نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۱۰۸ مطلب با موضوع «بی رودربایستی» ثبت شده است

چراش رو نمیدونم ولی میکنن این کارو! (و معرفی کتاب)

سلام

به نام خدایی که از بدو شکل گیری ما تو رحم مادر حواسش بهمون هست

گفتم؛ چراش رو نمیدونم ولی میکنن این کارو!

نشستی بی خبر از همه جا سرت به زندگی گرمه هی به مشکلاتی میخوری

البته مشکلات جزئی. بی خبر ازینکه یکی یا یه عده ای که باهات حال نمیکنن دارن جادو جنبل میکنن تا زندگیت رو به هم بریزن

یا بالاخره یه زحمی بهت بزنن. یه عده میرن پیش این رمال ها و یه پولی میدن و از این وردهای شیطانی به اسم دعا میگیرن و شروع میکنن در شب فلان خوندن و فوت کردن از دور به تو یا از همین دست کارهای خنده دار و مسخره. اما مهم اینه که دارن این کارو میکنن و تو نمیدونی!

البته کسانی که اهل نماز هستن یه سپر ایمنی در مقابل دارن ولی این سپر جلوی زیر آب زنی ها و تهمت ها و غیبت ها رو هم میگیره آیا؟

خیلی وقته خوابهای خاصی می بینم

خوابهایی که برای تعبیرش به صورت دقیق پیگیری نمیکنم که در شب فلان و ساعت بهمان بوده یا در اول ماه و آخر برج و...

اما همین که شب ها سنگین نمیخوابم و سعی میکنم زود بخوابم و سحرخیزم و نمازهام رو نمیذارم از اول وقت بگذره کمی روی خواب هام حساسیت به خرج میدم و یه پیگیری ساده در سایتهای تعبیر خواب میکنم، البته با دادن صدقه هم سعی می کنم دفع بلا کنم.

حقیقتا قبلا خیلی بها به این چیز ها نمی دادم، نه اینکه بگم الان بهای چندانی میدم نه! ولی واقعیتش ذهنم رو درگیر میکنه.

نماز اول وقت خودش یه فایروال حرفه ای در مقابل دشمنی های انسان ها و اجنه است. اما در کنارش مثل بنزین سوپر و اوکتان، باید یه سری تقویتی ها رو هم به کار ببری، مثلا خوندن معوذتین در نمازهای ادا و یا در زمان های غیر نماز و هر زمانی که وقت داشتی، به نیت دور شدن از بلایا.

دعاهای زیادی نقل شدن که به نظرم خود کلام خدا موثرتر از هر تجویز دیگه ایه که قال و منقوله...

فیلم ها و سریال های زیادی ساخته شدن چه خارجی چه ایرانی؛ در خصوص همین شرارت هایی که بر علیه آدمها انجام میشه و بیشتر اینها از ذهن مریض یک نویسنده نبوده و یه مصداق بارز و واقعی داشته که اون رو به فیلم مبدل کردن.

خیلی دوست دارم تصورات خودم رو در این زمینه و موکلین و فرشته ها و مامورینی که در خدمت خدا و در کنار انسان هستن بنویسم اما چون تخصصی ندارم بیشتر شبیه یه داستان و فیلم نامه میشه تا ارائه ای با آگاهی از این مطلب.

اما در جاهایی خوندم که اون کسانی که جلوی اشرار و شرارت هاشون (جن و انس) رو می گیرن همین مامورین وظیفه ی خدا هستن که در کنار ما در حال انجام فعالیت های روزمره شون هستن. مثل کسانی که گزارش کارهای روز مارو از قبیل نماز، حق الناس و فلان و بهمان به خدا میرسونن.

برخی از اونها وظیفه شون حفظ ما در مقابل خطرات و شرارت ها است.

خواب های چند وقت اخیر من، باعث شدن تا در مورد چشم زخم و دشمنی از سوی دشمنانی که در خواب های من به انحاء مختلف و ظواهر گوناگون ظهور  می کنن و به من هشدار داده می شن جستجویی کنم که چطور ایمن بمونم در مقابلشون و با پناه بردن به برخی سوره های خاص مثل معوذتین از شر اونها خلاص بشم.

فکر نکنید این دشمن ها خیلی دورنااااا!!!!  نه ممکنه همین دوست و همکار همیشگتون باشن که مثلا بعضی از بهترین ساعات روزتون و خوشگذرونی هاتون رو با اونها هستید. اما اونها اون چیزی که فکر میکنید نیستن و به خاطر عقده های فروخوردشون در زندگی از شما متنفرن اما اون رو بروز نمیدن.

قبلا هم یه مطلب درباره خودم و حس حسادت نوشته بودم. برخی از ما آدمها به خاطر ساده بودنمون به لحاظ احلاقی و دور بودن از این مسایل، با این رفتارها آشنا نیستیم و فقط یه چیزی از معلم ها و روحانیت پای منبر ها شنیدیم و اصلا برامون عینیت پیدا نکرده. و علت اینه که یکی همیشه هوامون رو داشته اما هر چی به برخی موفقیت ها و خوشبختی ها تو زندگی نزدیکتر می شی این دشمنی هاو دشمن ها بیشتر و بیشتر میشن.

برای همین میگن هیچ وقت تو چشم نیا، مراقب باش چیزی که داری رو به رخ نکشی حتی ناخواسته، چون اون چیزی که داری واقعا هیچی به حساب نمیاد در مقابل چیزهایی که تو این دنیا هست و دیگران دارن اما، داشته ی تو، تو چشم اونی که کنارته میاد و وای اگر اون شخص حسادت کنه...

کاری میخوای بکنی داد نزن، جار نزن! چون کارو شروع نکرده از بنیان و ریشه میزننش فقط با چشم زخم و ورد و حسادت...

تمام این مطالبی که نوشتم به نظر املی و دور از عقل و علم و ناسازگار با قرن زیست ما میاد اما چه بخوای باور کنی و چه نخوای این ها وجود دارن و اتفاق میفتن. همون هایی که این حرفها رو املی و دور از علم میدونن، به خیال خودشون اینهارو طی یک دگردیسی علمیش کردن و با موج و ارتعاش و مغز و فلان دارن همین تعابیر رو به کار میبرن و البته دکون دستگاه خودشون رو هم راه انداختن.

خسته شدم دیگه ! ؛ بریم یه کتاب خوب معرفی کنم بهتون.

کتاب، هنر همیشه بر حق بودن

(38 راه برای پیروزی در هنگامی که شکست خورده اید)

گرامی؛ این کتاب رو معرفی کردم تا بعد از مطالعه طرفت رو بشناسی و بدونی چطوری در مقابل آدم های پست فطرت باید حواست رو جمع کنی که داره در اوج بی شرافتی تو رو اذیت میکنه یا نه؛ و الا قصدم این نیست که از این نکات برای همون رفتار شنیع بر علیه دیگران ازش استفاده کنی.

کتابی که نکات خوبی بهت آموزش میده برای مباحثه و مجادله.




نقل قول
- "آگاهی از مغالطات و تسلط بر فریبکاری‌ها همیشه با هدف کلاه‌برداری یا غلبه بر دیگران از موضع غیرعقلانی و غیرمنطقی و با هدف زورگویی صورت نمی‌گیرد؛ بلکه بسیاری از اوقات برای پیروزی در مباحثه با دیگران و دفاع و حمایت از موضعمان به‌خصوص در مواقعی که حق با ماست و استدلال قوی در دست نداریم، نیازمند آگاهی از این روش‌های فریبکارانه هستیم. آرتور شوپنهاور در کتاب هنر همیشه بر حق بودن تلاش کرده به شکلی ساده و مختصر انواع عام مغالطات و تکنیک‌های جدل را توضیح دهد و در جاهایی که نیاز بوده نمونه‌ها و مثال‌هایی از دنیای حقیقی برای مخاطب ارائه دهد." (به نقل از حسین قربانی در سایتش)

  • مجتبی قره باغی
عشقم برگشت

بالاخره بعد از سالها عشقی که دنبالش بودم جواب پیام هام رو داد
جواب سوالهایی که در دلم برای خودم به وجود اومده بود
در این غوغای بی خبری و سرگرم شدن های بی مورد

اینکه حس کنی عشق کسی که دوستش داری و یهو به یادش میفتی دلت قنج میره براش کور سوی امیدی ست در دل تاریکی ها

یعنی دوباره بهت نگاه کرده ان شالله؟
یعنی دوباره حواسش بهت هست؟

  • ۰ نظر
  • ۰۶ شهریور ۰۰ ، ۱۱:۰۲
  • مجتبی قره باغی

عاشقانه آونگ شده ام

هایکویی از عباس معروفی با صدای من

و متنی از من:

آونگ شدن چیزی شبیه چرخه و دایره نیست

رفت و آمدیست بین خویش و خود
خود که خود من است و خویش معشوقه من

  • ۰ نظر
  • ۰۶ مرداد ۰۰ ، ۱۱:۲۱
  • مجتبی قره باغی
من حسودم ؟؟!!

حسادت یکی از رذیله های اخلاقی انسان هاست که از ابتدای خلقت با آدمی همراه بوده.

اینکه آیا حسادت میان حیوانات نیز وجود داره یا میتونه درونشون ایجاد بشه رو باید از کسانی پرسید که در عالم حیوانات نیز ورود و خروجی میکنن و به نوعی اونها هم حیوانند لبخند
از شوخی بگذریم، قطعا کسانی که "شعور" یکی از ویژگیها و برتری هاشون محسوب میشه میتونن حسادت رو تجربه کنن و حیوانات به همین دلیل که یکی از دلایل پست بودن مرتبه اشون نسبت به انسان حساب میشه نمیتونن اون رو درک کنن.

البته شاید حسادت رو خیلی ها رذیله ندونن و به واسطه ی اون پله های ترقی رو با استدلال رقابت طی کنن اما در کل حسادت واژه ای منفی در ادبیات روزمره‎ ی آدم هاست.

تیتر پستم این بود: آیا من حسودم ؟؟!!
قبل تر ها با خودم فکر میکردم که بعضی از این رذائل اخلاقی در من وجود نداره و شاید مطمئن بودم که لااقل در برخی از موازین اخلاقی به واسطه ی تربیت خانوادگی و رفت و آمد با دوستانی که بیشتر در حوزه ی مذهب و ... فعال بودن و حتما به خاطر دعا و نمازهای مثلا خالصانه تری که در دوران نوجوانی داشتم خدا کمکم کرده و از برخی مشکلات اخلاقی شخصی مثل حسادت دورم و اصلا در من بروز نمیکنه.

زهی خیال باطل

حالا در گذر دوران و ورود جدی به زندگی دنیوی،

و با آشنایی و دستیابی به برخی امیال دنیوی از قبیل مال اندوزی و غیره

تازه متوجه شدم که تا به حال به خاطر نداشتن امکانات، به کسانی که اون امکان رو داشتن حسادت نمی کردم
و در خیلی جاها هم اون ویژگی و امکان رو که شخصی در اطراف من داشت، برای خودم قابل نمی دونستم تا بخوام بهش حسادت کنم.

آره؛ امروز و در این سن به طور قطع به این یقین رسیدم که من هم اهل حسادت هستم و ای کاش خدا کمک کنه که این رذیله در من فروکش کنه
ترس حسادت در من از هر گناهی بیشتره
لااقل هر گناهی مرتکب بشم با وجدان و خدای خودم یه جوری کنار میام و توافق میکنم
اما وحشتناک اون حسیه که قراره اون ور، موقع حساب کتاب آتیشم بزنه
آتیش جهنمی که معتقدم همه اش از درون خودم شعله ور میشه

آتشی که هم جرقه اش با حسادت زده میشه، هم شعله و هم هیزمش از جنس حسادته.

زمانی که حساب و کتاب میشه و فلانی و فلونی دارن تقدیر میشن
من دارم از درون آتیش میگیرم
از حسادت و بعد هم د رجهنم حسادت میسوزم.

تا حالا تجربه حسادت داشتی؟
میفهمی داغ شدن یعنی چی؟
این داغ شدن، یه کوچولو از همون آتیشه جهنمه که بهمون وعده دادن
به نظرم میشه اینجا و همین الان خاموشش کرد
ولی فقط خدا باید کمک کنه

اولین تجریه حسادت؛
 تا زمانیکه ماشین نداشتم، حتی بهترین ماشین های زیر پای مردم و آشنا و فامیل کمترین تلنگری بهم نمیزد. اما وقتی صاحب خودرو شدم، درست اولین حس حسادت رو تجربه کردم.
فلانی که همزمان با من فلان ماشینش رو گرفت، بعد از دو سال ماشینش رو به فلان خودروی بهتر تغییر داد اما من هنوز این زیر پامه ؟!!؟؟؟!!
گرم شدم
گرم شدم
داغ شدم
آره داشتم داغ میشدم
خودم سرخی صورتم رو حس کردم
داره چه اتفاقی میفته؟
مجتبی خودتی؟
خاک برسرت نکنن
این چه حالیه؟
تا یه هفته داشتم به حال خودم فکر می کردم که چرا اینطوری شدم!
ازون روز خیلی مراقبم، اما مدام در حال تجربه حسادتم
میدونی مثل چی می مونه؟
مثل پسربچه ای که چشم و گوشش بسته است. به سن بلوغ رسیده
حالا آروم آروم تو مدرسه به واسطه ی دوستای اشتباهی که داره، با یه چیزایی آشنا میشه
حالا تازه میفهمه همچین امام زاده ای هم نبوده. خیر. آب نمیدیده و الا میتونسته شناگر خوبی باشه.
یا این حضراتی که تجربه آمیزش جنسی رو ندارن، به خیال خودشون در جوانی با سیره ی پیغمبری میزی اند
نخیر آقاجون؛
شما تا حالا طعم شیرین عسل رو نچشیدی برای همین هیچ وقت سراغ عسل نمیری
یکبار تجربه، تازه شما رو وارد میدون میکنه
بسم الله، حالا از این به بعد ببینیم میتونی به سیره پیامبر زندگی کنی!!! یا اینکه به شیوه ی شاهان ایران قراره حرم سرا ها راه بندازی؟!

همه ی اینارو گفتم برای اینکه بدونی اگر فکر میکنی اهل حسادت نیستی، احتمالا هنوز یه دکمه ای تو گزینه هات روشن نشده.
منتظر باش، یه زمانی باید تیکِ تنظیماتت فعال بشه و اون دست خودت نیست!
اون موقع است که باید خیلی مراقب باشی.

  • مجتبی قره باغی

در این پست نوشتم که چرا و چی شد که شروع کردم
برای همین توضیح بیشتری ازش نمیدم
و اما بعد؛
دیروز در مترو در حال گوش کردن به موزیک  Marconi Union Akihabara Electric Town   بودم
اما الان فرصت خوبی بود برای اینکه شروع کنم
پیشنهادی که به امیرحسین دادی رو خودت میتونی شروع کنی؟
آره. پس شروع کردم
در یک مسیر 20 دقیقه ای شروع کردم و در بازگشت از همون مسیر مرور کردم
و وقتی رسیدم خونه برای امیرحسین اون غزل رو خوندم
که شاید تشویق بشه اما مگر بازی های کامپیوتری این نسل را رها میکند؟

بگذریم؛

....
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد می‌دارد که بر بندید محمل ها


و این بود آغازی بود و بسم الله
...
متی ما تلق عن تهوی دع الدنیا و اهملها

  • مجتبی قره باغی
امروز تنش را به خدا سپردیم در دل خاک

تن آدمی شریف است به جان آدمیت
عزت الله در نقش هایش نیز مانند شخصیت واقعی خود در زندگی عزت و قدرت داشت
عزتی که خداوند به او عطا کرده بود مانند نامش که جاوید خواهد ماند

مردی که به معلمی بیشتر افتخار میکرد تا به بازی هایش در تاتر و سینما، تلویزیون
به معلمی اش بیشتر افتخار میکرد تا به کارگردانی و تهیه کنندگی اش

چهره کاریزماتیک استاد با محاسن سفیدش و با آن صدای مخملی و بم گیرا
هیچ وقت از یاد ما شاگردانش و از ذهن تماشاگران نقشهایش پاک نمی شود.
امروز او را به دست خاک دادیم تا به خدایش برساند.
امروز استاد و هنرمند سرشناسی را، غریبانه تدفین کردیم و به قول علی، پسر بزرگش، بابا چقدر غریبی.
روحش شاد و یادش گرامی

  • مجتبی قره باغی

فاصله 5 تیر 98 تا 5تیر 99
برای من 10 پست است
این دهمین پست من از تبریک تولدم به خودم از سال گذشته تا کنون است

از سال گذشته تا امروز
جهان برای من بازیهای زیادی داشت
شامل دور، هم بود
اما فقط شکر کردن جواب منطقی و دلیست

شکر که با من چه ها نکرد و شکر که برایم چه ها کرد

درود بر پرورگار عالمیان

درود بر همسر دلسوز و عاشق و نیز از خود گذشته ام

درود بر پسر عزیز دلم، که میدانم چقدر عاشقانه مرا، سپس کنسول های گران قیمت را دوست دارد و می پرستد

درود بر دختر نازنینم با موهای فر و لپهای آویزانش که جانم برایش میرود و می دانم جانش هستم

درود بر دختر دیگرم که با چشمان و موژه های دلربایش دلم ربوده و حتی لحظه ای و آنی را بی من نمی خواهد

و تو که برایت امید و ارزویم خوشبختی است و نمیدانم کجایی
خدا کند که از این همه بلای آسمانی و زمینی
کرونای جان گیر و پرزیدنت روحانی

جان سالم به در برده باشی
تویی که دوستم داشتی
عاشقم بودی
و شاید هنوز در نهان دلت دوستم داشته و باشی عاشق هنوز
برایت از نهایت دل آرزو میکنم خوشبختی را
بدرود

  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات