نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۲۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مجتبی قره باغی» ثبت شده است

 دبیرستان و دوران سرمستی، آنروز را خوب یادم هست. معلم مان از امام زمان می گفت. همیشه برایم سوال است که چرا آنروز اینهمه از خشونت، ظلم و تجاوز و مسائلی که مقدمه ظهور امام زمان است صحبت کردیم. خوب یادم هست همه ترسیده بودیم و آرزو می کردیم که او هیچ وقت نیاید. لااقل تاوقتی که ما زنده ایم. یک نفر از ما جرأت کرد و این آرزو را بلند گفت. «من نمی خواهم بیاید، ما جوونیم، آرزو داریم»

یادم هست تا مدتها وقتی دعای فرج را می خواندند اعصابم بهم ریخت. یکبار به این نفاق پایان دادم و گفتم من دیگر دعای فرج نمی خونم مگر اینکه واقعا دلم فرج بخواد.

گذشت و گذشت تا دانشجو شدم. همیشه در وجودم می دانستم که اگر من فرج  را نمی خواهم  مشکل از من است. امام رحمت مطلق است اما با این وجود از او می ترسیدم. 

در دوران دانشجویی به اعتکاف رفتم. با این حاجت که من هم بتوانم دعای فرج بخوانم البته راستکی نه به دروغ. اعتکاف عجیبی بود. گویا همه خواب و من بیدار. نمی دانم احوالاتم چکونه بود که می آمدند پیشانی ام را می بوسیدند. اوجش نجوای یکی از اطرافیان در روز آخر در گوشم بود که به من گفت امام زمان را دیدی سلام ما را هم برسان. ومن در دلم خندیدم . 

به کی می گفت سلام برسان به کسی که حتی قادر نبود برای فرج دعا کند. دعای عهد اعتکاف دیوانه ام می کرد گویا همواره آن سه روز در محضر او بودم. و خلاصه حاجت روا شدم و از آن به بعد هر وفت می گفتند خدایا فرج امام زمان را برسان از دل می گفتم آمین. و این نقطه عطفی در زندگیم بود. 

آی بچه های دبیرستانی، که ترسیده اید امام زمان رویای جوانی و عشق شما را ویران کند، از او به خودش پناه ببرید؛ مانند بچه ای که وقتی مادرش او را می زند دوباره به بغل مادر می رود. با این تفاوت که امام ما را نمی زند این تصور با طل ماست.              به نقل از  یادداشتهایی برای منجی 

  • منصوره اولیایی

وبلاگ به روز است. این پست به بالا سنجاق شده

نوایی بسیار دلنشین برای حضرت صاحب الزمان عج

به من رحم کن

بی قرارم بیا

  • مجتبی قره باغی
سریال هفت سنگ

تماشای سریال بعد از افطار یکی از برنامه های روزانه و تقریبا غیر قابل حذف ما ایرانی هاست. معمولا سریالی که بلافاصله بعد از افطار پخش می شود بیشترین مخاطب را دارد. سریال هفت سنگ این بار پرمخاطب ترین سریال ها در این ماه مبارک است.  مهم نیست که این سریال یک کپی برداری از سریال خانواده مدرن است. بهرحال ما در چامعه ای فقیر بلحاظ فیلمنامه نویس بسر می بریم. با اینکه صداو سیمای ایران بدون هیچ گونه تبعیضی آغوش خود را بسوی فیمنامه نویسان از تمام نقاط کشور باز گشوده است. و فیلمنامه هایی از سوی مراکز دیگر را براحتی و آسانی مورد پذیرش و بررسی قرار می دهد!!!!(شما برنامه سازان پایتخت که اینطور مفلوس شده اید که دستتان خالیست چرا تمام فیلمنامه های ارسالی از سوی مراکز دیگر رد می کنید؟)

 اما بهرحال چه کنیم که محتا ج و بدبختیم و باید کپی برداری کنیم آنهم نه از روی استراتژی ها، قوانین زبان شناختی و روانشناسانه تاثیر بر مخاطب بلکه ار روی فرم، دیالوگها و قصه جزء به جزء. 

این مهم نیست باشد کپی برداری می کنیم. اما سوال اینجاست:

تضعیف پدر در خانواده، فریاد کشیدن مادر بر سر پدر، تحقیر و استهزاء پدر توسط مادر و فرزندان ما رو به سوی کدام سبک زندگی می کشاند؟ با کدام انگاره های موجود در عالم همخوانی دارد؟

سوال من از مدیر شبکه سه سیما و آقای ضرغامی این است:

توبیخ مرد خانواده، صدا زدن دائم شوهربا صدای طلبکارانه و آمرانه در این سریال ها که بخشی از زندگی روزانه ماست چه ارزش هایی را در ما نابود می کند؟

نه کاری به اسلام داریم و نه ارزش های دینی . بلحاظ روانشناسی فرزندان (بویژه فرزندان پسر) در خانواده هایی که پدر دائم مورد تخریب شخصیت از سوی مادر قرار می گیرد مورد آسیب های جدی قرار گرفته و در روابط دچار مشکل می شوند. 

 اگر فرهنگ سازی نمی کنید خواهش می کنیم به سلامت خانواده های ایرانی ضربه نزنید

  • منصوره اولیایی

  صعید محبِّی

حاج سعید محبی در جی+ خودش نوشته:


محمد جواد ظریف وزیر خارجه
 در 12 آذر1392 دانشگاه تهران گفته بود: غربی‌ها از چهار تا تانک و موشک ما نمی‌ترسند. آیا شما فکر کرده‌اید آمریکا که با یک بمبش می‌تواند تمام سیستم‌های نظامی ما را از کار بیندازد، از سیستم نظامی ما می‌ترسد؟

رهبر انقلاب اسلامی نیز در دیدار با اساتید دانشگاه گریزی زدند و فرمودند:
من اینجا در داخل پرانتز این را هم عرض بکنم که برخى از کسانى که جایگاهى براى حرف زدن دارند و تریبون دارند، در اصل مسئله‌ى پیشرفت علمى کشور تردید میکنند! ما این را مصلحت نمیدانیم؛ یعنى واقعاً از روى بى‌اطّلاعى است. یک وقتى یکى از مسئولین کشور درباره‌ى مسائل نظامى یک نظرى داده بود که خب مطابق واقع نبود؛ بنده گفتم یک «تور نظامى» براى مسئولین کشور قرار بدهید؛ بیایند یک خرده‌اى در محیطهاى نظامى گردش کنند، حقایقى را، واقعیّاتى را ببینند، معلوماتشان نسبت به موجودىِ نظامى کشور بالا برود. حالا در مورد مسائل علمى هم متأسّفانه گویا همین‌جور است؛ باید یک «تور علمى» بگذاریم براى مسئولین در بخشهاى مختلف.
----------------------------------
نکته جالب توجه این مسءله اینجاست که رهبر انقلاب این نکته را در اوج مذاکرات با 5+1 فرمودند و شاید در بادی امر اینگونه به ذهن برسد که این کنایه رهبری موجب تضعیف رییس تیم مذاکره کننده میشود. درحالی که به نظر بنده این مسءله موجب تقویت جایگاه اعضای تیم مذاکره کننده می گردد.

به این ترتیب که شخص اول کشور در تریبون رسمی به 5+1 فرموده اند توافق نامه موقت در شرایطی به امضای ظریف رسیده است که از توان نظامی ما خرده ای هم مطلع نبوده است. اما امروز با قوت و با تکیه بر داشته های داخلی حق کوتاه آمدن از حقوق ایران اسلامی را ندارد...

  • مجتبی قره باغی

ماه مبارک رمضان 1392
من و عده ای از همکارای گلم
این کلیپ رو تقدیم می کنم به همه بر و بچه های روزه دار

و کسایی که به هر دلیل نمی تونن روزه بگیرن

  • مجتبی قره باغی

ماه رمضان ماه میهمانی خدا

خداوندا می خواهم دوباره متولد شوم

این شب ها بهترین زمان برای تولدی دوباره است

 

نوید قانع -علی خانی-مجتبی قره باغی

 پروردگارا ، این شب ها می خواهم با دلی پاک به درگاه تو آیم و در مورد چیز هایی که می دانی با تو صحبت کنم

 

خدایا ، میخواهم با پای خود به درگاه تو آیم تا شاید از جرم من بکاهی و شک ندارم که اینقدر خوبی که وقتی حلقه زدن اشک را در چشمانم احساس می کنی می فرمایی : ای فرشتگان من ، گناهان او را مانند بچه ای که از نو متولد شده است بریزید که من طاقت گریه بنده ام را ندارم.

  

ای خدا بخشنده و مهربان ، نعمت دعا و بکاء را از من قطع مکن که جز این دو سلاحی برای توبه به درگاهت ندارم

  • مجتبی قره باغی
معرفی  یک گروه زنانه

در این پست می خواهم یک گروه را به شما معرفی کنم. یک گروه 7-8 نفره از بانوان که مرام و مسلک آنها شاید جالب باشد. این خانمها در یک روز در هفته دور هم جمع می شوند و بر اساس موضوع تعین شده براساس کتاب میزان الحکمه احادیث مربوطه را خوانده و با اوضاع روز و مسائل در گیر تطبیق داده و بحث و بررسی می کنند. سه نفر از این خانمها فارغ التحصیلان دانشگاه شریف هستند . یک نفر از آنها دکترای ریاضی و دو نفر دیگر مهندس هستند. که البته به غیر از نفر اول که استاد دانشگاه (دانشجویان دختر) می باشد دو نفر بعدی خانه دار هستند. یک نفر از این خانمها دیپلمه است که با افتخار و اعتماد به نفس معتقد است که کار بسیار خوبی کرده است که بین تحصیل و خانه داری دومی را انتخاب نموده چون نمی توانسته بین این دو جمع کند و جالب اینجاست  که این خانم بین خانم های تحصیلکرده از اعتبار بسیار بالایی برخوردار است. جرا که آرامش و شعور او و شرکت فعالش در مباحث گاه باعث قبطه دیگران به او می شود.  جند نفر دیگر نیز فارغ التحصیلان رشته های مختلفی هستند. و اما عقاید و اندیشه های آنها:

1- افتخار به خانه داری و مادری
2-  میل شدید به فرزند بطوریکه بعضی از این خانمها آرزو و ایده آلشان داشتن 6 فرزند است.
3- سادگی و توجه به آسایش کودکان
در جلسات هفتگی توجه بسیاری به فرزندان می شود بطور مثال آنها آزادند بدوند شلوغ کنند و هر بازی که می خواهند انجام دهند و خانه میزبان را بهم بریزند. معمولا میزبان دارای زندگی ساده ای است و خانه طوری چیده شده است که بچه ها احساس راحتی کنند. چون همه بچه دار هستند کسی ناراحت نمی شود چون هفته دیگر نوبت کس دیگری است که خانه اش بهم ریخته شود. بجه ها گاه دعوا می کنند و همدیگر را کتک می زنند. نکته خیلی جالب این است که مادرها اصلا ناراحت نمی شوند و با این قضیه کنار آمدند و کتک خوردن بچه شان باعث نمی شود که دفعه دیگر از آمدن خود داری کنند. البته بچه ها را کنترل می کنند تا حداقل تنش بوجود بیاید.
4- این گروه معمولا مبل و مان بسیار ساده و معمولا قدیمی دارند و بیشترین هزینه ها را برای تحصیل و تفریح کودکانشان انجام می دهند.
5- تاکید زیاد بر اراستگی و اطاعت از شوهر دارند. 
6- معتقدند آمدن فرزند بعدی به تربیت فرزند قبلی کمک بسیاری می کند.
7- اکثریت سه فرزند دارند و بسیار مشتاق برای فرزند آوری در آینده. 
8-مباحث روانشناسی ، سیاسی و حتی ترفندهایی از خانه داری و بجه داری در لابه لای احادیث بیان می شود.
9- به هیچ عنوان فرزندان مانع کسب فضل و معرفت برای مادران نمی شوند. جلسه در میان سر و صدای فرزندان بر گزار می شود و گاه بخاطر گریه یا جیغ بجه ای قطع می شود . اما همچنان این جلسات ادامه دارد ....
  • منصوره اولیایی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات