من درباره تو به آنها نگفتم
«من دربارهى تو به آنها نگفتم؛
اما تو را دیدهاند که در چشمانم شنا مىکنى!
من دربارهى تو به آنها نگفتم؛
اما تو را در کلمات نوشته شدهام دیدند.
عطر عشق نمىتواند پنهان بماند..»
«نزار قبانی»
رویای نیمه شب
داستانی جذاب و هپی اند. اگر قرار بود این کتاب رو فیلمشو بسازن یه فیلم هندی میشد ازون دست فیلمهایی که تماشاگر میگفت گمشو بابا دیگه اینطوری نمیشه!
اما به هر حال در این کتاب اینطوری شده. داستان حول محور هاشم نامی میگذره که عاشق دختری جذاب شده و از قضا اون دختر شیعه است! هاشم چی؟ اهل تسننه. زمان وقوع داستان در چه زمانیه؟ 500 سال بعد از غیبت حضرت مهدی عج!
حالا که اسم امام زمان عج به میون اومد احتمالا باید حدس زده باشید که این داستان احتمالا بر اساس واقعیته و رگه های مذهبی هم داشته باشه اون هم با وصفی که از مذهب شخصیت های داستان گفتم.
این داستان به قدری گیرا و جذابه که من نتونستم داستان رو کنار بذارم و اون رو مثل کتاب شبهای روشن یه شبه تمومش کردم.
بنابراین پیشنهاد می دم حتما این کتاب رو بخونید.
راستی من هنوز موفق نشدم برای خودم یه کتابخوان دیجیتال بخرم و دارم با گوشی کتاب می خونم. به شدت هم میترسم که برای چشمام مشکلی بوجود بیاد. لذا اگر شما هم میترسید به نظرم کتاب چاپی تهیه کنید بهتره.
شبهای روشن
وصف این کتاب رو زیاد شنیدم. انقدر که نوشته بودن باید عاشق باشی و مزه عشق را چشیده باشی؛ انقدر که نوشته بودن باید یکی عاشقت شده باشد تا بفهمی ناستنکا در کجای داستان قرار داره.
کتاب در یک سوم ابتدایی کمی ثقیله که اون هم به خاطر اوهام ذهنی راوی بود. درست از جایی که داستان ناستنکا شروع میشه، عاشقانه های رمان پای به میدان میذارن. داستانی عاشقانه که در انتها می تونه اشک های شما رو جاری کنه. یکی از ویژگی های داستان اینه که شما رو مجبور به حدس و گمان هایی درباره شخصیت ها میکنه گویی شاید داستایوفسکی قصد شوکه کردن خواننده رو داشته، اما در آخر متوجه میشید که نه اینطور نیست و داستان روال واقعی رو داره پیش میره و خیلی پیچیدگی و در هم ریختگی نداره.
پیشنهاد میکنم حتما بخونید.
اگر علاقه دارید میتونید این رمان رو اپلیکیشن های کتابخوان مثل طاقچه و فیدیبو مطالعه کنید.
م.خ:
من هم این کتاب رو تو اپلیکیشن های کتابخوان مطالعه کردم
و خیلی دوست داشتم اون رو برای تو هم بفرستم
اما نمیدونم از من ناراحت میشی یا نه
ای کاش بیای و بهم بگی که تو هم دوست داری بخونیش
نگفتی هم نگفتی
یه پیام خشک و خالی هم بفرستی کافیه
و من اون رو برات به عنوان هدیه ارسال کنم
تکه ای از داستان:
وای که چقدر شادی و شیرینکامی انسان را خوشرو و زیبا میکند. عشق در دل میجوشد و آدم میخواهد که هرچه در دل دارد در دل دیگری خالی کند. میخواهد همه شادمان باشند، همه بخندند، و این شادی بسیار مسری است.
عاشقانه
عاشقانه آونگ شده ام
هایکویی از عباس معروفی با صدای من
و متنی از من:
آونگ شدن چیزی شبیه چرخه و دایره نیست
رفت و آمدیست بین خویش و خود
خود که خود من است و خویش معشوقه من
تو خوابیده ای
هر روز صبح وقتی بیدار میشی شوق زندگی رو در خودت بیدار کن
خیلی چیزها و خیلی آدم ها هستن که اشتیاق تو برای زندگی ان
و تو خودت علتی برای زندگی و اشتیاقی برای دیگری هستی
این هایکوی عاشقانه از عباس معروفی رو با صدای خودم تقدیم میکنم به همه به شما به تو...
تو خوابیده ای آرام ...