نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

تصویر و تدوین: مجتبی قره باغی
پلاتو و مصاحبه: نوید قانع

  • مجتبی قره باغی

این فیلم کوتاه رو سر ساخت یه فیلم کوتاه دیگه برای دست گرمی ساختیم ;) - آرزوم بوده و هست که ای کاش در زمان شهید آوینی می بودم و در کنارش کار می کردم - "این فیلم مثلا یک فیلم غیر واقعیست!!!! "

ای کاش در زمان شهید آوینی می بودم و در کنارش کار می کردم

ای کاش در زمان شهید آوینی می بودم و در کنارش کار می کردم

ای کاش در زمان شهید آوینی می بودم و در کنارش کار می کردم

  • مجتبی قره باغی

شهاب حسینی با فیلمی متفاوت در سینمای ایران

ساکن طبقه | وسط |

  • مجتبی قره باغی

آنچه در بازنمایی زن سنتی در سینما شاهد آن هستیم چیزی فراتر از نقد است و بیشتر به حمله شبیه است. زندگی زن سنتی زیر سوال می رود. زنی که همیشه غذای خانگی درست می کند. زنی که خانه اش همیشه تمیز است و بر رتق و فتق امور خانه و فرزندان متمرکز است.

حمله به زن سنتی با زیر سوال بردن کامل او آیا خدمت به فرهنگ ایرانی است؟

آیا باید برخی ویژگیهای زن سنتی را ارتقا دارد یا او را از صحنه فرهنگ حذف نمود؟

با حذف زن سنتی زنی که در روابط اجتماعی خود محدود عمل کرده و تمرکزش در خانه است و تبلیغ زنانی خوش مشرب در صحنه اجتماعی که از آشپزی دوری می کنند به کجا می رسیم؟

زندگی مشترک آقای محمودی و بانو نقد زندگی سنتی و حمله به زن سنتی است. ناخواسته یاد به همین سادگی آقای میر کریمی می افتم که در آن زن سنتی و خانه دار خانه را بسیار مغموم نشان داده است. هر روش زندگی و هر منشی نقاط خاکستری و آسیب های خود را دارد. اما حذف چهره زن سنتی با نشان دادن یک زن سنتی در دریای غم و غصه و محکوم کردن آن ما را به سمت چه روش و منشی در زندگی سوق می دهد؟

زنان سنتی در دنیای واقعی وجود دارند که در سینمای ایران ما به ازایی ندارند. زنانی که دارای دانش و هوش اجتماعی در روابط بین فردی هستند. هرچند مدرک دانشگاهی ندارند و شاغل نیستند اما مرجع و مشاور فرزندان و اقوام هستند......

درست است که در خیلی از فیلم ها سعی می شود دو دیدگاه موجود در فیلم زیر سوال می رود اما رواج این ایده و طرز فکر که همه ناراضی اند. یا به قول کاراکتر فیلم سعادت آباد  «همه ما یه جور گهیم یا منم یک گهی ام مث بقیه » خطر بزرگی برای فرهنگ ماست.

اولیایی

  • منصوره اولیایی

این است آن مهمانی؟
اکنون که به دقت به عاشورا می نگرم، زمان را در زمان تنیده می یابم. من در زمان می گذرم یا زمان بر من؟ محرم آمده است یا من به محرم رسیده ام؟ حالا انسان می فهمد که اساس تمام  امور باور است، و من بر این باورم که محرم نیامده است بلکه من به محرم رسیده ام.

کاری از : مجتبی قره باغی

فایل صوتی متن بالا با تقلید از صدای مولانا شهید سید مرتضی آوینی

  • مجتبی قره باغی
یادداشت از: میلاد جلیل زاده/


در "پاروی بی قایق" می‌شود خود چاووشی را دید، یعنی همان مارکوپولوی موسیقی ایران، کسی که در چندین و چند شهر این کشور زندگی کرده و روزگار سختی را داشته است

آلفرد هیچکاک حدود صد فیلم سینمایی ساخت که تقریباً سناریوی هیچکدامشان را هم خودش ننوشته بود، ‌اما او را یک فیلم ساز مولف می‌دانند. انتخاب ایده‌ها و نظارت بر بازنویسی هر فیلمنامه به علاوه شیوه‌ی اجرا و کارگردانی هیچکاک باعث شده بود، با اینکه او سناریوها را خودش نمی‌نوشت، از نظر همه یک فیلمساز مولف باشد.

البته تعداد فیلم‌نامه‌هایی که تا به حال توسط خود کارگردان‌ها نوشته شده، خیلی بیشتر از ترانه‌هایی است که خواننده‌ها خودشان سروده‌اند، ‌اما هستند خواننده‌هایی که در ترانه سرایی هم دستی بر آتش دارند و محسن چاووشی جزو همین گروه است.

یک خواننده‌ی آشنا با فن ترانه سرایی حتی اگر متن تمام کارها را خودش قلمی نکند، لااقل اشراف او بر این حوزه آنقدر هست که ترانه‌هایش را طبق سلیقه‌ای حساب شده گلچین کند و آن‌ها را به یکدستیِ متوازن تالیف برساند.

  • مجتبی قره باغی
سینما چه مستند و چه داستانی، کافیست تو الفبای آن را (سینما) بدانی.
حالا باید مشق کنی،
صد بار از روی سرمشقت بنویس.
شاعر می شوی، داستان نویس، ادیب، پزشک و شاید هم فیلمساز.
به هر حال الفبا، تو را باسواد می کند.
این سلیقه و خلاقیت توست که از تو خالق می سازد.
حالا سر مستند چیست دعوا کن، باز هم می بینی، مستند مستند است.
داستانی داستانی، مستند داستانی، داستان هم مستند است.
فیلم فیلم است و سینما همچنان سینما.
اینها هم راه هایی هستند برای رسیدن به درک هر آن چیزی که باید به آن برسی و ایمان بیاوری؛ خدا، زندگی، ماده یا هر چیزی.
شاید که نه، حتما به همین خاطر است که به سوی علم حقیقی باید رفت. علمی که فقط برای رسیدن به خدا و حقیقت است نه آن چیزی که برای عُجب و اثبات خویش باشد.
تو فیلمت را بساز، مانند سید شهیدان اهل قلم، آقا سید مرتضی آوینی، که هر چه کرد در آن بستر آماده، برای خدا کرد.

"همه ی سینمای من مرتضی است"
  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات