نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۸۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نوشتن گاه» ثبت شده است

معرفی  یک گروه زنانه

در این پست می خواهم یک گروه را به شما معرفی کنم. یک گروه 7-8 نفره از بانوان که مرام و مسلک آنها شاید جالب باشد. این خانمها در یک روز در هفته دور هم جمع می شوند و بر اساس موضوع تعین شده براساس کتاب میزان الحکمه احادیث مربوطه را خوانده و با اوضاع روز و مسائل در گیر تطبیق داده و بحث و بررسی می کنند. سه نفر از این خانمها فارغ التحصیلان دانشگاه شریف هستند . یک نفر از آنها دکترای ریاضی و دو نفر دیگر مهندس هستند. که البته به غیر از نفر اول که استاد دانشگاه (دانشجویان دختر) می باشد دو نفر بعدی خانه دار هستند. یک نفر از این خانمها دیپلمه است که با افتخار و اعتماد به نفس معتقد است که کار بسیار خوبی کرده است که بین تحصیل و خانه داری دومی را انتخاب نموده چون نمی توانسته بین این دو جمع کند و جالب اینجاست  که این خانم بین خانم های تحصیلکرده از اعتبار بسیار بالایی برخوردار است. جرا که آرامش و شعور او و شرکت فعالش در مباحث گاه باعث قبطه دیگران به او می شود.  جند نفر دیگر نیز فارغ التحصیلان رشته های مختلفی هستند. و اما عقاید و اندیشه های آنها:

1- افتخار به خانه داری و مادری
2-  میل شدید به فرزند بطوریکه بعضی از این خانمها آرزو و ایده آلشان داشتن 6 فرزند است.
3- سادگی و توجه به آسایش کودکان
در جلسات هفتگی توجه بسیاری به فرزندان می شود بطور مثال آنها آزادند بدوند شلوغ کنند و هر بازی که می خواهند انجام دهند و خانه میزبان را بهم بریزند. معمولا میزبان دارای زندگی ساده ای است و خانه طوری چیده شده است که بچه ها احساس راحتی کنند. چون همه بچه دار هستند کسی ناراحت نمی شود چون هفته دیگر نوبت کس دیگری است که خانه اش بهم ریخته شود. بجه ها گاه دعوا می کنند و همدیگر را کتک می زنند. نکته خیلی جالب این است که مادرها اصلا ناراحت نمی شوند و با این قضیه کنار آمدند و کتک خوردن بچه شان باعث نمی شود که دفعه دیگر از آمدن خود داری کنند. البته بچه ها را کنترل می کنند تا حداقل تنش بوجود بیاید.
4- این گروه معمولا مبل و مان بسیار ساده و معمولا قدیمی دارند و بیشترین هزینه ها را برای تحصیل و تفریح کودکانشان انجام می دهند.
5- تاکید زیاد بر اراستگی و اطاعت از شوهر دارند. 
6- معتقدند آمدن فرزند بعدی به تربیت فرزند قبلی کمک بسیاری می کند.
7- اکثریت سه فرزند دارند و بسیار مشتاق برای فرزند آوری در آینده. 
8-مباحث روانشناسی ، سیاسی و حتی ترفندهایی از خانه داری و بجه داری در لابه لای احادیث بیان می شود.
9- به هیچ عنوان فرزندان مانع کسب فضل و معرفت برای مادران نمی شوند. جلسه در میان سر و صدای فرزندان بر گزار می شود و گاه بخاطر گریه یا جیغ بجه ای قطع می شود . اما همچنان این جلسات ادامه دارد ....
  • منصوره اولیایی

از چند روز پیش خبر می رسید که در فلان مکان ، فلان ستاره سینما و فلان بازیگر حضور می یابند تا شب نیمه شعبانمان  را به سبک مدرن احیا بگیریم. شهر پر است از مجالس شادی با هنر نمایی خوانندگان و هنرپیشه گان.  عده معدودی نیز هستند که امشب به مساجد رفته و ناله سر می دهند که کجاست دادرس ما؟

امروز تماس هایی داشتم از دوستانم که در فلان جشن حضور یابم تا خوش بگذرانیم به بهانه تولد حجت عالم. شاید به بعضی ها حتی جرات نکنی که بگویی امشب قرار است بروم مسجد یا در خانه خویش خلوتی کنم با خالق عالم. 

شاید بگویند دعای توی حقیر چه تاثیری در آمدن او دارد؟ بله خداوند چه ما دعا کنیم و چه نکنیم یک روز مانده به قیامت هم باشد او را می رساند تا مستضعفین عالم را به صدر نشاند. اما دعای ما سبب می شود تا زودتر از این جهان بی عدالت و ناشایسته سالار رها شویم. خدا دنیا را بر قوانینی آفریده است و یکی از این قوانین خواست جمعی است. کجایند ندیه کنندگان؟ کجایند گریه کنندگان؟

اوج بندگی انسان در خواستن فرج منجی بشریت است. اوج رستگاری انسان در انتظار حقیقی است. کاش می شنیدیم  ناله چهارده معصوم خدا را یکی در پشت در، یکی دست بسته، یکی زهر خورده و خون بالا آورده، یکی تشنه و سربریده ، ...

کاش می دانستیم یک دعا که از عمق دل برآید با چاشنی اشک به ولله جهادی است در راه علی، به ولله دست یاری است با فاطمه الزهرا.

آن شب که بانوی عالم درب خانه ها را می زد که بیایید علی تنهاست یادتان می آید؟

گویی امشب نیز فاطمه درب خانه مان را می زند.

  • ۰ نظر
  • ۲۲ خرداد ۹۳ ، ۱۲:۵۳
  • منصوره اولیایی
سیاستهای فرهنگی و زن

بیان آسیب های اشتغال زنان در جامعه ایران به معنای مخالفت کلی با این پدیده نیست. خانواده و جامعه باید اجازه شکوفایی و بهره وری از استعداد های نهان در وجود دختران و زنان را بدهد و در غیر اینصورت مطابق بیان رهبر در حق زنان و دختران  ظلم شده است. بنابراین جامعه باید همواره برای زنانی که مستعد فعالیت در زمینه دلخواهشان هستند فرصت کافی ایجاد کند. آنچه مورد انتقاد ماست تحریک و تشویق زنان به سمت اشتغال است بگونه ای که تبدیل به یک ارزش مثبت می شود تا جایی که با حقوق کم و در شرایط نا مناسب تنها به دلایلی چون مستقل بودن و داشتن امکان خرید بیشتر، روانه بازار کار شده و بیشترین لطمه به مردان و کودکان جامعه وارد می شود. 

سیل دختران و زنانی که به سمت دانشگاه می روند شاید سند افتخار یک رئیس چمهور باشد؛ ولی در واقع هر روند غیر عادی در جامعه و خارج شدن از حد اعتدال زنگ خطری برای مدیران فرهنگی جامعه است. افسردگی و سر خوردگی ناشی از بی علاقگی به درس، بالارفتن سطح انتظار و توقع همسری با سطح تحصیلات بالاتر، ظهور پدیده دردناک تجرد قطعی، ناامیدشدن مردان چامعه و از بین رفتن عزت نفس شان و از بین رفتن بیت المال بخاطر هزینه ای که بازخورد آن ناقص است آثار این روند غیر عادی است. 

اکنون که جامعه ایران با خظر کاهش جمعیت و پیر شدن چامعه روبروست. از هم اکنون باید رسانه ملی و همه نهادهای تاثیرگذار عوامل مستقیم و غیر مستقیم کاهش جمعیت را شناسایی نموده و برنامه ریزی بلند مدتی صورت دهند.  زنی که بخاطر مشکلات مالی خانواده وارد محیط کار می شود. زنی که برای بهره وری از استعدادهای وجودی اش و بخاطر عشق و علاقه ای که به خدمت در زمینه خاص در وجودش قرار داده شده وارد محیط کار می شود باید مورد اخترام و ارزش باشد اما زنانی که تنها برحسب بادی که وزیده است، بدلایل غیر واقعی ، احساس فقر کاذب و مصرف زدگی وارد بازار کار می شوند باید سرزنش شده  و سیستم ارزشی جامعه که در فیلمهای  تلویزیونی، برنامه های مختلف صدا و سیما از جمله تبلیغات تلویزیونی نمود پیدا می کند عمل آنان را منفی ارزیابی کند. همچنین امکان اشتغال پاره وفت زنان در جامعه ایچاد شود. 

مسئله مهم دیگر عزت زن در خانه است. همانگونه که خداوند سرپرستی خانواده را به مرد سپرده است او را موظف به خدمتگزاری به اهل خانه و برآوردن نیازهای مالی آنان بدون منت و آزار نموده است. مرد باید بداند  زنی که در خانه در کنار فرزندش می ماند، زنی بیکار و بی عار نیست و او حق ندارد وی را بخاطر اینکه در خانه است و او بیرون خانه درمحیط کار است تحقیر نماید.  زنی که در خانه به تربیت فرزندان می پردازد زنی از خود گذشته است . 

به یقین اگر مردان جامعه عزت زن را در خانه حفظ نموده و بجای امید  به رزق و روزی خداوند حفیرانه به دست زنانشان چشم ندوزند و اقتدار خود را بر باد ندهند. زنان کمتر به بازار کار هچوم آورده و بخاطر نان قداست خود را براحتی نمی فروشند.  

  • ۰ نظر
  • ۲۱ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۵۰
  • منصوره اولیایی
پیر گرایی

شنیدم که در بعضی ادارات برای اینکه بتوانند به پست مدیریتی برسند موهایشان را رنگ می کنند تا به سپیدی بزند و پیرتر دیده شوند. خود را افتاده حال نشان داده و صدای خود را آرام و آهسته می سازند. برخی افراد لایق و توانمند صرفا به این خاطر که چهره جوانی دارند رشد پیدا نمی کنند.

وااسفا! کجاست آن پیامبر اعظم که اسامه ها را فرمانده سپاه کند؟

کجاست آنکه به اسامه ها  شخصیت داده و زمینه را برای خدمت آنان مهیا می کند.  کاش در شورای عالی انقلاب فرهنگی، کاش در کابینه دولت، کاش در پست های مهم فرهنگی  می توانستیم یک چهره جوان مشاهده کنیم. 

پیرگرایی یک معظل در سیستم مدیریتی کشور ماست. تاریخ گواه آنست که همیشه جوانان مستعدی بوده اند که در میان پیران درخشیده اند،اگرچه همیشه نیروهای مخالف سنگ اندازی نمودند.

جوان گرایی باید تبدیل به یک ارزش شود. پیرگرایی و کنار گذاشتن افراد مستعد و کارا تنها به این دلیل که برای او زود است یا به اندازه کافی زمان و زحمت صرف نشده است نوعی تعصب جاهلی است. همان تعصبی که در سقیفه در برابر علی ایستاد که  علی جوان است و تجربه ندارد. تعصب در برابر جوان گرایی همان تعصبی است که در زمان ظهور در برابر حجت خدا می ایستد و می گوید چرا جوان است؟  وقتی به مدیران و مسئولان کشورهای غربی نظر می اندازیم و حضور افراد جوان را در پست های کلیدی می بینیم حسرت می خوریم که چرا پیرگرایی در ایران یک ارزش شده است؟

  • ۱ نظر
  • ۱۸ خرداد ۹۳ ، ۲۲:۴۱
  • منصوره اولیایی
خروس های سر بریده

در شهر خروس ها را سر می برند.  چراکه سحر و بین الطلوعین بهترین وقت خوابیدن است. در شهر مرغ که آن را قدیم خوک پرندگان می نامیدند عزیزاست. بی عار است و کاری به کارت ندارد. مردم شهر مرغ خورند بر عکس قدیم که گنجشک خور و خروس خور بودند. گنجشک وخروس نقطه اشتراکشان در نوای بلند توحیدیشان است. در تسبیح صبح گاهیشان.  

می گویند مردم آخر الزمان رزق و روزی شان تنگ است چون  نماز صبح شان قضا می شود. در شهر مرغ گونه که زندگی کنی و مرغ هم بخوری کسی کاری به کارت ندارد. طبع انسان شهری سرد است. از روغن نباتی تا گوشت مرغ سرد است. ....در شهر آن هم در آخر الزمان گوشت گاو لذیذ و فراوان است. شنیدم که در قدیم عالمی به خانه پسرش می رود و پسر از گوشت گاو به او غذا می دهد.  پدر وقتی متوجه می شود گوشت گاو خورده چنان غصه دار و ناراحت می شود که تا یکسال خانه پسر نمی رود. ....

  • ۰ نظر
  • ۱۷ خرداد ۹۳ ، ۰۶:۳۲
  • منصوره اولیایی
تغییر نگرش

تغییر نگرش در مورد فرزند

در دنیای امروز فرزند آوری و فرزند پروری امری پردردسر تلقی شده که زندگی را بر پدرومادر سخت و مشکل می نماید. در حالیکه در روایات معصومان علیهم السلام از فرزند به برکت، گلی از گلهای بهشت و جگر  گوشه مومن تعبیر شده است. از حسن بصری نقل شده است که می گفت: فرزند چیزی است که اگر زنده بماند، رنجورم می کند و چون بمیرد، مرگش بی تاب و توانم می سازد. چون این سخن به گوش امام سجاد علیه السلام رسید، فرمود:

« به خدا قسم، دروغ گفت. فرزند بهترین نعمت است. اگر بماند، دعایی است حاضر؛ یعنی دعایش در حق و الدین مستجاب است و چون بمیرد، شفاعت کننده ای است که انسان او را پیشاپیش می فرستد.»[1]      امام صادق علیه السلام فرمود: «حضرت موسی از خدای متعال سوال کرد افضل اعمال چیست؟ خداوند فرمود: دوست داشتن فرزندان بهترین اعمال است، زیرا آفرینش آنان بر توحید است و اگر مرگشان فرا رسید، به رحمت من داخل بهشت خواهند شد.»[2]

      پیامبر اکرم ص می فرماید:

     هیچ میراثی از ادب و تربیت صحیح برای فرزند بهتر نیست.[3]

   اگر هر یک از شما به تربیت فرزند خود بپردازد، برای او نیکوتر از آن است که هر روز نیمی از درآمد خود را در راه خدا صدقه بدهد.[4]

  انسان اگر باور کند که قرار نیست که در این دنیا به تمام خواسته های خود برسد به عبارت دیگر این دنیا ظرفیت استغنای انسان و دستیابی او به تمام آرزوهایش را ندارد و زندگی دنیوی انسان در رنج خلق شده است از فرزند آوری که مایه برکت و رحمت الهی  است جلوگیری نمی کند. 

 


[1] . میرزاحسین نوری، مستدرک الوسائل ، ج 15،ص112.

[2] . مستدرک الوسائل، ج2، ص 615.

[3] . کنز العمال؛ چ 16، ص 460.

[4] . مستدرک الوسائل، چ 15، ص 166.

  • ۰ نظر
  • ۱۵ خرداد ۹۳ ، ۰۰:۵۱
  • منصوره اولیایی
عهد

دعای عهد در تقدیر انسان موثر است. 

                                                    امام خمینی قدس سره

یکی از وصیت های آن مرد بزرگ  قرائت دعای عهد به نیابت ایشان بعد از وفاتشان بود. 

  • ۰ نظر
  • ۱۴ خرداد ۹۳ ، ۲۱:۴۹
  • منصوره اولیایی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات