نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

آغاز با غزل اول

سه شنبه, ۹ دی ۱۳۹۹، ۱۰:۱۹ ق.ظ

در این پست نوشتم که چرا و چی شد که شروع کردم
برای همین توضیح بیشتری ازش نمیدم
و اما بعد؛
دیروز در مترو در حال گوش کردن به موزیک  Marconi Union Akihabara Electric Town   بودم
اما الان فرصت خوبی بود برای اینکه شروع کنم
پیشنهادی که به امیرحسین دادی رو خودت میتونی شروع کنی؟
آره. پس شروع کردم
در یک مسیر 20 دقیقه ای شروع کردم و در بازگشت از همون مسیر مرور کردم
و وقتی رسیدم خونه برای امیرحسین اون غزل رو خوندم
که شاید تشویق بشه اما مگر بازی های کامپیوتری این نسل را رها میکند؟

بگذریم؛

....
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد می‌دارد که بر بندید محمل ها


و این بود آغازی بود و بسم الله
...
متی ما تلق عن تهوی دع الدنیا و اهملها

  • مجتبی قره باغی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات