نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۷۵ مطلب با موضوع «ایران سیاسی ما» ثبت شده است

بی شرمانه ترین حرکت دولتهای ایران امروز و دیروز
جلوگیری از بچه دار شدن و بی شرمانه تر پیشنهاد بچه های بیشتر به خانواده ها،
.
.
پیشنهادات؛
ازدواج رو برای جوونها آسان کنید تا کسی مجبور نشه جنین های حرام رو سقط کنه
ازدواج رو آسان کنید تا هر جوون عزبی بتونه متاهل شه
ازدواج رو آسان کنید و تسهیلات در اختیار جوونها و خانواده هاشون بذارید تا به سمت ازدواج برن
جوونهای متاهل به خاطر ترس از مخارج زندگی نمی خوان بچه دار بشن، حتی برای به دنیا آوردن یه بچه هم تنو بدنشون میلرزه
شما زندگی رو برای اینها ساده کنید، مخارج رو پایین بیارید با تامین بستر اقتصادی خانواده بهشون کمک کنید تا همین یه کودک هم پا به عرصه وجود بذاره
اینجوری جمعیت رو به ازدیاد می ذاره
واقعا موندم این گاگولایی که تو مجلس دارن پول بیت المال رو حناق میکنن، نمی تونن یه همچین تحلیل بسیار ساده ای رو انجام بدن
همونطور که قبلا صدامون در اومد وقتی صدای نکره تون رو از رسانه به گوش خلق می رسوندید و میگفتید بچه دار نشید، و مخالفت می کردیم با این سیاست ابلهانه تون و هشدار می دادیم که جمعیت شیعه رو به کم شدن و وهابیت رو به ازدیداده، ریشخند میزدید و متوهم خطابمون می کردید
.
حالا هم می گم؛
خر اگر تعدادش زیاد باشه، نیروی حمال قوت پیدا می کنه
حرص نخورید که اونها دارن زیاد میشن
شما بدون استرس به فکر تولد و تربیت چمران ها، آوینی ها، شریعتی ها، بهشتی ها، سمیعی ها و متخصص ها باشید
ما نمی خوایم بوکوحرام تولید کنیم
نمی خوایم داعش تولید کنیم
نمی خوایم بن لادن تولید کنیم
ما دنبال تولید مغز باید باشیم
نه تولید باغ وحش

مجلس نیمه محترم، لطفا از خواب بیدار شو



  • مجتبی قره باغی

ب خ:نامه اعضای کنگره به اوباما:توافق هسته ای باایران برای لغو تحریم ها کافی نیست.
تحریم های ایران تنها بخاطربرنامه هسته ای این کشوروضع نشده که باتوافق هسته ای،این تحریم هالغو شود.
این تحریم ها بخاطر موشک های بالستیک،برنامه سلاح های نامتعارف وحمایت از تروریسم(!)علیه ایران وضع شده اند.

  • ۲ نظر
  • ۲۳ خرداد ۹۳ ، ۱۱:۱۶
  • مجتبی قره باغی
سیاستهای فرهنگی و زن

بیان آسیب های اشتغال زنان در جامعه ایران به معنای مخالفت کلی با این پدیده نیست. خانواده و جامعه باید اجازه شکوفایی و بهره وری از استعداد های نهان در وجود دختران و زنان را بدهد و در غیر اینصورت مطابق بیان رهبر در حق زنان و دختران  ظلم شده است. بنابراین جامعه باید همواره برای زنانی که مستعد فعالیت در زمینه دلخواهشان هستند فرصت کافی ایجاد کند. آنچه مورد انتقاد ماست تحریک و تشویق زنان به سمت اشتغال است بگونه ای که تبدیل به یک ارزش مثبت می شود تا جایی که با حقوق کم و در شرایط نا مناسب تنها به دلایلی چون مستقل بودن و داشتن امکان خرید بیشتر، روانه بازار کار شده و بیشترین لطمه به مردان و کودکان جامعه وارد می شود. 

سیل دختران و زنانی که به سمت دانشگاه می روند شاید سند افتخار یک رئیس چمهور باشد؛ ولی در واقع هر روند غیر عادی در جامعه و خارج شدن از حد اعتدال زنگ خطری برای مدیران فرهنگی جامعه است. افسردگی و سر خوردگی ناشی از بی علاقگی به درس، بالارفتن سطح انتظار و توقع همسری با سطح تحصیلات بالاتر، ظهور پدیده دردناک تجرد قطعی، ناامیدشدن مردان چامعه و از بین رفتن عزت نفس شان و از بین رفتن بیت المال بخاطر هزینه ای که بازخورد آن ناقص است آثار این روند غیر عادی است. 

اکنون که جامعه ایران با خظر کاهش جمعیت و پیر شدن چامعه روبروست. از هم اکنون باید رسانه ملی و همه نهادهای تاثیرگذار عوامل مستقیم و غیر مستقیم کاهش جمعیت را شناسایی نموده و برنامه ریزی بلند مدتی صورت دهند.  زنی که بخاطر مشکلات مالی خانواده وارد محیط کار می شود. زنی که برای بهره وری از استعدادهای وجودی اش و بخاطر عشق و علاقه ای که به خدمت در زمینه خاص در وجودش قرار داده شده وارد محیط کار می شود باید مورد اخترام و ارزش باشد اما زنانی که تنها برحسب بادی که وزیده است، بدلایل غیر واقعی ، احساس فقر کاذب و مصرف زدگی وارد بازار کار می شوند باید سرزنش شده  و سیستم ارزشی جامعه که در فیلمهای  تلویزیونی، برنامه های مختلف صدا و سیما از جمله تبلیغات تلویزیونی نمود پیدا می کند عمل آنان را منفی ارزیابی کند. همچنین امکان اشتغال پاره وفت زنان در جامعه ایچاد شود. 

مسئله مهم دیگر عزت زن در خانه است. همانگونه که خداوند سرپرستی خانواده را به مرد سپرده است او را موظف به خدمتگزاری به اهل خانه و برآوردن نیازهای مالی آنان بدون منت و آزار نموده است. مرد باید بداند  زنی که در خانه در کنار فرزندش می ماند، زنی بیکار و بی عار نیست و او حق ندارد وی را بخاطر اینکه در خانه است و او بیرون خانه درمحیط کار است تحقیر نماید.  زنی که در خانه به تربیت فرزندان می پردازد زنی از خود گذشته است . 

به یقین اگر مردان جامعه عزت زن را در خانه حفظ نموده و بجای امید  به رزق و روزی خداوند حفیرانه به دست زنانشان چشم ندوزند و اقتدار خود را بر باد ندهند. زنان کمتر به بازار کار هچوم آورده و بخاطر نان قداست خود را براحتی نمی فروشند.  

  • ۰ نظر
  • ۲۱ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۵۰
  • منصوره اولیایی
پیر گرایی

شنیدم که در بعضی ادارات برای اینکه بتوانند به پست مدیریتی برسند موهایشان را رنگ می کنند تا به سپیدی بزند و پیرتر دیده شوند. خود را افتاده حال نشان داده و صدای خود را آرام و آهسته می سازند. برخی افراد لایق و توانمند صرفا به این خاطر که چهره جوانی دارند رشد پیدا نمی کنند.

وااسفا! کجاست آن پیامبر اعظم که اسامه ها را فرمانده سپاه کند؟

کجاست آنکه به اسامه ها  شخصیت داده و زمینه را برای خدمت آنان مهیا می کند.  کاش در شورای عالی انقلاب فرهنگی، کاش در کابینه دولت، کاش در پست های مهم فرهنگی  می توانستیم یک چهره جوان مشاهده کنیم. 

پیرگرایی یک معظل در سیستم مدیریتی کشور ماست. تاریخ گواه آنست که همیشه جوانان مستعدی بوده اند که در میان پیران درخشیده اند،اگرچه همیشه نیروهای مخالف سنگ اندازی نمودند.

جوان گرایی باید تبدیل به یک ارزش شود. پیرگرایی و کنار گذاشتن افراد مستعد و کارا تنها به این دلیل که برای او زود است یا به اندازه کافی زمان و زحمت صرف نشده است نوعی تعصب جاهلی است. همان تعصبی که در سقیفه در برابر علی ایستاد که  علی جوان است و تجربه ندارد. تعصب در برابر جوان گرایی همان تعصبی است که در زمان ظهور در برابر حجت خدا می ایستد و می گوید چرا جوان است؟  وقتی به مدیران و مسئولان کشورهای غربی نظر می اندازیم و حضور افراد جوان را در پست های کلیدی می بینیم حسرت می خوریم که چرا پیرگرایی در ایران یک ارزش شده است؟

  • ۱ نظر
  • ۱۸ خرداد ۹۳ ، ۲۲:۴۱
  • منصوره اولیایی

صدقه‌ها را در سطل زباله بریزید تا به نیازمندان برسد!

شک داریم کسی در کشورمان باشد که تا کنون صحنه‌ای تا این اندازه رقت بار را ندیده باشد؛ صحنه‌ای که اغلب با دیدن آن ابراز تاسف کرده و چه به بسا کلماتی هم درباره مسئولان غافل از اوضاع پشت بند آن بر زبان بیاوریم اما به مرور تکرار دیدن آن برای‌مان عادی شده است؛ همان گونه که برای مسئولان عادی شده!

به گزارش «تابناک»، اگر تا دو سه دهه پیشتر، از جمله مظاهر گستردگی لجام گسیخته شهرنشینی در کشورمان، شکل گیری حلبی آبادها و زندگی کوخ نشینی پیرامون کلانشهرها بود، حالا آن نقطه ضعف رشد و نمو کرده و به مددد مهاجران داخلی و خارجی، به ابعاد آن افزوده شده است.

اگر روزی حاشیه نشین ها به ارتکاب بزه، تخلف و قانون شکنی شهرت داشتند و طبقه پایینی از جامعه را نشان می‌دادند، حالا سطح زندگی متوسط اینقدر بالا رفته که از یکسو مرز حاشیه نشینی و شهرنشینی کمرنگ شده و از سوی دیگر، دشواری های امرار معاش موجب قوام یافتن مشکلاتی شده که دیگر حتی مشکل نامیدنشان دشوار است.
صدقه ها را در سطل زباله بریزید!


اینجاست که امثال دستفروشی که روزگاری زشت دانسته می‌شد و به دلیل مشکلات همراه با آن چون سد معبر، مبارزه شدیدی با آن صورت می‌گرفت، به امری عادی و رومزره تبدیل شده که حتی مقابله با آن در مترو و اتوبوس‌های شهری، با اصول اخلاقی بسیاری هم خوانی نداشته و به همین دلیل به فراموشی سپرده شده است.
  • ۰ نظر
  • ۱۵ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۵۶
  • مجتبی قره باغی

هر دو مطلب وحید یامین پور رو درباره مسیح علینژاد خوندم
باید یادآوری کنم که معنای فاحشگی، اینجا تنها به رابطه جنسی نامشروع اطلاق نمیشه
فاحشگی تفکر، فاحشگی اندیشه، اینها هم می تونن نوعی از فحشا باشن
یامین پور لغتی رو ارائه میده که می شه من بعد در برخی اظهارات در مقابل بعضی به ظاهر روشنفکران کور دل، ازون استفاده کرد.
( کما اینکه قبلا هم مسعود فراستی نوعی دیگر ازین لغت؛ "استمنائ ذهنی" رو استفاده کرد)
و البته یک تذکر دیگه
مسیح طبق آیات قرآن، مفسد فی الارضه
چند روزی بیشتر از تلاش این خناس برای اشاعه منکر نمیگذره، و ظاهرا برخی داخلی های لومپن، فراموش کردن که این حرکت چگونه صدای شلیک آغازش گوش ملت محجوب رو به زنگ انداخت،
البته از برخی سایتهای پیت حلبی همچون قطره که کارشون کپی پیست کردن مطالب منتشر شده در سایتهای دیگه، اونهم بدون اجازه و بدون ذکر نام نویسنده در سایت خودشون، توقعی نمیره
ولی ...

  • ۶ نظر
  • ۱۴ خرداد ۹۳ ، ۰۲:۰۰
  • مجتبی قره باغی

پناه بر خدا
پای سیستم نشستم دارم فیس رو چک می کنم
نا خودآگاه دستم رفت رو کلید برق و چراغ رو روشن کردم
بعد 3 - 4 دقیقه به خودم اومدم
می گم خدایا ساعت 5ه، چرا اینقدر تاریکه اینجا
رومو کردم سمت پشت سرم
دیدم یا بسم الله 
چرا همه چی سرخه
عجب طوفان وحشتناکیه

آقای احمدی

هوا چرا اینطوری شد؟؟؟؟؟؟
خدایا خودت رحم کن...
‫#‏آزادی_یواشکی_هوا_در_تهران‬ 

  • ۰ نظر
  • ۱۲ خرداد ۹۳ ، ۱۸:۲۳
  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات