نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

با پای خود رفتیم و هی گفتیم تقدیر

در گِل نشستیم و به خود بستیم زنجیر

تقویم ها گفتند و ما باور نکردیم

یک عمر در پرواز خود کردیم تاخیر

تا راحتِ وِجدانمان بر هم نریزد

هر درد را با حکمتی کردیم تفسیر

از ماست هر ظلمی که در هر لحظه بر ماست

این است رمز نهضت و آغاز تغییر

این شعرو تو یه ویدیو دیدم بودم و به دلم نمی‌نشست! اما حالا دوباره تو همون ویدیو دیدم چون اینبار لین ویدیو رو به جاش دیدم. تو موقعیت درستش.

واقعا به دلم نشست!

  • مجتبی قره باغی
فیدیبوک

فیدیبوک منصف شد و ازون انحصار طلبی وقیحانه دست کشید. منم که سالها داشتم دنبال یه کتابخوان خوش قیمت اما فارسی میگشتم یهو به خودم اومدم دیدم هم طاقچه هم فیدیبو تو یه حالت رقابتی اقدام به عرضه کتابخوان کردن.

هر دو یه کتابخوان مشابه به هم از نظر کانفیگ ارائه کردن.

منتها طاقچه اسم کتابخوانش mee book و فیدیبو، اسم کتابخوانش فیدیبوکه.

هر دو اندروید هستن با قابلیت نصب هر نوع کتابخوانی حتی کیندل.

قبلا فیدیبو فقط فیدیبوک داشت و مثل کیندل که فقط میتونی از امازون خرید کنی باید فقط از فیدیبو خرید میکردی. الان دیگه میشه با فیدیبوک همه کتابخوانها رو داشت. تنها بدیشون کوچیک بودن صفحه است و اینکه پی دی اف رو باید به سختی توش خوند. اما هر چی پول بدی اش میدن بهت.

کتابخوان بوکس با همین شرایط و کانفیگ فیدیبوک قیمتش رو حدود ۱۰ تومنه. اما فیدیبوک ضمن اینکه ۵میلیون و ۳۰۰ قیمت گذاشته البته تو آف، یه کارت هدیه خرید کتاب از فیدیبو به مبلغ ۵۰۰ هزار تومن هم میده.

به هر حال الان مثل یه بچه که سالهاست بهش قول دادن براش دوچرخه بخرن و موعدش فرا رسیده و منتظره بیارن در خونه تحویل بدن، اروم و قرار ندارم.

این یادداشت رو بعدا که کتابخوان رسید دستم اپدیت میکنم.

نقد و یادداشت اصلی برای فیدیبوک اف۲

فیدیبوک وقتی به دستم رسید و انباکسش کردم. به شدت جا خوردم. بر خلاف توضیحات داخل سایت، ابعادش دو سانت کمتره از چیزی که نوشته شده اما اندازه نمایشگر همون ۶ اینچه. اولین باره که کتابخوان میخرم و از نزدیک میبینم. بنابراین وقتی به دستم رسید از شدت کوچک‌ بودن جا خوردم. در خصوص نورهای گوشی باید بگم چند مدل ذخیره داره. شب روز هنگام خواب و خاموش و تنظیم دستی‌ هنگام خواب عملا بدرد نمیخوره و نور بدی داره. روز و شب خوبن و دستی هم برلی محیط غیر مسقف بکار میاد که شدت نورو زیاد کنید. کنتراس البته اکر زیاد بشه باعث میشه حتی جلد کتابهای رو تشخیص ندی. کتابها ول و پخش و پلان تو صفحه روت برنامه. تنظیمات کتابخوان ابدا شبیه به دیوایسهای دیگه اندروید نیست. بسیار ساده و امکانات کم. بزرگترین مزیت فیدیبوک اینه که میتونید اپ‌های کتابخوان دیگه مثل طاقچه و الباقی رو نصب کنید و این قابل ستایشه. کندی فیدیبوک قابل قبوله که مثل تبلت و گوشی نباشه. باتری با اینکه ۱۷۵۰ ذکر شده اما سریع خالی میشه با وجود اینکه وای فای قطع و نور صفحه کمه. البته به نظر میاد برای مطالعه تا ۵ ۶ ساعت یه تیک جواب بده. در ضمن یه چیز عجیب، چشم من رو اذیت میکنه موقع خوندن. امیدوارم به هاطر عادت نداشتن به صفحه جوهر الکترونیک باشه. در آخر بگم خوشحالم که این دیوایس رو بعد از سالها وسواس به خرج دادن بالاخره تهیه کردم و خوشحالتر که سراغ مارکها و برندهای دیگه نرفتم که دوبرابر پول بدم و با همین سایز دیوایس مواجه بشم. در ضمن امروز ۲۴ دی ۱۴۰۱ این کتابخوان رو ۵۳۰۰ با تخفیف ویژه خرید که منهای اون یه کارت هدیه ۵۰۰ ه تومنی روش داشت.

  

  • مجتبی قره باغی
به آب روشن می عارفی طهارت کرد
سلام بر امام رئوف. این روزها بدجوری خسته و دل شکسته ام، رفتم با امام رضا گاوبندی کنم، حالم بهتر شد ولی هنوز خیلی داغونم
شب اولی که رسیدم مشهد، بلافاصله از فرودگاه با مترو رفتم حرم. خیلی حال ع غریبی داشتم. 
رسیدم روبروی حرم، خواستم برم تو اما شرمم میومد برم داخل. من داغون و بدرد نخور برم تو حرم اقا بی دعوت؟! همه گفتن دعوت شدی داری میری اما اگر دعوت شده باشم، مثال در دیگ و حیای گربه است.
دل میگفت برو تو پا نمیرفت. بعد کلی رازو نیاز، یهو به ذهنم خطور کرد یه تفالی به حافظ بزنم و حال و هوامو روبه راه کنه.
به آب روشن می عارفی طهارت کرد
علی الصباح که میخانه را زیارت کرد
حالا دیگه مگه اشک امون میده، شب اول نتونستم برم تو شبستان و روبروی ضریح بشینم اما اجازه رو گرفتم و شبهای بعد ...
  • مجتبی قره باغی
مگه لحظه ای بی اضطراب هست؟

لج کردم

با دنیا

با خدا

با زندگی

با وطنم که این سالها همه چیز بوده جز وطنم

خسته ام

خیلی به سرم میزنه که همه چیزو ول کنم برم

دژاوو!

اما انگار همه چیز برام اشناس

اصلا دنیای دیگه ای وجود داره؟

پس چرا همه چیز اشناس؟

یعنی دارم دنیای قبلیم رو دوباره تکرار میکنم؟

اینکه خیلی بده!

نه شاید داره بهم اثبات میشه این اینده ایه که خوابش رو دیدم و قراره به خاطر افعال اونروزم به این اینده برسم!

یعنی قبلا خواب اینده رو دیدم که امروز یهو اون برام اشناس؟

ای داد اگر اینطوری باشه کابوس هم زیاد دیدم.

تو یکی دو سال گذشته خوابهای زیادی دیدم که دارم تو خیابونا با دشمنی که اومده مردمم رو بکشه و خاکم رو بگیره میجنگم و خیلی وقتها هم از دستشون فرار میکردیم.

یعنی باز قراره برای خاک و وطنی که فقط توش بدنیا اومدم و هیچی جز بدبختی برام نداشته بجنگیم؟

خدایا تو چی؟

از این خاک خسته شدم!

دارم از تو هم خسته میشم که فقط داری نگاه میکنی...

لج کردم؟

خستم!

می‌خوام همه چیزو رها کنم برم.

خیلی خودمو تهدید کردم.

زخم روده ام داره بدتر میشه انگار.

مگه لحظه ای بی اضطراب هست؟

باید برم...

.

با صدای خودم

  • مجتبی قره باغی
انتخاب سوپی - انفجار بزرگ - بانو در آینه - بیست هزار فرسنگ زیر دریا - تپه هایی چون فیل های سفید - چند جایزه کوتاه از جایزه ادبی بهرام صادقی، نویسنده های مختلف

توجه: برای دانلود کتاب ها - به دلیل بارگذاری اونها در گوگل درایو - حتما باید جیمیل فعال روی دیوایس در حال استفاده داشته باشید.


1- انتخاب سوپی - ویلیام سیدنی پورتر

2- انفجار بزرگ - ژول ورن

3- بانو در آینه - ویرجینیا وولف

4- بیست هزار فرسنگ زیر دریا - ژول ورن

5- تپه هایی چون فیل های سفید - ارنست همینگوی

6- چند جایزه کوتاه از جایزه ادبی بهرام صادقی - نویسنده های مختلف

ادامه مطلب رو حتما مطالعه کنید.

  • ۰ نظر
  • ۲۴ شهریور ۰۱ ، ۱۹:۳۴
  • مجتبی قره باغی
مهتاب برای ما پیداست

وقتی مهتاب گم شد

سلام؛

کتاب وقتی مهتاب گم شد، سرگذشت خواندنی از ورود یه بچه ی شر همدانی به نام جمشید به جبهه است که خیلی با اسم خودش حال نمیکنه و خودش اسمش رو به علی تغییر میده.

علی خوش لفظ که البته تو جبهه با نام خانوادگیش خیلی فامیلی های دیگه براش ساختن و به همه ی اونها معروف بود. (خوش زخم، خوش معنا و به تعبیر مقام معظم رهبری خوش خواب)

علی آقا مجروح جنگی بود و چند سال پیش، بعد از دوره های مختلف شیمی درمانی تحمل سالها درد و رنج مجروحیت به فیض شهادت نائل شد و به خیل دوستان شهیدش، حبیب مظاهری، علی چیت سازیان، مصیب مجیدی، متوسلیان و ... پیوست.

این کتاب رو توصیه می کنم بخونید چون حس های جالبی از یه پسر 15 16 ساله رو بهتون نشون میده که برای رفتن به جنگ و از بچه های اطلاعات عملیات شدن تا تحرکات گمنامی در خطوط جنگ چه ها نکرده. جنگ از نگاه ایشون فقط امداد غیبی و پیروزی نیست. واکس زدن و مهربونی صرف نیست.

کتک ها و فحش هایی که از راننده و برخی همرزمها خورده و شنیده و البته موجباتش رو خودش با تمام بچگیش باعث شده بسیار جذاب و دوست داشتنیه.

از نکات جالبی که من در خوندن این کتاب های اخیر که بهتون معرفی کردم  بهش رسیدم اینه که ناخودآگاه متوجه شدم افتادم تو کتاب برو بچه های همدان.

جذابتر اینه که با یه سری قطعات پازل وبرو هستید و سعی میکنید پازل رو بچینید. به یه حالت کشف معما در کتاب های مختلف بر میخورید. اسامی و خاطرات رو طوری باهاش روبرو می شید که از یه نگاه دیگه یا از نگاه یه فرد دیگه هم، اونهارو مطالعه می کنید و آدمها رو میشناسید.

اینکه اصالت مکانی آدم، دهاتی باشه اما تمام افتخارش هم همین باشه که نزدیک ده آبا و اجدادیت این همه سلحشور و رزمنده و فرمانده ی بی کله زندگی می کردن؛ دوست داشتنیه. یعنی هم شهریهات اینان در حقیقت. البته نباید اینطور گفت چون تمام این رزمنده های افتخار آفرین از سرتاسر ایران برای ایران رفتن و جنگیدن.

برای تماشای ویدئوی خاطرات شهید در دیدار رهبری کلیک کنید

روی عکس کلیک کنید

  • ۰ نظر
  • ۳۰ مرداد ۰۱ ، ۱۰:۲۳
  • مجتبی قره باغی
خوندن، آینده سازه

سلام!

همیشه با خودم فکر میکنم چرا تاثیر کتاب خوندن بیشتر از هر نوع مطالعه دیگه ایه. این مطالعه میتونه شامل تماشای فیلم های علمی و غیره باشه و یا شنیدن کتاب های صوتی.

برخی از محققین به این نتیجه رسیدن که تاثیر خوندن مطالب (داستان) مستهجن خیلی بیشتر و خطرناکتر از تماشای فیلم های پورنه!

به نظر میرسه این نتیجه ی هک شدن و درک عمیق مطلب در نوع مواجهه با متن (اعم از فیلم، کتاب، صوت) باشه.

مثالی که زدم مثال خوبی نیست اما موثره.

برخی دیگر از محققین که در زمینه آموزه های انگیزشی و قدرت درون فعالیت می کنن معتقدن اگر میخوای اتفاق و آرزویی که داری محقق بشه، اون رو روی کاغذ بنویس.

(کتاب بنویس تا اتفاق بیفتد)

دلیلش چی می تونه باشه؟

من فکر میکنم دلیل ایجاد انگیزه و پیش رفتن به سوی آرزو و تحققش پس از نوشتن هم می تونه این باشه که شما داری متن رو میخونی. یعنی همزمان با نوشتن داری اون رو مطالعه می کنی و در ذهنت هکش می کنی.

متاسفانه خاطرم نیست تو کدوم کتاب این مطلب رو خوندم که زمان مطالعه، نگران فراموش کردن مطالب، دقایق یا ساعاتی پس از مطالعه نباشید چون یادداشت ها و مطالب در مغز شما جای خودشون رو پیدا کردن و ذخیره شدن و در زمان مناسب که شما اراده کنید اونها در دسترس شما خواهند بود. (مثلا همین الان من نام کتاب رو یادم نیست اما اون بخش مهم در ذهنم هک شده و خارج نمیشه)

بنابراین مطالعه کتاب در هر سن و در هر جایگاهی قطع به یقین در ادامه مسیر زندگی شما تاثیر خواهد گذاشت. بنابراین اگر نمیخوای آینده ات رو تغییر بدی اصلا سراغ مطالعه نرو چون مطالعه کردن، چه بخوای چه نخوای روی زندگیت تاثیر میذاره.

  • ۰ نظر
  • ۲۲ مرداد ۰۱ ، ۱۹:۴۱
  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات