بعدش بهاره

هاتف ری(مجتبی قره باغی)

  • مجتبی قره باغی

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خدایی آغاز میکنم که عادل است و برپا کننده آن در عالم امکان
به نام خدایی که به نام او عدالت را زیر پا میگذارند و غارت میکنند
هر چه هست و نیست در عالم امکان
به نام خدایی که نمایندگانش بر روی زمین با عمامه های سفید و مشکی
بیشتر از بنی اسرائیل ربا داده اند و نزول پس گرفته اند
به نام خدایی که در حوزه های علمیه مبلغین دینش پله ها همه برقیست
به نام خدایی که علمای دینش پست تر از جاهلین کافرند
و به نام خدایی رو به پایان می گذارم که در سکوتی عجیب مشغول تماشای این فساد است

  • مجتبی قره باغی

صحبت های عبدالکریم سروش درباره شیعه غالی
دوستان بنده با برخی از صحبتهای ایشون درباره غالی بودن شیعه موافقم
از دیرباز مردم برای ائمه جایگاه ویژه ای قائل بودن اما آرام آرام این شکل از ارادت به غلو درباره ایشان مبدل شد.
اما درباره برخی از صحبتهای ایشون به ویژه درباره دعای جامعه نظری ندارم زیرا اطلاع چندانی ندارم



  • مجتبی قره باغی
پیشنهاد فیلم - Peppermint 2018 - پیپرمینت 2018

دوستان سلام
این فیلم رو معرفی می کنم
حتما حتما ببینید
بعد از اینکه فیلم رو دیدید
مطلب زیر رو بخونید
حال ندارم نقد بنویسم، سرم شلوغه، سر تدوین یه فیلم مستندم، لابه لاش واسه استراحت اینو دیدم
حتما بعد ازینکه دیدید بیاید مطلبم رو بخونید


خلاصه داستان :

پپرمینت ، فیلمی اکشن و مهیج محصول سال ۲۰۱۸ به کارگردانی پیر مورل می‎باشد. این فیلم روایتگر داستان زندگی مادری فداکار به نام رایلی است که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد و اکنون می‎خواهد از افرادی که به او ضربه زده‎اند انتقام سختی بگیرد تا روح خانواده‎اش در آرامش باشد. اما…

لینک فیلم با کیفیت 720
لینک زیرنویس فیلم



دوستای عزیز فیلم بهتون لذت داد؟
کار سینما همینه
سرگرم کنه و لذت بخش باشه
باهاش همذات پنداری کردید؟معلومه کردید اما چرا؟
به اینخاطر که همدردش هستید نه به خاطر قتل خانوادتون
بلکه به خاطر قتل آرزوهاتون
چون تو این مملکت یه عده گارسیا آرزوهاتون رو کشتن
اینجا گارسیاها با فروش خون شما دارن بهترین زندگی رو برای خودشون و بچه هاشون رقم میزنن
شما حتی به فکر دزدی از گارسیاهای ایران نیفتادید
ولی اینا خودشون خود جوش شما رو می کشن
منظورم این نیست که با اسلحه می کشنتون نه
عده ای خیانتکار که رنگ و بوی انقلاب رو به نفع خودشون مصادره کردن
دارن آرزوهای شمارو، زندگی خوب شمارو برای خودشون میبرن و مال شما رو می کشن
واسه همین وقتی میشینی پای فیلم تو هم دلت میخواد به جای رایلی نورث باشی
و شروع کنی از بالا تا پایین
از حسن کلیدساز تا نماینده های مجلس و دزدای شورای شهرو شهرداری، همه رو بببندی به گلوله
واسه همین در اخر فیلم یه حس ارضای روحی بهت دست میده
واسه همین از فیلم راضی هستی
من فیلمسازم و نقد هم زیاد نوشتم
دوست منتقد هم زیاد دارم
اما اون دسته از دوستانی که معتقدند این فیلم رو منتقدها نگاه هم نمی کنن (کامنت مردم تو سایت اصلی)
دلم میخواد بهشون بگم:
رفقا؛ من ریدم تو مغز منتقدا
در پناه حق

  • مجتبی قره باغی
روبیکا نرم افزار شنیع بیغیرتی

حاشا به بی غیرتی مسئولین که در این بلبشوی اقتصادی فرهنگی تحریمی مملکت که به حمدالله به سبب وجود خائنین بزرگ در این مملکت رخ داده است.باید شاهد و ناظر خیانت های مختلف در عرصه های مختلف این کشور باشیم. غم کم است دردسر کم است. خیالمان راحت است که کودکانمان زیر چتر فرهنگی وزارت ارشاد جمهوری اسلامی ایران بزرگ می شوند والله خطرناک تر از این وجود ندارد و لله خطر زیرنظر اینها بودن بزرگتر است این عکسی که در بالا مشاهده می کنید، مربوط به یکی از صحنه‌های یکی از کارتون های نرم افزار مزخرف و شنیع روبیکا میباشد بنده شخصا بارها و بارها صحنه های زننده و شنیع و زیرنویس های کثیف در فیلم های این نرم افزار دیده‌ام که به حمدالله پلیس فتای گرامی بی غیرت و خائن تر از وزارت ارشاد در این زمینه عمل می‌کند مراقب کودکان خود در این بلبشوی خیانت در حکومت اسلامی باشید و الله و الله و الله انگلیسی ها در میانه میدان در حال فعالیت هستند.

  • مجتبی قره باغی

#جدال_با_مرگ نام فیلمیست که بنده دو ساله سعی دارم بسازمش - متاسفانه آه در بساط نداشتم - با کلی زحمت نجات یافته داستانم رو بعد از تلاش یک ساله پیدا کردم و بر خلاف قول اولیه اش حاضر نشد جلوی دوربینم بیاد - امروز به اجبار موجز و خلاصه این فیلم رو در 5 دقیقه ساختم. 

 

 لیست برخی فیلمهای مستند و داستانی تولیدی من، مجتبی قره باغی طی سالهای گذشته. غالبا این فیلمهارو برای سازمانها و ارگانهای دولتی ساختم که برای پخش داخلی بوده و در سایتها هم موجود نیستند.

مستند گرگها

مستند شهدای حج (پخش شده)

مستند در عمق ناکامی (پخش شده)
مستند در عمق تاریکی (پخش شده)
مستند میم مثل قتنه
مستند تمدن غرب
مستند سید بلوچستان
مستند تشنگی فرهنگی
مستند تحریم و ترور
مستند بازگشت عیسی (پخش شده)
مستند وضعیت قرمز (پخش شده)
مستند ورای بهشت
مستند حوالی فتنه
مستند روایت پایداری
تله فیلم داستانی سکوت
تله فیلم داستانی طلوع
تله فیلم داستانی منفذ
مستند خاکستر جهل
مستند جهل و تعصب
مستند فرهنگ تشنگی
مستند اینجا تهران است صدای ما را از تل اویو میشنوید؟
مستند تروریسم در آستین غرب
مستند آژاکس (پخش شده)
مستند رویایی از جنس خاکستر (پخش شده)
مستند شهدای ژاله (پخش شده)
مستند قدرت اراده 
مستند جدال با مرگ 
مستند حریم حرم
مستند سنگ اول
مستند پیاده نظام
تله فیلم داستانی قاعده
تله فیلم داستانی زمزمه
مستند تعزیه در ایران (پخش شده)
فیلم کوتاه کیومرث (جشنواره ای)
  • ۱ نظر
  • ۱۵ خرداد ۹۷ ، ۰۱:۱۷
  • مجتبی قره باغی
سرکوب - علاقه شخصی بنده به یاس و هیچکس

وقتی به آینده فکر کنی کم کار میشی

ببین رپ یه اسب وحشیه که سوار کار نداره نمیتونه کسی ازش تو ایران مایه حلال وار دراره
تا جایی که هنرمند هیچ فرقی با یه خلافکار نداره

پس هر کی سر میز ما اومد بگو که قرارداد نیاره
اینه که تا قسط ها زیاد شد کم کم ورس ها کم شد

از اون طرف چه جرم هایی که با یه امضا حل شد
یعنی که سلیقه طرف همیشه دخیله وسط همینه تحمیله نظر نتیجه تخریبه اثر

ولی وقتی که از سرت آب بگذره کلا میگی بهتره خودم تکلیفو یکسره کنم
تا اینجا عمرمو ضرر کردم هزینشم میدم من که تا همینجا رو اومدم پس بقیشم میرم

منی که از اعتماد بی جا هنوز آبستنم ولی در نهایت میدونم اینو که باعث منم
دیدم اون ها که با خنده جلو میان ناکسترن در آخر دیدم متکی به مشتی خاکسترن

فهمیدم فقط پدر مادر میگه پسرم دخترم بقیه که این اسمو ببرن مفت برن
دخترم باا ولم کن حرکت کاملا فوله یارو علنا میخواد با چشم تو رو حاملت کنه

میگه تو پسرمی قدمت رو چشممه میبینی پاش برسه حاضره گردنتو بشکنه
هر کی میخواد شیکمتو سفره کنه تا به خودت بیای اون دورا یه نقطه شده

من دیوونه میرم بیرون ولی عاقل میرم خونه دیگه هیچی نمیتونه منو غافلگیرم کنه
حتی اون که با شخصیت با یه صدای سلامت میگه دارم میرم فلان جا ولی کرایه ندارم

میگی کمک کنم از بقیه خواهش نکنه فردا میبینی همونجاست یارو کارش همونه
اینه که شک از تو خیابونو کوچه میاد و مغز تبدیل میشه به هوش سیاه

اینجا بچه تمرین میبینه با یه لحنه محکم اول از همه یاد میگیره اون بیرون همه گرگن
میفهمه فقط خودشو ببینه بقیه همه نوکر و بالاخره شک به آدما درون ذات بچه گل کرد

تو اون سن آرزوهاش مثله ناموسشه ولی نابودیه آرزوها میشه آموزش بعدی
یعنی آینده هات بهت تحمیل شدن بذار منظورمو یه جور دیگه تکمیل کنم

یادمه بچه بودم تو جمع یکی صدام کرد بزرگ جمع بود یه کم نگاهم کرد
بهم گفت میخوای چیکاره شی بهش گفتم فضانورد گفت پول رو زمینه دنبالش تو فضا نگرد

تو درسهاتو قبول شو فضا مضا پیشکشت با دو تا جمله میخواست آرزوهام هیچ بشه
میدیدم همه نمه میخندیدن زیر لبی میخواستم که آب شم برم زیر زمین

الان هم زیر زمینم وقتی خوردم از همه لگد حداقل اینجا هیشکی منو مسخره نکرد
اونی که رو نداشت تو داشت ولی میدونست چشه

مدام با خودش گفت از این بد تر هم میتونست بشه
هر چی بود گذشت فقط جای زخمش موند مینویسمو مینویسمو بالا میره گردش خون

روزی رو میبینم جوری حالم خوبه که چسبیدم به سقف اون روز اگه منو دیدی فقط بگو حقش بود
البته شاید فکر بکنی که موزیک شغل منه ولی نه موزیک یه عشقه که توم شعله وره

ولی در واقع این روزا هدف هام تویه بیراهه اسیره سن که میره بالا میفهمی که بی مایه فطیره
اسم امروز هست فردا نه میگین چرا خب فردا از ما بهترون میان ما میریم کنار

نمه نمه دور و برت خالی میک
  • ۰ نظر
  • ۲۹ فروردين ۹۶ ، ۱۵:۲۱
  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات