روزمرگی؟!
به نام خالق زیبایی ها
به نام خداوند بخشنده مهربان
روز طبیعت و تعطیلیش هم به پایان رسید
فردا شنبه نیست اما مثل شنبه روز خاصی است
قراره از تنبلی بکنیم و به دل کار بزنیم
شاید خسته کننده به نظر برسه اما... نه هیچی، خواستم بگم
خسته کننده نیست
اما دیدم خودم حالم به هم میخوره در این روزمرگی ها سر کار برگردم
دوباره هر روز سر کار برو و با یه عده احمق سرو کله بزن
مسیر همیشگی رو در بازگشت به منزل پیش بگیر و با عده احمق سر جا به جا شدن تو مترو و اتوبوس بحث و جدل کن
برس خونه و با زن و بچه...
وااااای،
بیخیال
حرفم رو پس میگیرم و بر میگردم به چند خط بالاتر برای تصحیح مطلبم
شاید خسته کننده به نظر برسه اما نه خسته کننده نیست، دوباره میری سر کار و با بهترین همکارای دنیا چاق سلامتی میکنی، عصری تو مسیر برگشت تو پیاده رو به همه آدمها لبخند میزنی و اونا هم در جواب روی تو میبوسن. تو مترو مردم به خاطرت پیاده میشن تا تو سوار قطار بشی.
خونه که میرسی همسرت که دیگه خونه مادرش نرفته و تو خونه منتظرت نشسته، از پای دیکته گفتن به پسرت بلند میشه میاد به استقبالت.
اینطوری طراوت زندگی بیشتر میشه و دیگه از ۲۰ روز تعطیلی در اومدن برات رنج آور نمیشه.
آرزوی این بهترین رو برای شما هم دارم
- ۹۶/۰۱/۱۳