نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

پاسخ شاعر باشگاه خبرنگاران  به شاعرنمای نشریه‌ بخارا در توهین به بانوان چادری

 

باشگاه خبرنگاران/ بخارا داستان کوتاه و نمایش‌نامه‌ هم چاپ می‌کند مقاله هم دارد، در کار سینما و سیاست و جامعه‌شناسی هم دخالت می‌کند و لابد با این اوصاف کم‌کم تصور می‌کنید که درباره یک بسته پرمحتوای علمی بحث می‌شود اما واقعیت چنین نیست. 

کدام یک از مقالات بخارا در چند ساله اخیر چیزی غیر از تکرار مکررات کسالت‌آور بوده و کدام شعر، داستان یا نمایش‌نامه‌ی منتشر شده در آن مجله ذره‌ای و و بلکه کمتر از ذره ای حاوی ارزش زیبایی‌شناختی است؟ امروز دچار قحط ‌المجله در عالم ادبیات هستیم و خبری از (سخن) و (یغما)  ما و ... نیست و دراین بازار بی‌کالا خر مهره‌ای به نام بخارا می‌تواند خودش را مروارید قالب کند. 

حال و هوای نشریه بخارا حال و هوای ادیب نمایان ورشکسته‌ای است که گرایشات فکری فرسوده‌ای داشتند و اکنون که بساط این نحله‌ی فکری در تمام دنیا جمع شده هنوز هم عده‌ای پیر‌و پاتال لایتغیر و رکودزده در آن نشریه مطالبشان را گرد هم می‌آورند و به بازار نشر می‌فرستند. 

در آخرین شماره از این نشریه قطعه‌ای از "منصور اوجی" به چاپ رسیده که از نثر دانش‌آموزان دوره راهنمایی ضعیف‌تر است  اما گوینده آن خودش را شاعر اسم داده و چرندی که گفته را شعر. 

بخارا این قطعه را به چاپ رسانده و فکر کرده چنین کاری یعنی ساختار شکنی و ساختار‌شکنی یعنی روشنفکری و باسوادی! 

توجه کنید؛ 

از جماعت زنان دلم گرفت 

آن جماعت عظیم 

روز جشن 

صبح عید 

یک کبوتر سفید بینشان نبود 

جملگی سیاه 

جملگی کلاغ 

 

این چند کلمه به نظر شما چقدر ارزش بلاغی و ادبی دارد؟ چه تشبیه و استعاره و طباق و حسن تعلیل و مراعات نظیری و چه ... در آن می‌بینید؟ 

اصلا خدا کند این توهین به خانم‌های چادری بهانه‌ای شود که این یک دانه‌ی مجله‌ی مثلا ادبی تعطیل گردد تا ما بگوییم چنین چیزی نداریم و چنین بنایی باید از اول خلق شود یکی از همکاران تدوین‌گرم به نام "ایمان شمس" در کمتر از 30 ثانیه در جواب آقای "اوجی" سروده اند که ز قطعه‌ی منصورخان  نیم بند خیلی قوی‌تر به نظر می‌رسد. 

در پایان این نگارش توجه شما را به آن شعر جلب می‌کنم. 

 

از مجله بخارا دلم گرفت 

آن مجله وزین

روز جشن

روز عید 

یک نگارش قوی در میان نبود

جملگی سیاه

جملگی چرند


"به نقل از باشگاه خبرنگاران"

نظرات (۲)

اوج اندیشه و تعمق این دوستان در همین حده... نمیشه خرده‌ای بهشون گرفت. بذاریم این متفکرین یا به قول دوستی "نئوانتلتوئل‌های مفت خور"، در دنیای خودشون احساس روشنفکری و اندیشمندی کنن.
پاسخ:
روشنفکر؟

فکر روشن ازش بعیده هجو بیرون بزنه
چون داره میگه روشنم. ;)
  • بیدار بیقرار
  • واقعا جای تامل داره

    دست آقای اوجی درد نکنه با جوابی که دادن
    پاسخ:
    بله
    البته جواب رو آقای شمس دادن
    واقعا دستشون درد نکنه
    البته شمس ترانه سرا هم هست
    اتفاقا بابت این کار خیلی ناراحت بود که چرا به نام خودش رفت رو سایت
    چندین بار تا حال گفته که:
    من این مطلب رو به طور خیلی مسخره ای در جواب اون چرندیات نوشتم
    و برای خندیدن مطرح کردم
    ولی آقای جلیل زاده (منتقد باشگاه خبرنگاران) مطلب رو برد رو سایت
    تا به این بنده خدا بفهمونه که کار خاصی نیست نوشتن یک مشت هجویات
    ظاهرا خود آقای اوجی هم سعی در لاپوشونی کردن اثرش کرده ولی در متنی که بعد از این قضیه به منتشر کرد هیچ اظهار پشیمانی و غذرخواهی دیده نشد.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    نوشتن‌گاه

    دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

    بایگانی
    آخرین نظرات