نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

رهبرمعظم انقلاب:پذیرش تعلیق غنی سازی در سال 83 دو سال کشور را عقب انداخت اما بنفع ما تمام شد/نشان داد که امید همکاری از طرف شرکای غربی مطلقا وجود ندارد.
  • مجتبی قره باغی
خانه قلب من از خشت رفیقان برپاست
دیدگانم زگل روى رفیقان بیناست
روزگاریست که هرکس زکسی بی خبر است
باز هم بر دل ما یاد رفیقان برجاست
  • مجتبی قره باغی
آری میبینید طلسم دیو کفر شکسته است،اما نه بدست رستم.
طلسم آن وحشتیست که در نفس توست و با یقین میشکند
"لاحول و لا قوة الا بالله"
کجاست آن که آخر شاهنامه را در وصف تو بسراید؟
چهارده قرن گذشت و چهارده کنگره از کاخ کسری یکایک فرو ریخت، عصر شاهان سپری شد و اکنون جهان در انتظار توست.
(شهیدآوینی)
  • مجتبی قره باغی
مهم
روزنامه السیاسیه کویت به نقل ازمنابع اطلاعاتی غربی:ظرف هفته های آینده تحولی غیرمنتظره درماجرای مشخص شدن سرنوشت4دیپلمات ربوده شده ایرانی درلبنان رخ می دهد.
  • مجتبی قره باغی
علاج ریا این است که انسان ریا کند اما برای دوست، رئیس و یا مقام بالاتر نه بلکه برای خدا ریا کند. عاقل کسی است که برای بالاترین مقام ریا کند و بالاترین موجود خداست.
آیت الله بهجت (ره)
  • مجتبی قره باغی
بر عید غدیر اکبر صلوات
برچهره ی نورانی حیدر صلوات
برفاطمه این عید هزاران تیریک
بر یک یک اهل کوثر صلوات ...
  • مجتبی قره باغی

همیشه پای یک پدرزن در میان است

بی‌منطق‌ترین اتفاق سینمایی ایران از تاریخ ورود کینه توگراف

جریان انحرافی علیرغم اینکه موفع ژست گرفتن ها حاضر بود به هر رنگی دربیاید تا از فیلترهای زمانه عبور کند، در عملکردها به هیچ وجه حاضر به نرمش و گردش‌های تاکتیکی نمی‌شد و همین مسئله در اکثر مواقع باعث لو رفتن انگیزه‌های اصلی این جریان می‌شد.
download همیشه پای یک پدرزن در میان است

پایگاه خبری تحلیلی جمهوریت ، میلاد جلیل‌زاده - بی منطق ترین اتفاق سینمایی از تاریخ ورود دوربین کینه توگراف به ایران تا به حال، ساخت پروژه‌ای به اسم لاله است.وقتی شنیده شده که مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی قرار است سرمایه گذاری روی یک فیلمی دو و نیم میلیاردی را به عهده بگیرد تمام سینمای ایران در بهت فرو رفت.

چنین هزینه‌ای معادل بودجه دو سال آن مرکز بود که می‌بایست در جهت توسعه زیرساخت های

  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات