نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ساپورت» ثبت شده است

آنچه انسان را ازحیوان جدا می کند تعقل است، درک است. انسان می تواند از آنچه خداوند در اختیارش گذاشته و آن را عقل می نامد استفاده کند و الا باقی اعضاء و جوارح انسان ها از نگاه آناتومیک چه تفاوتی با حیوانات و پستانداران دارند؟!! به عنوان مثال، الاغ ، گاو، شیر یا اسب، همان اعضاء ظاهری و باطنی را دارند که انسان دارد.

البته انسان با توجه به وجود عقل و نوع استفاده اش از آن، برخی اعضای خود را عورت نامگذاری کرده و آن را به خاطر وجود شرم و حیا از نگاه دیگران می پوشاند.برخی از اندامها را که عورت نیستند به خاطر زیبایی و فرم خاصی که دارندو باعث جذب نرها می شوند می پوشاند.

اما حیوانات اینطور نیستند. اسب با وجود اعضای عریان و نداشتن قوه تعقل، این بدن اندامی را به جنس نر ارائه می کندو به خاطر وجود غریزه به عمل جفت گیری مشغول می شود؛ در هر جا و در هر زمان.

اما انسان !!...

آیا انسان هم اینگونه است؟

اگر انسانها و موکدا بانوان این اندام را نپوشانند بلکه آن را تزیئن کرده و به نمایش بگذارند چه اتفاقی می افتد؟ اگر جنس نر این اندام را ببیند و نتواند از قوه تصمیم گیری و تعقل خود به طور صحیح استفاده کند چه می شود؟

قوه حیوانی انسان در صدر قرار گرفته و عقل زایل می شود، نتیجتا رفتاری حیوانی صورت می گیرد.

سوال و نکته ای که به هیچ عنوان قابل اغماض نیست اینست:

آیا خانم ها از روی عمد لباسهای اندام نما تن می کنند؟ یا از روی نادانی، چشم و هم چشمی و رقابت با دیگر خانمها از لباسهای این چنینی مانند ساپورت یا جوراب شلواری های ضخیم آن هم در خیابان استفاده می کنند.

  

خانم هایی که از نگاه های مریض مردها خود را فراری می دهند و گاها به خاطر این نگاه ها، مردها را به صفت هیزی ملقب می کنند، چگونه با این قضیه کنار می آیند که اندامشان را در معرض دید جنس مخالف قرار دهند!

اگر رویکرد و تفکرات دینی و مذهبی را از جنس نر بگیریم و به آنها نیز اجازه بدهیم با همان آزادی ای که زنها در جامعه دارند وارد میدان شوند چه خواهد شد؟

امروز زنهای ساپورت پوش جز اینکه آزادای های معمولی مردان را در خیابان ها مورد تعرض قرار داده اند علتی شده اند برای توجیه نگاه های مردان،نزد خود. علتی شده اند برای توجیه کردن تجاوزات خیابانی و زورگیریهای جنسی در تاریکی های شهر.

ساپورت معضلی است که می توان آن را در نگاه های ساده انگارانه زنان جامعه یافت. معضلی که گاه مانند یک ویروس به خانم های باحجاب نیز منتقل می شود. ویروسی خطرناک و کشنده.

ویروسی که عوارضی چون مرگ حیاء در زنان و مردان و هیزی در مردان را دارد و در آخر منجر به وقوع جنایاتی چون تجاوزهای خانمان سوز  و بنیان کن خانواده می شود. ویروسی که نرم عمل می کند و آرام آرام جان جامعه را می ستاند.

  

چشم ها نیز با این معضل هیچگاه کنار نخواهند آمد و تاب تحمل این عرضه ها را نخواهند داشت.

تحقیقات و تفحصات درباره علت برخی جنایات و تعرضات، مبین این دقیق اند که فرد متعرض، در لحظه مواجهه با برخی پوشش های نامناسب نتوانسته است تصمیم صحیح را اتخاذ کرده و از کنار این بدن نمایی بگذرد و متاسفانه تجاوز صورت گرفته است.

خانم ها ی گرامی جامعه ی من؛

لطفا، لطفا، لطفا...

ساپورتهایتان را به خانه ببرید، خانه ی امن جایی است که می توانید خود را برای امینتان عرضه کنید. در خانه خطری شما را تهدید نمی کند. به آزادی مردها تجاوز نکنید، تجاوز شما به آزادی مردها در جامعه باعث تجاوز مردها به جسم شماست. عقلانیت را از مردها نگیرید و آنها را به جنس نر مبدل نکنید.

ساپورت را به خانه ببرید.

مجتبی قره باغی/

  • مجتبی قره باغی

شنیدید میگن طرف یه جوری خورد که نفهمید از کجا خورده؟ حکایت خود ماست. یه جوری ساپورت توی ایران مد شد که هیچ کس نفهمید از کجا اومده. امروز خیلی اتفاقی یکی از قسمت های اکادمی موسیقی گوگوش که از شبکه من و تو که اواخر سال گذشته پخش شد رو می دیدم.

در کمال ناباوری دیدم که تمام خانم ها شلوار ساپورت به پا دارن! بر فزض اینکه شاید در یک قسمت این اتفاقی بوده باشه، از یکی از دوستان آرشیو کامل آکادمی رو گرفتم و تا آخر نگاه کردم.

 دوستان عزیز باید خدمتتون عرض کنم خانم ها در آکادمی موسیقی گوگوش در تمامی سکانس ها شلوار ساپورت به تن دارن! که این یک مورد بسیار عجیب و باور نکردنیه! مگر چند سکانس که تعداد اون بیشتر از تعداد انگشتان دو دست نیست. در تمام صحنه های مهم و تاثیر گذار خانمها شلوار ساپورت به تن دارند....تاریخ اتمام این سری از آکادمی هم با تاریخ شروع مد شدن ساپورت مطابقت کامل داره
حالا فهمیدید از کجا خوردیم؟


پست تکمیلی رو با جزئیات خیلی بیشتر انشاالله تا دو روز آینده به همراه عکس های لباس های خانم ها در 3 سری اکادمی به صورت کامل قرار میدم تا دیگه حرفی توش باقی نمونه...
لطفا اشتراک گذاری کنید تا همه دوستان در جریان قرار بگیرن

  • ۰ نظر
  • ۱۱ شهریور ۹۲ ، ۱۵:۱۸
  • مجتبی قره باغی
چند روز پیش از سوی نیروی انتظامی دو دختر جوان که با ساپورت هایی منقش به پرچم اسرائیل در میدان ونک در حال تردد بودند دستگیر شدند.

به نقل از خبرنگار اجتماعی " ندای انقلاب "، چند روز پیش از سوی نیروی انتظامی دو دختر جوان که با ساپورت هایی منقش به پرچم اسرائیل در میدان ونک در حال تردد بودند دستگیر شدند تا پروژه اندام نمایی زنان در خیابان های تهران، رنگ و بویی جدید به خود بگیرد.

در شرایطی پروژه بی عفتی و هجوم به باورهای اجتماعی در ابعادی گسترده کار خود را به ریشه های فکری جوانان رسیده است جای این سوال است که چرا مطبوعات کشور به عنوان وکیل مدافع حقوق مردم در این زمینه هیچ گونه ورودی پیدا نکرده و از نگاه جامع شناختی به چالش ها و تهدیدات این موضوع نپرداخته اند. جالب اینجاست که در قبال این موضوع بسیاری از فعالان رسانه ای برگزیدن سکوت را بر حرف زدن ترجیح داده اند و چشم های خود را بر واقعیت تلخی که بسترساز بسیاری از جرایم در آینده نزدیک خواهد بود بسته اند.

موضوع پروژه " اندام نمایی " هر چند مفهومی سیاسی در ابعاد خود دارد اما نباید فراموش کرد که کم کاری های اجتماعی صورت گرفته در این بخش هم اکنون عرصه را به تنگ آورده و اصحاب رسانه را به عنوان چشم های بینای اجتماعی به حاشیه کشیده است.

موضوعی که افعی گونه بر جامعه چمبره زده و هر روز تعداد زیادی از جوانان را به کام زهر آگین خود می کشد و رسانه ها تنها در برابر آن با رویکردی منفعالانه چشم انتظار آینده مانده اند.

نباید این نکته را به فراموشی سپرد در جامعه ای که وجود حداقل های اخلاقی ارزش طلقی می شود این دسته از جوانان با چه رویکردی و با چه منطقی اینگونه بی مهابا به صورت جامعه چنگ می زنند تا کم کم بطن اجتماع را به نوعی بی خیالی به این موضوع و یا عادی شدن تن نمایی ترغیب کنند موضوعی که اکنون برای رسانه ها عادی سازی شده و با سری رو به پایین از کنار آن عبور می کنند.
  • ۰ نظر
  • ۱۰ شهریور ۹۲ ، ۱۳:۵۷
  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات