نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نامه ای به دوست» ثبت شده است

نامه ای به دوست

این نامه را خطاب به همکار سابق و دوستی که بعد از آن سازمان منحوس با هم رفاقت بیشتر کردیم می‌نویسم. من از صفت دوست یا رفیق هر جایی استفاده نمی‌کنم و بخصوص صفت رفیق را هیچ کجا لکه دار نمی‌کنم به چهره‌ی نارفیقان.

در این سال‌های عمر که گذشت شاید به هر ناکسی رفیق گفتم اما امروز رفقایم به تعداد انگشت یک دست هم نمی‌رسند.

سلام؛

خوبی رفیق؟

کجایی؟

چی شد؟

این سال‌ها رفاقت کردن‌مان بزرگترین ویژگی‌ای که داشت گفتنی‌هایمان چیزی بود که محرمش خودمان بودیم و از چیزهایی می‌گفتیم و به چیزهایی می‌خندیدیم و به کسانی فحش می‌دادیم که فقط چون خودمان بودیم می‌شد آن طور باشد.

در جریان که بودی! بالاجبار شماره را عوض کردم و خبرت کردم. اما یکهو تمامی راه‌های ارتباطی‌ات مسدود شد و ناپدید شدی! من برای تو مشکل بودم یا تو برای من؟

از نظر من رفیق بودی. من هم تلاشم رفاقت کردن بود. شاید یک خداحافظی کافی بود برای اینکه شگفت زده نشوم.گاهی به فکر فرو می‌روم که چه شد؟!

حسین، خاطرم هست که وقتی تلفنت معیوب شده بود از همین طریق پیام دادی که شماره‌ات را گم کرده‌ام. شاید اینجا مسیرت بیفتد، بنابراین اینجا از تو خداحافظی می‌کنم رفیق. ان شالله هر جا که هستی موفقیت همراهت باشد. یاعلی.

  • ۴ نظر
  • ۲۰ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۲:۱۹
  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی